اِسلیمی نقش تزیینی به شکل گیاه با ساقه‌های مارپیچی است که ابتدا و انتهای آن مشخص نیست.

کاخ الحمرا طرح اسلیمی

اسلیمی گونه‌ای از نقش و نگار است شامل خط‌های پیچیده و منحنی‌ها و قوس‌های دورانی مختلف که در تزئینات و کتیبه‌ها و بعضی دیگر از کارهای نقاشی ترسیم می‌کنند. اسلیمی گاهی به صورت نقش اصلی و زمانی همراه با دیگر طرحها، در معماری٬ کتاب‌آرایی و هنرهای صناعی به‌کار رفته‌است.

عبارت اسلیمی منسوب به اِسْلیم، شکل دیگری از واژهٔ اسلام است و به این جهت گاهی آن را اسلامی نیز خوانده‌اند. اسلیمی یکی از هفت نقش اصلی در نگارگری سنتی ایران است. اسلیمی نمودار تجریدی «درخت زندگی» و یا صورت عام درخت به ویژه درخت تاک است که با گردش‌ها و پیچش‌های پی در پی و هماهنگ شاخه‌های آراسته به برگها و نیم برگ‌ها و گره‌های آن از پایه‌ای که بند اسلیمی خوانده می‌شود، می‌روید و با نظمی خاص و شکلی چشم‌نواز که میان اجزاء آن وجود دارد، طرحی ویژه از درخت را ارائه می‌دهد. تمام منحنی‌های اسلیمی جهتی به درون و جهتی به بیرون دارند که جزء ذات اسلیمی است که این گرایش به بی‌نهایت دارد و نشانی از جاودانگی در اسلیمی به شمار می‌رود. اسلیمی طرحی است متشکل از قوس‌های دورانی زیبا که با چنگ‌ها، ماهیچه‌ها، سرچنگ‌ها، گره‌ها و انشعاب‌های مناسب کامل می‌شود و زیبایی و شکوه خاصی را دربر می‌گیرد.

برخی از پژوهشگران، ریشهٔ این طرح را برگرفته از نقش «درخت زندگی» که در هنر ایران سابقهٔ کهن دارد، می‌پندارند. اما در هر حال اسلیمی نامی جدید است برای طرحی کهن که با شیوه‌های گوناگون و تنوع بسیار از روزگار باستان تاکنون کاربردی گسترده در هنرهای تزیینی ایران بویژه نگارگری ایرانی دارد.

باستان‌شناسان و پژوهشگران غربی به هنگام بررسی هنر اسلامی، چون با نقش اسلیمی نخستین بار در سرزمینهای غربی اسلامی چون فلسطینروبه‌رو شدند، این نقوش را عربی پنداشته، آن را «اربسک = عربانه» خواندند. در حالی که پس از مدتی دریافتند که این طرح‌ها هیچ گونه ارتباطی با عرب نداشته، و سرچشمه گرفته از هنر دیگر ملل و از همه بیشتر متأثر از هنر ساسانی، هلنی و بیزانس است اما به هر حال، اسلیمی نقوشی است که در دوره اسلامی به کمال رسیده‌است. طرحی که امروز به نام اسلیمی در هنر ایران شناخته می‌شود، طرحی تجریدی و انتزاعی (دور از طبیعت) و تکامل یافته از نقش مایه‌هایی است که در چند هزار سال کاربرد، دگرگونیهای بسیار به خود دیده، تا به صورت کنونی درآمده‌است.


 

نقوش اسلیمی چیست؟
اسلیمی از لفظ اسلامی گرفته شده است این طرح از ابتکارات هنرمندان اشکانی و ساسانی است اسلیمی عبارت است از گردش ها پیچ و خم های مدور تکراری اغلب قرینه که یادآور پیچش ساقه گیاه می تواند باشد و در نقوش تزیینی ایران نقش پایه ای دارد. برای رسم اسلیمی ها هم از قوس های حلزونی استفاد می شود..
هنر ايران در قرون اوليه بعد از محو شدن شيوه هاي حجاري و نقاشي دوره ساساني با ابتكاراتي در خطوط عربي آغاز مي گردد. آثار و شواهد بسيار در دست است كه بهترين نسخ قرآن مجيد و خطوط تزئيني مختلف عربي بوسيله هنرمندان مبتكر ايراني نوشته شده است. دليل قاطع اين است كه هنرعرب قبل از تسلط اسلام بر ايران و بكار افتادن هوش و استعداد ايرانيان در راه مذهب مقدس اسلام قابل توجه نموده و آنچه آثار نفيس و پر قيمت بنام هنر عربي بدست آمده مربوط به ادواري است كه ايرانيان دين مبين اسلام را پذيرفته و در اين راه ذوق و قريحه ذاتي خود را با عشق و علاقه سرشار بكار برده‌اند.
پیدایش نقوش اسلیمی
ايرانيان بعد از ابتكار در خطوط عربی براي تزئين كتب خطي ـ خلفاي اسلامي راـ به ذوق آورده و بتدريج نتيجه گرفته تا حواشي و سر لوح و آغاز و ختام كتب مقدس را بوسيله ساقه هاي گل و برگ با طلاي ناب تزئين نمايند. در نتيجه ديري نگذشت كه هنر تذهيب كاري و گردشي هاي اسليمي و خطائي را ابتكار نموده و رايج و ساختند.
كلمه اسليمي در اصل همان اسلامي است كه هنرمندان ايراني براي تركيب بندي تذهيب اختراع نمودند و چون قبل از اسلام وجود نداشته و در دوره‌اي ابتكار شده كه ايرانيان مسلمان شده بودند لذا نام اسليمي به آن دادند.
بعدها تركيب بندي اسليمي و خطائي كه از گل برگهاي تزئيني و نقاشي مي شد براي نقش پارچه و قالي و كاشي كاري مساجد نيز مورد استفاده قرار گرفت و تا امروز هم ادامه دارد. لازم به تذكر است كه نقوش تزئيني اروپائي كه در حواشي كتب خطي و همچنين تزئين بناهاي تاريخي رم ـ پاريس و وين نقاشي شده به خوبي نفوذ تركيب بندي اسليمي و خطائي ايران را نشان مي دهد.
بشر از هزاران سال پيش از چوب به واسطه شکل متناسب آن براي ايجاد سرپناه، ساخت قايق و ديگر موارد استفاده مي کرده است. بررسي آثاري كه از بررسي هاي سه هزار سال قبل از ميلاد که در شوش بدست آمده، نشاندهنده اين مطلب است که مردمان بومي ايران نه تنها از چوب براي کلبه سازي خود استفاده مي کردند بلکه در ساخت نردبان و ديگر وسايل زندگي هم از آن بهره مي بردند.
در دوران هخامنشي ها هم استفاده از چوب بسيار متداول بوده؛ به طوري که در ساخت عمارت هاي کاخ هخامنشي – شوش و آپادانا – از درخت هاي بلوط ايراني و سدر لبناني استفاده شده بوده است. به اين ترتيب قبل از استعمال آهن در ساخت بنا، تخت جمشيد بزرگ ترين سطح زيربنايي بود که از چوب در آن استفاده فراواني شده و تمامي اين آثار چوبي در اثر آتش سوزي از بين رفتند. گزنفون ضمن توصيف سلاح هاي نبرد کوروش از يک نيزه عالي چوبي که از چوب سنجد ساخته شده بود، ياد مي نمايد.
توجه پارسيان باستان به درخت، بسيار قابل توجه مي باشد. مي گويند بزرگ ترين درخت سروي که در ايران موجود بوده، توسط زرتشت پيامبر کاشته شده و سرو کاشمر ناميده مي شد و در ادبيات پارسي شهرت به سزايي داشته است. اين سرو را اعجاز زرتشت مي دانستند و معتقد بودند که زرتشت آن را از بهشت آورده است. نهايتا اين سرو توسط متوکل عباسي، قطع و تکه تکه به بغداد فرستاده شد. عمر اين درخت در زمان قطع 1450 سال و دور تنه آن بالغ بر 28 تازيانه بوده است.
در ديگر مناطق هم استفاده از چوب براي مردمان آن نواحي ناآشنا نبوده است. در افسانه هاي يونان آمده هر درخت را فرشته اي به نام هامادراياد که در داخل او پنهان مي باشد، نگهباني مي کند و جان وي به حيات درخت بستگي دارد؛ اگر مجبور به قطع درختي مي شدند، براي درخت تحف و هدايا مي بردند.
مصري ها هم راه استفاده از چوب را به خوبي مي دانستند. آنان سه هزار سال پيش، کاغذ و روکش هاي چوبي را در آثار خود بکار مي بردند.
فنيقي ها هم در ساحل لبنان، معبد حضرت سليمان را در سال 1012 قبل از ميلاد از چوب ساختند، سقف و ديوارهاي اين معبد از چوب سدر لبنان تهيه شده و کف آن از چوب سرو پوشيده شده درها از چوب زيتون و ستونهاي نگهدارنده نيز چوبي بودند.
در طول تاريخ، استفاده از چوب و حکاکي بر روي آن، همچنان به ترقي خود ادامه داد؛ اما در قرن 17 و 18 ميلادي رو به افول نهاد تا آن که در قرن 19، رشد مجددش را از سر گرفت.


 

نقوش ختایی و اسلیمی در هنر اسلامی نماد خلد برین و عوالم بهشتي است

انسان همواره از نقوش و تصاویر برای بیان مقصود و یا برداشت خود از عالم استقاده کرده است. در این میان هر فرهنگ و تمدن به علل گوناگون نقوشی خاص و منحصر به فرد را برای بیان مقاصد خود به کار برده اند.
انسان همواره از نقوش و تصاویر برای بیان مقصود و یا برداشت خود از عالم استقاده کرده است. در این میان هر فرهنگ و تمدن به علل گوناگون نقوشی خاص و منحصر به فرد را برای بیان مقاصد خود  به کار برده اند. این تصاویر عاملی مهم در شناخت روحیات، دین، فرهنگ، عادات و دلبستگی اقوام مختلف در طول تاریخ بوده است. هنرمند ایرانی نیز درطول قرون و اعصار برای بیان درونیات و دریافت خود از عالم اشکال متفاوتی را ابداع کرده است که یکی از مهمترین آن ها نقوش اسلیمی – ختایی است که ردپای آن را در غالب هنرهای ایرانی مشاهده می کنیم. از بناهای تاریخی گرفته تا نگاره ها, جلد سازی، تذهیب گری و…همگی در دل خود این نقوش زیبا و تجریدی را حفظ کرده و به همگان نمایانده اند.
پرویز اسکندرپور خرمی ، نگارگر و تذهیب کار،مدرس دانشگاه و رئیس پیشین موزه فرش ایران است. وی پدیدآورنده کتب و آثاری همچون “اسلیمی ها و نشان ها، قالی، کاشی، تذهیب”، “طوبای گل و مرغ”، “آیین هنر و آموزش نقاشی ایرانی، گل های خیالی، قالی، کاشی، تذهیب“، “آیین هنر و آموزش نقاشی ایرانی، نگارگری، صور جمودی، صور نباتی، صور حیوانی، صور خیالی، مصنوعات بشری” است و آثار وی جزء کتاب های مرجع در هنر نگارگری و تذهیب به حساب می آید.در  گفتگویی اختصاصی آراء ایشان را در رابطه معانی و تاویل نقوش اسلیمی و ختایی  در هنر ایرانی اسلامی جویا شدیم که شرح آن را از زبان ایشان خواهیم خواند:

اسکندر پور در آغاز چنین گفت:

نقوش ختایی با عناصر متکثره اعم از برگ، غنچه، گل و ساقه های گردان و چرخشی که همه محیط و اطراف یک ترکیب را با چشم نوازی خود در برمی گیرد، همچون ستارگان منتشر شده در آسمان صفحه، انسان را به عالم مشاهده عوالم دور دعوت می کند.

وی افزود: بنابراین هنرمند آمال خیالی، خلد برین و فضای بهشتیان و عالم خیال خود را از همین موتیف ها و نقوش در عرصه صفحه به نگارش در می آورد و در خیال محمود خویش عالمی را از تصورات روحانی و نورانی خود به عرصه ظهور و بروز در می آورد که عکسی از عوالم خویش و باورهای اعتقادی اوست.

این نگارگر گفت: هنرمند اسلامي براي به تصوير كشيدن محبوب ازلی و ابدی خویش، با استفاده از نقوش ختایی و اسلیمی، هنري خلق مي كند که لیاقت و شایستگی آن را پیدا کرده است که در كنار آیات وحیانی استقرار پیدا کند.

وی در ادامه به بررسی نقوش مدور در هنر اسلامی پرداخت و گفت: در عالم اشکال ما همواره با سه شکل مربع، دایره و مثلث مواجهیم. مربع برگرفته از دو مثلث است و اگر قطر یک مربع را رسم کنیم سه مثلث ایجاد می شود. پس مثلث شکلی جزئی است و ما تنها با دو شکل مربع و دایره به عنوان اشکال اصلی و به قول مرحوم پیرنیا با تربیع دایره

هنرمند ایرانی نیز درطول قرون و اعصار برای بیان درونیات و دریافت خود از عالم اشکال متفاوتی را ابداع کرده است که یکی از مهمترین آن ها نقوش اسلی

مواجهیم. مربع و مثلث نماد خانه به عنوان اولین نیاز بشری است و به همین جهت نماد سرپناه است. در حقیقت می توان گفت مربع و مثلث ساخته انسان و اشکالی ناسوتی است.

اسکندرپور افزود: دایره یک شکل لاهوتی است و آفريده پروردگار است. عالم کهکشان ها، حرکت وضعی کرات بر حول محور دایره گواهی بر این مدعاست. مثلث و مربع دارای زاویه است و زاویه خلوت گاه شیطان خوانده شده است. از دیدگاه عرفا، هر چه زاویه داشته باشد، محکوم به فساد و فناست چون از عالم ناسوت گزارش می دهد.

وی تأکید کرد: دایره نماد تحرک، پویایی و زندگی است. از این رو چرخ دنده همه کارخانه، ماشین آلات و همه اشیاء متحرک پیرامون ما دارای فرم دایره است.

رئیس سابق موزه فرش ایران با اشاره به بهره گیری هنرمندان مسلمان از نقوش دایره که شکلی کامل و عاری از هرگونه زاویه است، گفت: در معماری اماکن مقدس همچون مساجد و زیارت گاه ها و مشاهد مشرفه به خصوص در بنای گلدسته ها و گنبد از دایره بهره فراوان برده اند. دایره مظهر مقاومت، ماندگاری و پویایی است و به همین دلیل در معماری ستون ها و ورودی های محرابی کمال استفاده را از آن داشته اند.

وی افزود: ایرانیان از دایره و دور در موسیقی بهره فراوان داشته و همین اتفاق در حوزه هنرهای بعدی همچون نقش فرش، کاشی، تذهیب و آرایه های قرآنی نیز تکرار شده است. انسان در بهره گیری از فرم دایره برای ساخت ظروف، وسایل مورد استفاده روزانه، ادوات جنگی و … کمال استفاده را برده است.

این هنرمند تصریح کرد: نقوش مدور در حقیقت انسان را به خدا نزدیک تر می کند. در سایر اشکال چندین خط مورد بهره است تا شکلی پدید آید اما در دایره تنها یک خط است که حیثیت وجودی آن را می سازد و به نوعی دچار وحدت و توحید است، با نقطه ای واحد در مرکز که خطی حائل به دور خود دارد. نقطه شروع و پایان در دایره پنهان است و رمز آلودگی این پدیده آن را از سایر اشکال ممتاز می سازد.

اسکندرپور با اشاره به مکتب “آرت نوو” که از مکاتب پرسابقه هنر غرب است، متذكر شد: این مکتب با بهره گیری از موتیف های ایرانی و اسلامی توانسته است، محیط و زندگی خود را بسیار زیبنده و چشم نواز كند.

وي در پايان تاكيد كرد: هنرمندانی مانند “بردسلی”، “ادوارد مونش” و “گوستاولودر” توانسته اند با بهره گیری از هنر شرق به ویژه هنر ایرانی-اسلامی و تحت تأثیر موتیف های نقش کاشی، فرش و تذهیب، محیط زندگی خود اعم از نمادهای بیرونی ابنیه، ساختمان ها و نمادهای داخلی بناها زندگی را مزین، قویم، زیبنده و دل نشین سازند. این مکتب با عمری بالغ بر 12 سال همچنان بر تارک هنر غرب جانبداران خود را حفظ نموده است و این عمر بلند به جهت تمسک و توسل به هنر نورانی و روحانی ایران اسلامی است.

منابع : ویکی پدیا

http://www.islamicartz.com/story/EezFLiVxAqrb9HW3AxgiIPA6Dj2HUZ7dcDw9oq5i-yY

http://iraniangraphic.com/blog/39/%D9%86%D9%82%D9%88%D8%B4_%D8%A7%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%DB%8C_%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F.html

گرداوری گروه فن و هنر ایران زمین

 

WhatsApp us