فیلسوف
فلسفه
فیلسوف کیست ؟
کسی که طراح یک مکتب فلسفی مستقل و یا حداقل صاحب یک نظریه فلسفی مستقل باشد ، مثل : افلاطون
استاد فلسفه :
گرداوری : سایت سونا سلامتی
استاد فلسفه :
کسی که به یک یا چند مکتب یا نظریه فلسفی به نحو ی مسلط باشد که در عین حالی که ممکن است کاملا با آن مکتب یا نظریه مخالف باشد، بتواند آن را به بهترین شکل ممکن به دیگران بفهماند ، مثل : دکتر آلن وود استاد فلسفه دانشگاه استنفورد ،راجر اسکروتن ، استفان پالم کوئیست استاد دانشگاه آکسفورد
مورخ فلسفه : کسی که به تحلیل و نگارش نظریه ها ، مکتب ها ، جریان ها و شخصیت های فلسفی در طول تاریخ فلسفه می پردازد
کار فیلسوف چیست؟
ویژگی های یک فیلسوف
فیلسوف کسی است که به فلسفه و فلسفه ورزیدن می پردازد؛ یعنی دانشمند فلسفه است.
گذشتگان، فیلسوف را حکیم می نامیدند و مقصودشان از این کلمه این بود که حکیم کسی است که بر علوم مختلف، از علم طب گرفته تا علم ریاضیات تسلط دارد و همچنین حکمت (فلسفه) را نیز که به معنای علم به احوال موجودات است، آموخته است.
فیثاغورس اولین کسی بود که خود را فیلسوف، یعنی دوستدار حکمت نامید؛ زیرا در نظر او، صفت حکیم فقط به خداوند اختصاص داشت.
وی زندگی را به میدان های مسابقه تشبیه می کرد و می گفت:
کسانی که در این میدان ها حضور می یابند، سه گروهند:
یکی کسانی که برای شرکت در بازی حاضر شده اند. دوم کسانی که برای خرید و فروش بلیط به آن جا آمده اند و سوم کسانی که برای تماشا آمده اند. در میدان زندگی، گروه سوم فلاسفه اند. فلاسفه جهان را از بالا (همانند تماشاچیان)نگاه می کنند و در مورد آن قضاوت می کنند.
کار فیلسوف چیست؟
فیلسوف همواره به ملاحظه مسائل و مشکلاتی می پردازد که برای همه ما دارای اهمیت است. وی با مطالعه انتقادی صحیح می کوشد تا عقاید و شناخت ما را درباره جهان و انسان ارزشیابی کند. وی می کوشد تصویری کلی و منظم و منطقی در مورد آنچه می دانیم و آنچه می اندیشیم، پیدا و مطرح نماید.
شخص معمولی در پرتو پژوهش فیلسوف و با نظر به طرح جامعی که وی فراهم آورده است، می تواند تصور خود را در مورد جهان و امور انسانی متناسب با آن طرح کلی اصلاح کرده و اعمال و رفتار خود را با آن بسنجد.
از همان آغاز پیدایش فلسفه، عقیده متفکرانی که به این نوع پژوهش ها سرگرم بودند، این بود که نظریاتی را که درباره خود و جهان قبول می کنیم، باید مورد رسیدگی دقیق قرار دهیم تا ببینیم آیا عقلا پذیرفتنی هست یا نه.
همه ما عقاید و معلوماتی درباره جهان و انسان حاصل کرده ایم؛ اما فقط معدودی از ما تامل و فکر کرده ایم که آیا این معلومات و عقاید قابل اعتماد و معتبر است یا خیر.
فیلسوف اصرار دارد که این همه را در معرض مطالعه و بررسی دقیق قرار دهد تا دریابد که آیا این نظریات و عقاید مبتنی بر دلیل و مدرک کافی هست یا خیر.
سقراط دلیل توجه خود را به فلسفه چنین یاد کرده است:
زندگی بدون تفکر و تامل، زندگی نیست و ارزش ندارد.
وی دریافت که همه مردم اطرافش، زندگی خود را در نیل به هدفهای گوناگون مانند لذت و ثروت صرف می کنند؛ بدون آن که از خود بپرسند که آیا این امور مهم و قابل اعتماد هست یا خیر. و چون چنین سوالی را از خود نمی پرسند و در طلب جواب هم نیستند، نمی توانند بدانند که آیا درست عمل می کنند یا نه و سراسر حیاتشان در طلب اغراض بی فایده و مضر تلف می شود.
به همین دلایل، فلاسفه به طور کلی همه بر آن بوده اند که مطالعه و بررسی و نقد و تحلیل نظریات و عقاید و افکار و دلایل آن ها، مهم و با ارزش است.
ویژگی های یک فیلسوف
اساسا فیلسوف به کسی گفته می شود که خصوصیاتی را که بر گرفته از خصوصیات روح فلسفی است، در خود داشته باشد.
برخی از این ویژگی ها عبارتند از:
1- فیلسوف، کسی است که به ارزش عقل ایمان دارد و در علم و عمل خود مقید به احکام عقل است. در این زمینه وی برخلاف کسی است که در علم و عمل خود، معتقد به وحی و الهام یا متکی به خرافات است.
2- فیلسوف، کسی است که درباره علل بنیادین امور و حوادث تحقیق می کند. به عبارت دیگر، او متفکری است که در مورد حوادث به تفسیر عقلی پرداخته و به جستجوی علل آن ها می پردازد.
3- فیلسوف در پی یافتن معنای جهان و چیستی آن است. به اشیا از جنبه هایی که علوم دیگر به آن ها می پردازند، کاری ندارد. بلکه با هستی اشیا و بودن آنها سر و کار دارد و می خواهد قوانین بودن را بیابد.
4- فیلسوف جزئی نگر نیست؛ بلکه همه امور را در یک کل واحد می بیند؛ یعنی همه دیدگاه ها و نظرات درباره زندگی و جهان را در یک کل واحد کنار هم قرار داده و سازماندهی می کند و سپس به نقد و بررسی آن ها می پردازد.
5- فیلسوف هیچ چیزی را بدون دلیل و برهان و استدلال نمی پذیرد؛ بلکه قبل از هر چیز مطلب مورد نظر را مورد بازرسی و مداقه قرار می دهد تا مبادا عنصری غیر عقلی وارد در دستگاه فلسفی گردد.
6- فیلسوف بدون توجه به اغراض، هدف ها و یا حرفه ای که بدان اشتغال دارد، می خواهد افکار و نظریات در باره جهان و زندگی را مطالعه ونقد کند. وی می خواهد دریابد که ما انسان ها در مسائل اساسی که با آن ها روبروییم، چگونه می اندیشیم، شناخت ما مبتنی بر چه چیزی است و برای نیل به احکام و داوریهای صحیح، چه ملاک ها و موازینی را باید برگزینیم.
7- فیلسوف به روشن کردن عقاید ما و نظریه هایی که درباره جهان و انسان و ارزشهای انسانی داریم، اصرار می ورزد. او پیش از آنکه صرفا دارای مجموعه ای از عقاید باشد، احساس می کند که این عقاید را باید مورد بازرسی دقیق قرار دهد و در نظامی از افکار که دارای ارتباط منطقی باشتد، مرتب و منظم سازد.
8- فیلسوف همیشه دنبال درک حقایق است و غیر از حقیقت، به چیز دیگری وابسته نیست.
روح فلسفی
برای اینکه روح فلسفی داشته و مانند یک فیلسوف به دنیا و وقایع آن نگاه کنیم، قبل ازهر چیز باید طرز نگاه خود را به اشیا، موجودات و وقایع جهان تغییر داده و به گونه ای دیگر به آن ها نگاه کنیم.
برخی از خصوصیات روح فلسفی عبارتند از:
1- نباید امور و مختلف و گفته های دیگران را به طور صد در صد بپذیریم؛ بلکه باید جایی نیز برای عقیده مخالف باز کنیم. به عبارت دیگر، بدون تامل و تفکر درست و عمیق، افکار و عقاید مختلف را نپذیریم؛ چرا که تردید منطقی مقدمه تحقیق و موجب رشد فکری و فلسفی است.
2- همیشه دقیق و کنجکاو باشیم و میل به درک حقایق را همواره در خود زنده نگه داریم.
3- بکوشیم تا هر چیزی را به طور عمیق بفهمیم و به معرفت سطحی از اشیا و امور مختلف بسنده نکنیم. عمق قضایا را درک کنیم و به این ترتیب، ارتباط میان چیزها را روشن سازیم.
4- دید وسیعی داشته باشیم. از مسائل ، بالاتر رفته و از بالا یعنی از افق دیدگاه عقلانی و بدون دخالت دادن احساسات، تعصبات و عقاید پیشین به آن ها نگاه کنیم. با این روش حقیقت و واقعیت هر چیز برایمان مشخص خواهد شد.
5- سعه صدر داشته باشیم. یعنی ظرفیت و قدرت تحمل عقاید دیگران را، اگر چه مخالف عقاید ماست، در خود بپرورانیم. چه بسا هنگامی که با صبر و حوصله به عقاید آنان گوش فرا دهیم، نکات جدید و درستی کسب کرده و به اشتباهات خود پی ببریم.
6- همه چیز را تنها با عقلمان بسنجیم؛ یعنی بدون عقل و استدلال عقلانی چیزی را قبول نکنیم. از طرف دیگر، اگر چیزی مخالف عقیده مان و در عین حال عقلانی بود، از پذیرفتن آن سر باز نزنیم.
7- به هر چیزی دقت کنیم و بدون توجه از کنار چیزها نگذریم؛ چرا که وجه اساسی تفاوت میان فیلسوف و مردم عادی این است که فیلسوف به چیزهایی توجه می کند که دیگران به آن ها توجهی نداردند و از این راه چیز هایی را کشف می کند که دیگران نمی توانند به آنها دست یابند. در این مقام، فیلسوف همانند یک دانشمند است. مثلا اسحاق نیوتن متوجه امری شد که هیچ کس بدان توجهی نکرده بود؛ یعنی افتادن سیب از درخت و به این ترتیب، قانون جاذبه را کشف کرد.
منابع :
ویکی پدیا
دانشنامه
گرداوری گروه فن و هنر ایران زمین