بهرام بیضایی
بهرام بیضایی (زادهٔ ۵ دی ۱۳۱۷) فیلمساز، نمایشنامهنویس و پژوهشگر سرشناس ایرانی است. از کارهای وی میشود کارگردانی فیلم و نمایش،تدوین فیلم، تهیهٔ فیلم، مقالهنویسی، نگارش یکی دو داستان و چند شعر و بیش از چهل فیلمنامه و بیش از سی نمایشنامه و انبوهی پژوهش تاریخی منتشر شده و نشده، استادی در دانشگاه و غیر از دانشگاه و چند سالی نیز کارمندی را برشمرد. بیضایی از فیلمسازانِ صاحبسبک و معتبر سینمای ایران و از نویسندگان برجستهٔ ادبیات نوین فارسی به شمار میرود. برخی از نمایشنامههای بیضایی به انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و عربی و زبانهای دیگری درآمده و در آسیا و اروپا و امریکای شمالی چاپ و اجرا شده است. ده فیلم بلند و چهار فیلم کوتاه و کمابیش هفتاد کتاب ونمایشهایی بر صحنههای شهرهای مختلف ایران و گاه غیر از ایران از سال ۱۳۴۱۱ به بعد کارنامهٔ هنریِ بیضایی را تشکیل میدهد.
بیضایی در تهران به دنیا آمد. پدرش شاعر بود و در جوانی از آران به تهران کوچیده بود. بیضایی در مدرسه شاگرد زرنگی نبود؛ ولی گروهی از نویسندگان و هنرمندان و ادیبانِ آینده مانند داریوش آشوری و محمدعلی سپانلو و عبدالمجید ارفعی و بهرام بیضایی با یکدیگر همدرس بودند. بیضایی نیز نویسندگی را از همین دوران آغاز کرد و نوشتههای ماندگاری مانند آرش را با الهام از مهدی اخوان ثالث و در واکنش به «آرش کمانگیر» سیاوش کسرایی پدید آورد. او از مدرسه میگریخت و در سینه کلوب فیلم تماشا میکرد. سپستر از رشته ادبی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران کناره گرفت. ولی حاصل پژوهشهایش را به صورت کتاب نمایش در ایران چاپ کرد، که یگانه منبع مهمّ تاریخ نمایش ایرانی شد. همزمان به نمایشنامهنویسی گرایید، آن هم با بهره گرفتن از شیوههای تعزیه که نیاکانش در آران برپا میکردند. اغلبِ نخستین نمایشنامههایش – مانند پهلوان اکبر میمیرد – با نمایش گروه هنر ملّی کامیابی یافت؛ هرچند گاه جلال آل احمد به تندی به کارش اعتراض کرد. سال ۱۳۴۴۴ با منیراعظم رامینفر ازدواج کرد. بیضایی در اوایل دهه ۱۳۴۰ از اعضای گروه طرفه و از هنگام تشکیل کانون نویسندگان ایران از بنیانگذارنش و به همین خاطر آماج بدگمانی ساواک بود. وی سال ۱۳۵۷ از کانون کناره گرفت. دههٔ ۱۳۵۰ را به استادی در دانشگاه تهران و نیز فیلمسازی گذرانید. چریکه تارا را در بخش نوعی نگاه جشنواره فیلم کن ۱۹۸۰ به نمایش درآورد. یک سال پیشتر، پس از چندی که نمایشی اجرا نکرده بود، مرگ یزدگرد را بر صحنه برد، که در ۱۳۶۰۰، سال اخراج دوبارهاش این بار از کرسی استادی دانشگاه تهران، فیلم هم شد. پس از نمایش مرگ یزدگرد تا هجده سال امکان کار تئاتری نداشت، هرچند با پیگیری فراوان توانست چند فیلم بسازد. سال ۱۳۷۱ با مژده شمسایی ازدواج کرد.
از سال ۱۳۷۶۶ دوباره کار تئاتر دست داد و بیضایی به شوق نمایش از اقامت کوتاهش در استراسبورگ دست شست و تا ۱۳۸۶۶ به تفاریق توانست برای چند نمایش و فیلم و کتاب پروانه بگیرد، هرچند گاه نمایشی از صحنه پایین کشیده شد، فیلمی دچار سانسور شد یا کتابی در محاق توقیف ماند. سال ۱۳۸۹ به استادی بخش ایرانشناسی دانشگاه استنفورد به امریکا رفت و سال ۱۳۹۱ پژوهش مفصّلش دربارهٔ هزارافسان را چاپ کرد. این مهاجرت بیضایی دیرانجامترین اقامتش دور از ایران بوده. او در امریکا نیز پُرکار بوده و غیر از تدریس، به نوشتن و نمایش پرداخته. بنیاد سینمای جهان نخستین فیلم بلندش را که رگبار باشد ترمیم کرده و به نمایش درآورده. سال ۲۰۱۷دانشگاه سنت اندروز به بیضایی دکتری افتخاری ادبیات داد.
بیضایی با نویسندگانی چون اکبر رادی و فیلمسازانی چون ناصر تقوایی و دیگران در دگرگونی نمایش و سینما در ایران نقش مهمّی داشته. در رأیگیری از ۵۵ منقّد سینمایی ایرانی به سال ۱۳۸۱ بیضایی با ۴۰ رأی برترین کارگردان تاریخ سینمای ایران شناخته شد.
باشو، غریبهی کوچک، که همراهِ گوزنها کارِ مسعود کیمیایی برترین فیلم تاریخ سینمای ایران شناخته شده، و سگکشی، که پرفروشترین فیلم سال ۱۳۸۰۰ ایران شد، دو تا از برجستهترین فیلمهای بیضایی است. برخی مورّخان سینما سرآغاز فیلمسازیِ فیلمسازانی از نسل بیضایی و تقوایی و کیمیایی را سرآغاز فصل جدید سینمای ایران دانستهاند که «موج نو» نامیدهاند؛ و فیلمهای دههٔ ۱۳۵۰ بیضایی مانند غریبه و مه و کلاغ را در این جریان سینمایی گنجانیدهاند. در نمایش نیز اغلب او را مهمترین نمایشنامهنویس تاریخ ادبیات فارسی گفتهاند، که با نمایشنامههایی مانند هشتمین سفر سندباد و ندبه و مرگ یزدگرد، و همراهِ نمایشنامهنویسانِ دیگری چون ساتم الغزاده و علی نصیریان و غلامحسین ساعدی و اکبر رادی گونهٔ نمایشنامه را در زبان فارسی استوار کرده و به پایهای جدّیتر رسانید و سبب شد تا روزگار زرّینِ دهه ۱۳۴۰ در نمایشنامهنویسی ایران به حصول پیوست.
بیضایی تنها فیلمنامههای خود را به فیلم درآورده و – به استثنای بانو آئویی و با وجود علاقه به نمایش کارهایی از شکسپیر و سهآمی موتوکیو و اکبر رادی – همواره نمایشنامههای خود را به نمایش درآورده است. او تهیّهکننده و تدوینگر و طرّاح و کارگردان بیشتر کارهای نمایشیِ خود بوده. تأثیر بیضایی را بر هنر و اندیشه در ایران بزرگ شمردهاند.
سرگذشت
زایش و نیاکان
بهرام بیضایی در پنجم دیماه ۱۳۱۷ در تهران از مادر زاد. مادرش نیّره موافق و پدرش میرزا نعمتالله بیضائی آرانی، شاعری متخلّص به «ذکائی»، بود. لغتِ «بیضایی» (یا «بیضائی») از تخلّصِ عموی بزرگ بهرام بیضایی، که ادیب بیضایی باشد، آمده؛ که ذکایی بیضایی نیز با آغاز صدور شناسنامه در ایران (از سال ۱۲۹۷۷ با نام «سجل») همچون نام خانوادگی برگزید. مادر بهرام بیضایی آورده که هنگامی که او متولّد شد، عموهایش از آران به تهران آمده بودند. یکی از عموها به موقع دیدن نوزاد در گهواره گفته «بهرامپسر که زادهٔ شیر استی» و عموی دیگر ادامه داده «پیداست ز عارضش جهانگیر استی»!
پیشینهٔ شاعری و سخنوری در خانوادهٔ بیضایی همچنین آمیخته به پیشینهٔ نمایش، چراکه از زمان ابن روح اعضای این خانواده تعزیهگردان بودند. زادگاه این خانواده آرانِ کاشان است. میان پنج برادر و یک خواهر، ذکایی کوچکترین و ادیب بیضایی بزرگترین فرزندان میرزا محمدرضا، متخلّص به ابن روح (۱۲۸۸-۱۲۳۷ خورشیدی)، و طیّبةالنسا خانم (از خانوادهٔ علمای آران و درگذشته به سال ۱۳۱۳ خورشیدی) هستند؛ و ابن روح فرزندِ کوچکترِ ملّا محمد فقیه آرانی متخلّص به روحالأمین (زادهٔ حوالی سال ۱۱۸۸۸ خورشیدی).
ذکایی بیضایی در حدود سال ۱۳۰۵ خورشیدی به تهران کوچید و به خدمت دولتی درآمد. ذکایی تعزیهخوان بودهاست و برادر (ادیب بیضایی آرانی) و پدرش (ابن روح آرانی) دستاندرکار تعزیه و تنظیم متن برای تعزیه بودهاند.
کودکی
بهرام بیضایی که در تهران زاده بود، از زادگاه پدرانش به دور بود و نیز از درسهای قدیمه و تعزیه و سخنوری که در این خانواده ارثی به شمار میآمد. نامش را در مدرسه نوشتند و با آموزش نوین پرورش یافت. ولی همواره در خانه شعر میشنید و در مدرسه هم شاگرد خوبی نبود. سپستر گفته «سخن ارث پدری من است.» در دوران مدرسه با عبدالمجید ارفعی و داریوش آشوری و اسماعیل نوری علاو نادر ابراهیمی و در اوان جوانی با م. آزاد و اکبر رادی و جلال آل احمد و محمدعلی سپانلو دمخور بود. در سالهای آخر دبیرستان دو نمایشنامه با زبان تاریخی نوشت.
کار
”
من اولین بار در آبادان و زمانی که برای اجرای یک نمایش به همراهعباس جوانمرد به این شهر سفر کرده بود با او آشنا شدم که همان دیدار سرآغاز یک دوستی دیرینه شد.
“
ناصر تقوایی، در سخنرانی در تئاتر شهر در زادروز بیضایی ۱۳۹۵
بیضایی تحصیلات دانشگاهیش را در رشتهٔ ادبیات ناتمام گذاشت و در سال ۱۳۳۸ به استخدام ادارهٔ کل ثبت اسناد و املاک دماونددرآمد. در سال ۱۳۴۱ به اداره هنرهای دراماتیک که بعدها به اداره برنامههای تئاتر تغییر نام داد منتقل شد. در این سال پژوهشهای نمایش در ایران را در مجله موسیقی چاپ کرد. در سال ۱۳۴۴۴ با منیراعظم رامینفر ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند به نامهای نیلوفر (۱۳۴۵) و ارژنگ (۱۳۴۶، درگذشته در صدروزگی) و نگار (۱۳۵۱۱) میباشد. او یکی از پایهگذاران و اعضای اصلی کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷ بود که درسال ۱۳۵۷ از آن کناره گرفت. در سال ۱۳۴۸۸ به عنوان استاد مدعو با دانشگاه تهران همکاری کرد. در سال ۱۳۵۲ از ادارهٔ برنامههای تئاتر به دانشگاه تهران به عنوان استادیار تمام وقت نمایش دانشکده هنرهای زیبا و مدیریت رشتهٔ هنرهای نمایشی انتقال یافت. در سال ۱۳۶۰ پس از بیست سال کار دولتی از دانشگاه تهران اخراج شد. در سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶ خانوادهاش از ایران مهاجرت کردند. در سال ۱۳۶۵ پدرش استاد نعمتالله (ذکایی) بیضایی مرحوم شد. او در سال ۱۳۷۱ با مژده شمسایی ازدواج کرد. فرزند آخرش نیاسان در سال ۱۳۷۴ متولد شد. در سال ۱۳۷۵ به دعوت پارلمان بینالمللی نویسندگان در استراسبورگ اقامت نمود. در سال ۱۳۷۶ به ایران بازگشت و کار بر روی نمایش بانو آئویی نوشتهٔ میشیما یوکیو را پس از هجده سال دوری از صحنه آغاز کرد. مادرش نیره موافق در سال ۱۳۸۰ بدرود حیات گفت.[نیازمند منبع] وی هماکنون در ایالات متحدهاقامت دارد و در دانشگاه استنفورد مشغول تدریس و تحقیق است. در سال ۲۰۱۲ جایزه میراث فرهنگ دانشگاه استنفورد به او اهدا شد و در سال ۲۰۱۳ نیز دانشگاه هاروارد جایزهٔ سینا را به بیضایی اهدا کرد. وی، چنانکه خود گفته است، در سالهای پس از انقلاب فرهنگی اجازهٔ تدریس در دانشگاههای ایران را ندارد.
مروری بر 10 فیلم بهرام بیضایی
مولفه مشترک آثار بیضایی نگاه منحصر به فرد به زن است
آفتابنیوز : آفتاب: محوریت شخصیتهای زن با نگاهی منحصر به فرد و به تبع آن برجسته شدن بازیگران زن، مؤلفه مشترک کارنامه بهرام بیضایی است که این روزها فیلم سینمایی «وقتی همه خوابیم» را روی پرده سینماها دارد.
به گزارش سرویس هنری آفتاب، بهرام بیضایی در رشته ادبیات دانشگاه تهران تحصیل و فعالیت سینمایی را سال 1349 با کارگردانی فیلم کوتاه «عمو سیبیلو» آغاز کرد. او اولین فیلم بلندش را به فاصله دو سال بعد ساخت و در کارنامه سینمایی او تا امروز 10 فیلم به چشم میخورد.
بیضایی علاوه بر سینما در تئاتر نیز فعالیتهای تأثیرگذار داشته و نمایشنامههای متعدد را به نگارش درآورده و کارگردانی کرده است. وی همچنین واجد نقطه دیدی خاص به زن در آثارش است و هر چند با فاصله زمانی فیلم میسازد، آثارش ماندگار میشوند.
«رگبار» محصول سال 51 نخستین فیلم بلند بیضایی است. فیلمی که هنوز هم در فهرست معدود آثار ارزشمند سینمای قبل از انقلاب ایران قرار گرفته و نقشآفرینی هنرمندانی چون مرحوم پرویز فنیزاده، محمدعلی کشاورز، پروانه معصومی و … را خاطرهساز کرده است.
این فیلم با محوریت زندگی یک معلم تازهوارد که سادگی خاص در رفتار و شخصیتش دارد، تأثیرگذاری او را در محیط و موقعیت جدید مورد توجه قرار میدهد. زوایای پنهان و جذاب این شخصیت بخصوص در روند عشق او به خواهر یکی از شاگردانش به تصویر درمیآید و در انتها تلخی که خاص نگاه بیضایی است به کار پایان میدهد.
«غریبه و مه» محصول سال 53 است و «کلاغ» سال 56 ساخته شد که شخصیت یک معلم زن با بازی پروانه معصومی در آن محوریت دارد. داستان این فیلم تداخل دنیای ذهنی و واقعی این زن است که با حضور مادر شوهری که دچار فراموشی شده به آن دامن زده میشود. «کلاغ» یکی از فیلمهای خاص سینمای قبل از انقلاب بود که یادآور فضای مستقل آثار آن دهه است.
«چریکه تارا» محصول سال 57 است و «مرگ یزدگرد» سال 61 بر اساس نمایشنامهای از این فیلمساز ساخته شده که اجرای صحنهای هم داشته است.
«باشو غریبه کوچک» سال 65 ساخته شد که اثری تأثیرگذار درباره پیامدهای جنگ ایران بین اقوام است. الگوی مهاجرت اجباری یک بچه جنگزده به شمال ایران که بعدها در مجموعه «گل پامچال» هم به گونهای دیگر استفاده شد، در این فیلم محور تقابل و تعامل دو فرهنگ و سنت است.
سوسن تسلیمی با حضور در این فیلم به همکاریهای خود با بیضایی بسط داد و تبدیل به بازیگر زن برجسته آثار او تا زمان مهاجرتش به خارج شد. او با نقشآفرینی در نقش نایی زن شمالی که باشو را با جهان و طبیعت اطرافش پیوند میدهد، حضورش را در سینمای ایران ماندگار کرد.
«شاید وقتی دیگر» محصول سال 66 و ادامه همکاری بیضایی با تسلیمی است. فیلم داستان دو خواهر دوقلوی جداافتاده است که این بار از زاویهای خاص روایت میشود تا در یکی از پیچشهای روایی، سوءتفاهم روانپریشی و خیانت به حضور یک همزاد و خواهر دوقلو تغییر پیدا کند.
تسلیمی در سه نقش مادر و خواهران دوقلو ظاهر میشود که از نظر خاستگاه با هم متفاوت هستند. مادری که در کودکی دو فرزندش را سر راه گذاشته و از سرنوشت آنها بیخبر مانده، زنی که دچار کابوسهای تکرارشونده و باور روانپریشی است و شوهرش به او شک دارد و یک زن نقاش با روحیهای آرام.
«مسافران» سال 70 همچون دیگر آثار بیضایی با فیلمنامهای از خودش ساخته شد. این فیلم با نگاهی خاص به عینیتبخشی به باور جمعی، پیشآگاهی درباره مرگ را نیز محور قرار میدهد. در واقع آگاهی مادربزرگ از تصادف جمعی از خانواده در راه سفر، با تکثیر باور او از بازگشت آنها ادامه مییابد.
در پایان وقتی مردگان آینه به دست به میهمانی زندگان میآیند، این باور برای همگان عینیت پیدا میکند. مژده شمسایی در این فیلم با حضور در نقش دختری که خواهرش در راه سفر برای شرکت در مراسم عروسی او تصادف میکند، به عنوان بازیگر زن آثار بیضایی معرفی شد که این محوریت و همکاری در فیلمهای بعد نیز ادامه پیدا کرد.
«سگکشی» محصول سال 79 درباره زنی است که در گیر و دار رفع مشکلات مالی همسرش با چهرهای سیاه از حضور زن در اجتماع مواجه میشود. مژده شمسایی این بار هم ایفاگر نقش زنی مستقل است که برای نجات شوهرش تصمیم میگیرد چکهای او را از بین طلبکارانش جمع کند.
این عزم او را در موقعیتی قرار میدهد که نقدی بر موقعیت آسیبپذیر زن در اجتماع و مناسبات مردانه وارد میکند. در انتها وقتی زن زخمخورده، آخرین ضربه را هم از خیانت شوهرش دریافت میکند دیدگاه خاص این نویسنده و فیلمساز به موقعیت زن در روزگار معاصر برجسته میشود.
«وقتی همه خوابیم» محصول سال 87 جدیدترین فیلم بهرام بیضایی پس از هشت سال است که به مسائل پشت صحنه سینمای ایران میپردازد. این فیلم در فیلم همچنین ورود طنز را به آثار این فیلمساز ثبت میکند که خاص وی است. مژده شمسایی، علیرضا جلالیتبار، مجید مظفری، شقایق فراهانی، هدایت هاشمی و حسام نوابصفوی بازیگران این فیلم هستند.
فیلم «وقتی همه خوابیم» در بیست و هفتمین جشنواره فجر سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه مخاطبان در بخش بینالملل، سیمرغ بلورین بهترین تدوین و همچنین طراحی صحنه و لباس و چهرهپردازی را از بخش مسابقه سینمای ایران (سودای سیمرغ) دریافت کرد. «وقتی همه خوابیم» از 28 اسفند پارسال در گروه سینما قدس اکران شده است.
وقتي همسر بهرام بيضايي، شجريان را در آغوش ميكشد + عكس
این عکس بنابر نقل قول مژگان، دختر شجریان که به صورت عمومی نیز در فیس بوک انتشار یافته در جشن تولد بهرام بیضایی ثبت شده و مژده شمسایی را با ظاهری نامناسب در آغوش شجریان نشان میدهد.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران به نقل از عاطف نيوز، شجريان که سال گذشته با خروج از ايران وقيحانهترين توهينها را به جمهوري اسلامي روا داشته بود در جديدترين عكس منتشر شده در فيس بوك در آغوش همسر بهرام بيضايي است.
البته پیش از اين نیز محمد رضا شجریان بهمراه دخترش و تیم همراهش، در پارتی شبانه کارمندان بی بی سی فارسی حضور یافته و در آنجا نيز عكسهاي نا متعارفي گرفته بود . وی بعد از اجرای کنسرت در لندن نیز با گوگوش خواننده لس آنجلسی و معلوم الحال شبکه مبتذل “من و تو” و خواننده مخصوص دربار پهلوی، عکسهای یادگاری انداخته و در فضای مجازی آن را منتشر كرده بود.
شجریان در سال های بعد از انقلاب بارها ادعا کرده بود فردی سیاسی نیست و با عناصر و گروه های سیاسی ارتباط نداشته و نسبت به آنها دلبسته نیست.
گفتنی است شجریان در مدتي كه در خارج از ايران بسر ميبرد يكي از سوژههاي مورد علاقه رسانههاي شايع پراکني همچون بي.بي.سي و وي.او.اي بود تا جايي كه صادق صبا، مدير نشان دار بي.بي.سي فارسي به شخصه يك هفته را با او در قونيه چرخيد تا مستندي يك ساعته درباره وي بسازد.
عکسی که شخصیت بهرام بیضایی را برملا کرد
خاطرات یک عکاس: آثار نمایشی و سینمایی بهرام بیضایی همه در فرهنگ، ادبیات و هنر این مرز و بوم ریشه دارند و از نگاه ژرف و نقادانه او به تاریخ و جامعه ایران برمی آیند.
خبر آنلاین: فخرالدین فخرالدینی، عکاس، در گفتگویی با اشاره به خاطرات خود اظهار داشت: زیاد اهل سینما نیستم، با این حال آثار چند فیلمساز بزرگ ایران را دنبال کرده و میکنم.
زنده یاد علی حاتمی، ناصر تقوایی، عباس کیارستمی، کیومرث پوراحمد و بهرام بیضایی از جمله کسانی هستند که بسیاری از فیلمهایشان را دیدهام و تحسین مرا برانگیختهاند.
از قدیم گفتهاند هر گلی یک بویی دارد که در مورد سینماگران مطرح کشورمان نیز صادق است. هر کدام از کارگردانانی که نام بردم، به دلیلی مرا جذب خود ساختهاند که در این میان بهرام بیضایی به دلیل نگاه نقادانهاش به جامعه و تاریخ ایران، فیلمسازی متفاوت است.
من بیضایی را ایرانیترین کارگردان سینمای کشورمان میشناسم. او نمایشنامهها و فیلمنامههایش را بر مبنای آثار کلاسیک ادبیات فارسی، اسطورههای ایرانی و گذشته تلخ تاریخی کشورمان مینویسد.
در موقعیتی که بیضایی برای پاسخ دادن به یک پرسش من به فکر فرو رفت، این فیگور ناخودآگاه شکل گرفت که من آن را ثبت کردم
در عرصه کارگردانی تئاتر و سینما نیز او وامدار سنتهای نمایشی ایران است. شیوههای روایت و اجرای آثارش همه ریشه در هنر این مرز و بوم دارند که شایسته تحسین و تقدیر است.
«رگبار» و «کلاغ» او را پیش از انقلاب دیدم و در دهه 60 و 70 خورشیدی هم به تماشای فیلمهایی چون «باشو غریبه کوچک»، «مسافران» و «شاید وقتی دیگر» نشستم.
متاسفانه در سالهای اخیر این فیلمساز بزرگ کم کار شده که فکر میکنم به دلیل آن است که فضای مناسب فیلمسازی برایش مهیا نیست. واقعاً باید از این بابت تاسف خورد و از مسئولان خواست تا زمینه کار بزرگانی چون او را فراهم کنند.
با وجود علاقه به آثار بهرام بیضایی، هیچگاه برخوردی با او نداشتم و از نزدیک ندیده بودمش. نخستین دیدار ما سال 1381 در آتلیه من رخ داد که در همان جلسه هم از او عکاسی کردم.
با هم در باره فیلمهایش صحبت کردیم و سئوالهایی در باره تاریخ و جامعه ایرانی پیش آمد که بعد از فکر و تامل به آنها پاسخ داد. در میان مکث یکی از همین پرسشها و پاسخها بود که این فیگور ناخودآگاه شکل گرفت و من هم آن را ثبت کردم.
در مدت دو ساعتی که حرف میزدیم و من همزمان عکاسی میکردم، بهرام بیضایی را چون آثارش مستحکم و باوقار یافتم. نگاه ژرف او در آثارش، در این عکس هم تجلی پیدا کرده است. جدیت بیضایی در کارهایش، اینجا هم نمود دارد.
بعد از نزدیک به 10 سال که دوباره به این عکس نگاه میکنم، آن را یکی از بهترین پرترههایی مییابم که تاکنون انداختهام؛ چرا که به بهترین شکل، شخصیت سوژه را آشکار و برملا کرده است.
برچسب ها: بهرام بیضایی ، کارگردان ، عکاس ، خاطرات منبع : shafaf.ir