تاورینه

ژان باتیست تـاوِرْنیه (۱۰۱۴-۱۱۰۰ق/۱۶۰۵- ۱۶۸۹م)، جهانگرد و بازرگان معروف فرانسوی ( اهل فرانسه )  است که در عصر صفوی بارها به ایران و مشرق زمین سفر کرد. سفرنامهٔ او در شرح وقایع دورهٔ صفویه و وقایع دربار صفوی دارای اهمیت بسیار است.

سفرنامه تاورنيه

اندازه نوشته:
ريز
ميانه
درشت
خلاصه: ذكر خاطرات و سفرنامه كوتاه جان باتيست تاورنيه از يزد و توضيح اندكي از وضع جغرافيايي و همچنين ذكر ميوه ها و منسوجات يزدي.
كلمات كليدي: سفر نامه، تاورنيه، خربزه، بازار، دارايي، زن يزدي، يزد.
كتاب: يزد در سفرنامه ها
گردآوري: اكبر قلمسياه
زير نظر: ايرج افشار
ناشر: موسسه انتشارات يزد
كتاب: سفرنامه تاورنيه
نويسنده: ژان باتيست تاورنيه
سال انتشار: 1902 ميلادي برابر با 1281 هجري شمسي
ترجمه: ابوتراب خواجه نوري
تجديد نظر و تصحيح: دكتر حميد شيراني
ناشر: انتشارات سنايي، تهران، چاپ سوم، سال 1363
ژان باتيست تاورنيه
جان باتيست تاورنيه، سياح فرانسوي، در سال 1605 م. (984 ه.ش.) در پاريس يا بنا به قولي در كپنهاك به دنيا آمد. خانواده او اكثراً جغرافي دان، حكاك، نقشه نگار و نقشه فروش بودند و خانه شان همواره محفل گفتگوي جغرافي دانان درباره مسايل جغرافيايي و سرزمين هاي ديگر بود. همين ها بود كه شوق سفر را از كودكي در او برانگيخت؛ به طوري كه در 22 سالگي بسياري از كشور هاي اروپا چون فرانسه، انگلستان، بلژيك، هلند، لوكزامبورگ، آلمان، سوييس، لهستان، مجارستان و ايتاليا را ديده بود.
در همين سفر ها و در حين خدمت به نايب السلطنه مجارستان، در ديدار با كشيشي كه مدير انجمن هاي ديني مشرق زمين در مجارستان بود، با مشرق آشنا شد و با درخواست او و علاقه خودش راهي سفر مشرق شد. پس از اين سفر، 5 بار ديگر به ايران سفر مي كند و در جمع با محاسبه سه بار سفر بازگشت وي از هند به اروپا، 9 بار به ايران مي آيد و آن را مي بيند. آخرين سفرش در 1668 م. (1047 ه.ش.) با بازگشت به پاريس پايان مي پذيرد. در اين هنگام 63 سال دارد و پس از كسب لقب «نجيب زاده» توسط لويي چهاردهم، در سن 65 سالگي شروع به نگارش و جمع بندي خاطراتش مي كند. 15 سال بعد، در سن 80 سالگي، نمي تواند سكونت را حتي با داشتن ثروت تاب بياورد و دوباره پاي در سفر مشرق مي گذارد و اين بار از مسكو مي خواهد به ايران بيايد كه متاسفانه در زمستان 1689 م. (1069 ه.ش.) به سرماي بيش از حد هوا برخورد مي كند و در راه مسكو در شهر اسمولنسك زندگي را بدرود مي گويد و نمي تواند براي بار ديگر ايران را ببيند.
تاورنيه نوشته هاي خويش را در سه مجلد با عنوان «شش سفر ژان باتيست تاورنيه به تركيه، ايران و هند» منتشر مي كند. همه اين سفرنامه ها پر از اطلاعات گرانبهايي است كه در ديگر كتاب ها نمي توان همانندشان را يافت. علاقه او به همه امور روزمره اي كه اطراف خود ديده، باعث ثبت جزيياتي چون پوشاك زن و مرد، وصف دقيق شهر ها و ساختمان ها، انواع شغل ها و صاحبان آنها، آداب و سنن اقوام و اديان مختلف، محصولات مختلف ايران و … آن زمانه شده است. با اين همه، تاورنيه فاقد تخيل شاعرانه و هنري است و در نگارشش برخي آراي مردم را بدون اظهار نظر شخصي بيان كرده است و گاهي نيز كم توجهي هايي نيز كرده است؛ اما آنچه سفرنامه هاي او را بي نظير كرده است وصف كشور ايران و نوع حكومت آن زمان است. وي در بيان آنچه ديده، دقت داشته؛ مسايل مرتبط با جغرافيا را خوب توضيح داده و اطلاعاتي از اشخاص سرشناس به دست مي دهد.
سفرهاي تاورنيه ميان سال هاي 1632 م. (1011 ه.ش.) الي 1668 م. (1047 ه.ش.) صورت گرفت. سفر اول او در زمان سلطنت شاه صفي نوه شاه عباس بزرگ و سفر هاي ديگرش در زمان شاه عباس دوم و شاه سليمان بود. تاورنيه هنگام اقامت در اصفهان مدام در دربار شاه رفت و آمد داشت و شاه عباس دوم به او محبت مي كرد و او را «آقا طاورنيه» مي ناميد و وي را خلعت مي داد.
سفر اول تاورنيه به ايران در سال 1632 م. (1011 ه.ش.) به پيشنهد كشيش پر ژوزف آغاز شد و در اسلامبول از بقيه جدا شد و به ايران آمد. سفر دوم او در سال 1638 م. (1017 ه.ش.) آغاز شد و از ايالت جنوبي عثماني، يعني ازمير به مرز ايران، سپس به تبريز و در آخر به اصفهان رسيد. سفر سوم او از طريق بين النهرين و آشور و در آخر به اصهان در سال 1643 م. (1022 ه.ش.) صورت گرفت. در سفر چهارم در سال 1651 م. (1030 ه.ش.) از بندر مارسي به اسكندرون و حلب و موصل و نينوا رفت و سرانجام به اصفهان رسيد. سفر پنجم در 1657 م. (1037 ه.ش.) آغاز شد و از طريق مارسي و سپس ليورنو در ايتاليا به ازمير، تبريز و سرانجام اصفهان انجاميد. سفر ششم در 1663 م. (1042 ه.ش.) از پاريس آغاز و از طريق ازمير و ايروان و تبريز به اصفهان ختم شد. سفر آخر وي به ايران نيز همانطور كه گفته شد ناتمام باقي ماند. وي در سفر ها تا مقداري اهل تجارت، خريد و فروش عتيقه جات و جواهرات نيز بود و از پيشگامان تجارت با شرق و هندوستان بود.
در مجموع نظر تاورنيه درباره ايرانيان بسيار مثبت است و معتقد است كه ايرانيان بين همه ملل آسيا باهوش ترين هستند و از فرنگي ها نيز در عقل و كفايت هيچ عقب نمي مانند. در مورد امنيت در ايران مي گويد بر خلاف عثماني كه در همه جا كاروان ها در معرض تجاوز حاكمان و دزدان قرار دارند، در ايران مي توان بدون ترس، سراسر كشور را پيمود و اگر مال كسي را بدزدند، حاكم موظف است كه معادل آن مال را به او پس بدهد. به نظر تاورنيه مهمان نوازي ايرانيان درخور ستايش است؛ آنان دوستدار نظم و انصاف اند و ذوق بسيار براي آموختن دارند. او معتقد است كه: “ايران در آسيا به منزله فرانسه در اروپاست.”
از كرمان به يزد، تقريباً همان قدر است كه از يزد به اصفهان مسافت دارد. يزد در 53 درجه و 10 دقيقه طول و 32 درجه و 45 دقيقه عرض واقع شده است. (1) ۞ يك قريه يا يك شهر بزرگي است، ميان شن زاري كه دو رشته كوه اطرافش را احاطه كرده است.

عكس ماهواره اي از ناحيه يزد؛ شهر يزد در ميان عكس و در ميان شنزار ها مشخص است كه توسط دو رشته كوه شيركوه و خرانق در غرب و شرق محصور شده است.

وقت بيرون آمدن از يزد بايد راهنمايي برداشت، زيرا كه به اندك وزش باد، شن ها از اين طرف به آن طرف رفته، تمام خط راه را مستور مي كند و تغيير شكل به وضع و شكل زمين و صحرا مي دهد و خطر گم كردن راه و پرت شدن در سوراخ هايي كه از آب انبار هاي خراب يا آثار و ابنيه مخروبه ايجاد شده است براي مسافر در پيش است.

سمت راست: پرتره ژان باتيست تاورنيه، سياح فرانسوي، متولد سال 984 ه.ش. كه بين سال هاي 1011 ه.ش. الي 1047 ه.ش. نه بار به ايران آمد و در 1069 ه.ش. در راه ايران درگذشت.
سمت چپ: عكس تاورنيه با خلعتي فاخر كه شاه عباس دوم بر او پوشاند و همين لباس و عكس، تبليغي براي صنعت پارچه بافي ايران در اروپا شد.

دستگاه بافت دارايي يا ايكات در يزد؛ دارايي يكي از پارچه هاي نفيس و سنتي يزد مي باشد با قدمت حداقل 7 قرن و اينگونه بافته مي شود كه قبل از بافت، ابتدا نخ هاي تار يا تار و پود رنگ مي شود و سپس بافته مي شوند كه پس از بافت، چنين نقش هاي زيبايي ايجاد مي شود.
عكس: همايون امير يگانه؛ كتاب: يزد نگين كوير
ميانه شنزار و شهر، مقدار قليلي خاك خوب هست كه ميوه هاي اعلي به عمل مي آورد؛ خصوصاً خربزه از اقسام مختلفه، بعضي مغزش سبز و بعضي زرد است و يك قسم ديگر ديده مي شود كه مغزش مثل سيب سخت است. انگور هاي خوب، به حد افراط و فراواني دارد اما اهالي شراب كم مي اندازند و به جهت اينكه حاكم اجازه نمي دهد، مقداري از انگور ها را خشك و كشمش مي كنند و مقداري را هم شيره مي پزند. انجير هاي خوب زياد دارد كه خيلي درشت مي شود و طعم بسيار خوبي هم دارد. گلاب زياد مي گيرند و يك قسم آب ديگر هم درست مي كنند كه براي رنگ آميزي استعمال مي نمايند. گاهي دست ها و گاهي ناخن را بدان قرمز مي كنند و اين آب را از يك قسم ريشه مي گيرند كه حنا مي نامند.

در اين شهر سه كاروانسرا و چندين بازار هست. بازار ها مسقف هستند؛ مثل يك كوچه سرپوشيده و مثل همه شهر هاي ديگر ايران ميدان ها دارد. اين بازار ها پر از دكاكين تجار و صنعتگران هستند و امتعه اي كه در دكاكين ديده مي شود تقريباً همه جا يكسان است.

چندين قسم پارچه در يزد بافته مي شود؛ قسمتي، از طلا و نقره ممزوج به يكديگر كه زربفت مي نامند. قسم ديگر، از ابريشم خالص كه دارايي مي گويند؛ شبيه است به تافته هاي ساده و حرير هاي ما؛ قسم ديگر، نصف ابريشم و نصف پنبه و قسم ديگر از پنبه خالص. يك قسم شال از پشم هم مي بافند كه از ابريشم لطيف تر است.

چنانچه در فصل پيش ذكر آن شد، اگرچه من در يزد كاري نداشتم اما سه روز در آنجا توقف كردم به جهت اينكه چند نفر از ارامنه، آشنايان مرا در آنجا ديدند و نخواستند بگذارند بروم تا مهمانم ننمايند. من هم چون مكرر از اغلب جا ها تعريف و توصيف صباحت  و جمال و زيبايي زن هاي يزد را شنيده بودم، خيلي ميل داشتم صحت آنها را به چشم، معاينه نمايم و ديدم حقيقتاً از روي عدل و انصاف بود كه آنها را به زن هاي تمام ايران ترجيح و از همه جميله تر تشخيص داده اند. خلاصه هيچ مهماني اي در يزد نمي شود مگر اينكه از آنها حاضر باشند و حقيقتاً زيبا و دلپذيرند. براي مدح جمال آنها همين كافي است كه در ايران ضرب المثل شده و مي گويند: “براي سعادت زندگاني، زن يزدي، نان ايزدخواست  و شراب شيرازي.”


 

زندگی‌نامه تاورینه

ویکی پدیا
ژان باتیست تاورنیه، جهانگرد فرانسوی، در سال ۱۶۰۵ در پاریس به دنیا آمد. خانواده او که اکثر جغرافی‌دان و حکاک و نقشه‌نگار بودند از تندر آنورس در بلژیک به پاریس آمده و در آنجا مستقر شده بودند. دوران کودکی‌اش در کنار پدر و خانواده دانشمندی گذشت که همه روزه درباره مسائل جغرافیایی با دیگران به گفتگو می‌پرداختند و همین گفتگوها بود که شوق سفر را از کودکی در او برانگیخت، چنان که خود می‌نویسد: (اگر اولین تعلیم دومین تولد باشد من بامیل‌سفر کردن پا به جهان گذاشته‌ام. شهرتی که پدرم در مباحث جغرافیا داشت و گفتگوهایی که بیشتر دانشمندان در حضور من با پدرم می‌کردند و من با علاقه گوش می‌دادم میل سفر را در من بیدار کرد.)

بیست و دو سال بیشتر نداشت که بسیاری از کشورهای اروپا (فرانسه، انگلستان، بلژیک، هلند، لوکزامبورگ، آلمان، سویس، لهستان، مجارستان، ایتالیا) را دیده بود و به قدر رفع نیاز به زبانهای رایج آن کشورها سخن می‌گفت. در همین‌سفرهای اروپا بود که راه سفرهای آینده خود را گشود. پس از مدتی خدمت در نزد نایب السلطنه مجارستان، بافرستاده کاردینال ریشلیو به نام پر ژوزف، که چندی بعد مدیر انجمن‌های دینی مشرق زمین شد، ملاقات کرد و در واقع‌توانست از راهی که این کشیش کاپوسن به کشورهای مشرق باز کرده بود استفاده کند.

تاورنیه می‌نویسد: (من در حال رفتن به راتیسبون بودم که پر ژوزف به من پیشنهاد کرد که همراه نمایندگان او به سفری که نقشه‌اش را کشیده بود به قسطنطنیه وفلسطین بروم.) در قبول این پیشنهاد تردید نمی‌کند و عازم سفر می‌شود. پس از آن نیز پنج بار دیگر به مشرق زمین سفرمی‌کند و جمعاً نه بار کشور ایران را می‌بیند. آخرین سفرش در ۶ دسامبر ۱۶۶۸ با بازگشت به پاریس به پایان می‌رسد.در این هنگام شصت و سه سال دارد. لوئی چهاردهم، شاه فرانسه، لقب نجیب‌زادگی به او اعطا می‌کند و در سال ۱۶۷۰ مالکیت بارون‌نشین اوبون را نیز به آن می‌افزاید. اکنون به سن شصت و پنج، سن بازنشستگی و نگارش خاطراتش رسیده‌است.

پانزده سال بعد، دوباره به سیر و سیاحت رو می‌آورد. فردریک ویلهلم، شاه براندنبورگ، او را به برلن فران خوانده‌است تا سفر به هند و تأسیس یک شرکت تجاری نظیر شرکت انگلیسیان و هلندیان را به او پیشنهاد کند. در این زمان‌تاورنیه هفتادو نه سال دارد. در ۳۰ ژوئن ۱۶۸۴ به برلن می‌رود و فردریک ویلهلم مقام ندیمی مخصوص شاه و نجیب‌زادگی دربار و مشاورت امور دریایی را به او اعطا می‌کند و وعده می‌دهد که او را به عنوان سفیر ویژه خود به دربار(مغول کبیر) (گورکانیان هند) بفرستد. تاورنیه فرانسه را ترک می‌گوید و در براندنبورگ مستقر می‌شود. وعده شاه وتأسیس شرکت آلمانی هند شرقی عملی نمی‌شود، اما تاورنیه نمی‌تواند به سکون و بی حرکتی پیرمردی ثروتمند دل‌خوش کند و بار دیگر تصمیم می‌گیرد که عازم سفر مشرق زمین شود. در این هنگام بیش از هشتاد سال سن دارد. درژانویه ۱۶۸۹، بحبوحه زمستانی سخت، راه مسکو را در پیش می‌گیرد تا از آنجا به ایران برود، اما دیگر هرگز ایران رانمی‌بیند و در فوریه همان سال در شهر اسمولنسک زندگی را بدرود می‌گوید.

تاورنیه در شرح مسافرتهای خود به مشرق زمین چند سفرنامه نوشته‌است. همه این سفرنامه‌ها پر از اطلاعات گرنبهایی است که در کتابهای دیگر مشابه آنها را نمی‌توان یافت. تاورنیه به همه امور روزمره‌ای که در اطراف خود دیده توجه و علاقه نشان داده و به لطف همین اشتغال ذهنی است که ما فی المثل از انواع خوراکها و افشره‌های آن عهد، پوشاک مرد و زن، وصف دقیق شهرها و ساختمانها، انواع شغلها و شیوه زندگی صاحبان مشاغل اطلاع حاصل می‌کنیم. ملاحظات او به واقع گرانبهاست.

با این همه تاورنیه فاقد تخیل شاعرانه و هنری است. زیباترین سروهای جهان را در باغهای شیراز نمی‌بیند و آثار بازمانده تخت جمشید را جز ستونهایی کهنه، بعضی سرپا و بعضی افتاده بر زمین نمی‌داند و اصفهان را که در آن زمان یکی از بزرگترین و پرجمعیت‌ترین شهرهای جهان است به چشم یک روستا می‌نگرد و ارزش بناهای بی نظیر آن را درنمی‌یابد(یا نمی‌خواهد دریابد) و از همه این آثار بی همتا فقط به زیبایی پل سی و سه چشمه (پل الله وردی خان)اذعان می‌کند. اما ارزش سفرنامه‌های او، خاصه آنجا که به ایران مربوط می‌شود، در چیز دیگر است، در وصف کشور و نوع حکومتی است که از قدیمترین ایام تا کمتر از یک سده پیش همچنان یکسان مانده بود. تاورنیه هنگام اقامت دراصفهان مدام در دربار شاه رفت‌وآمد داشت. زیرا دربار بهترین مشتری جواهرات او بود و شاه به او محبت می‌کرد و او را (آقا طاورنیه) می‌نامید و آقا طاورنیه می‌توانست شاهد رفتارهای مستبدانه شاه و درباریان با مردم باشد و در عین حال اطلاعات مفیدی از شیوه حکومتی و نظام اقتصادی کشوری که قسمت اعظم اراضی آن متعلق به شاه بود به دست آورد.

سفرهای تاورنیه میان سالهای ۱۶۳۲ تا ۱۶۶۸ میلادی صورت گرفت. سفر اول او در زمان سلطنت شاه صفی، نوه شاه‌عباس بزرگ، و سفرهای دیگرش در زمان شاه عباس دوم و شاه سلیمان بود. این شش سفر را سه سفر بازگشت از هندتکمیل کرد که یکی از طریق دریا از بندر سورت به هرمز و دوتای دیگر از طریق قندهار بود. بدین گونه، او نه بار به ایران‌آمد.

سفر اول تاورنیه در ۱۶۳۲، به پیشنهاد پر ژوزف آغاز شد و در اسلامبول از همراهان که عازم شامات و بیت‌المقدس بودند جدا شد. سفر دوم در ۱۳ سپتامبر ۱۶۳۸ آغاز شد و از طریق ایالات جنوبی عثمانی، یعنی ازمیر، به مرز ایران وسپس به تبریز و در آخر به اصفهان رسید. سفر سوم از طریق بین النهرین و آشور در ۶ دسامبر ۱۶۴۳ به اصفهان صورت‌گرفت. در سفر چهارم در ۱۸ ژوئن ۱۶۵۱ از بندر مارسی به اسکندرون و حلب و موصل و نینوا رفت و سرانجام به‌اصفهان رسید. سفر پنجم در ۵ فوریه ۱۶۵۷ آغاز شد و از طریق مارسی و سپس لیورنو(در ایتالیا)به ازمیر و تبریز واصفهان انجامید. آخرین سفر یعنی سفر ششم، در ۲۷ نوامبر ۱۶۶۳ از پاریس آغاز و از طریق ازمیر و ایروان و تبریز، در۲۰ اکتبر ۱۶۶۴ به اصفهان ختم شد.

تاورنیه در بیان آنچه دیده و نوشته دقت داشته‌است. مسائل مختلف مربوط به راهها و روستاها و شهرهای متعدد را به‌خوبی و درستی توضیح می‌دهد. در طی سفرهایش با اشخاص سرشناس متعددی روبه رو می‌شود و اطلاعاتی درباره‌آنها به دست می‌دهد که از لحاظ تاریخی بسیار ارزشمند است. از آن جمله‌اند اشخاصی مانند میرزا تقی اعتمادالدوله‌و کارهای نیک و بدش، علی‌مردانخان، حاکم ثروتمند و پرقدرت قندهار که از ترس شاه صفی به دربار هند پناه برد وقندهار را به هندیان تسلیم کرد، میرزا ابراهیم، وزیر مالیه اذربایجان، خواجه نظر، اولین کلانتر ارمنیان و خواجه پطرس، تاجر بزرگ ارمنی و جز اینها.

 

در مجموع، نظر تاورنیه درباره ایرانیان بسیار مثبت است و معتقد است که ایرانیان از همه ملل آسیا باهوش‌ترین و ازفرنگی‌ها در عقل و کفایت هیچ عقب نمی‌مانند. در مورد امنیت در ایران می‌گوید برخلاف عثمانی که در همه جا کاروانها در معرض تجاوز حاکمان و دزدان قرار دارند در ایران می‌توان بدون ترس سراسر کشور را پیمود و اگر مال کسی ‌را بدزدند حاکم موظف است که معادل آن مال را به او پس بدهد. به نظر تاورنیه مهمان نوازی ایرانیان درخور ستایش‌است. ایرانیان دوستدار نظم و انصاف اند و ذوق بسیار برای آموختن دارند. او معتقد است که (ایران در آسیا به منزله‌فرانسه در اروپاست).

توضیحات تاورنیه درباره ادیان غالباً ناپخته و ابتدائی است. درباره اسلام و به خصوص تشیع در سطح امور باقی مانده‌و در مورد زرتشتیان ایران سخنان عوامانه را پذیرفته‌است. در شرح وقایع تاریخی نیز گاهی دچار اشتباه می‌شود. مثلادر بحث از نسب شاهان صفوی، به ملاقات میان امیر تیمور و شیخ حیدر اشاره می‌کند و ما می‌دانیم که چنین ملاقاتی روی نداده‌است. در این مورد و موارد دیگر مترجم لازم دیده‌است که در حاشیه توضیح کافی بدهد و اشتباهات نویسنده را اصلاح کند.

 

 

سفرنامه تاورینه

سفرنامه تاورنیه نخست در ۱۳۳۱ هجری قمری (۱۲۸۹هجری شمسی) باترجمه ابوتراب نوری (نظم الدوله) به‌فارسی منتشر شد. کتاب اغلاط ترجمه و سقطات متعدد و خطاهای چاپی فراوان داشت. چاپ دوم این کتاب، به‌همت کتابفروشی تأیید اصفهان و ویرایش حمید ارباب شیرانی، در سال ۱۳۳۶ شمسی انتشار یافت که سه بخش نخست از پنج بخش آن دارای همان اغلاط و نواقص بود، زیرا در آن زمان متن فرانسه آن سه بخش در دسترس نگارنده نبود، وفقط بخشهای چهارم و پنجم با مبن اصلی تطبیق شده و اغلاط و سقطات برطرف گشته بود و ۳۸۰ صفحه دارد.

تاورنیه جمعاً نه بار به ایران آمد و بخش عمده‌ای از سفرنامه او به روایت دیدارش از اصفهان اختصاص یافته‌است. مترجم در مقدمه‌ای که بر کتاب نوشته، می‌آورد: «تاورنیه در بیان آنچه دیده و نوشته دقت کافی داشته‌است. مسائل مختلف مربوط به راه‌ها و روستاها و شهرهای متعدد را به خوبی و درستی توضیح می‌دهد. در طی سفرهایش با اشخاص سرشناس متعددی روبه رو می‌شود و اطلاعاتی درباره آنها به دست می‌دهد که از لحاظ تاریخی بسیار ارزشمند است.از آن جمله‌اند اشخاصی مانند میرزاتقی اعتمادالدوله، صدراعظم شاه عباس اول و شاه صفی؛ محمدبیگ اعتمادالدوله و کارهای نیک و بدش؛ علی مردان خان حاکم ثروتمند و پرقدرت قندرها که از ترس شاه صفی به دربار هند پناه برد و قندهار را به هندیان تسلیم کرد؛ میرزا ابراهیم، وزیر مالیه آذربایجان؛ خواجه نصیر اولین کلانتر ارمنیان و خواجه پطرس تاجر بزرگ ارمنی و جز اینها کتاب «سفرنامه تاورنیه» در چند بخش نوشته شده‌است: مساحت ایران و تقسیم ایالات آن درباره گل‌ها و میوه‌های ایران و مروارید و فیروزه آن، درباره حیوانات باربر و ماهیان و پرندگان ایران، شیوه ساختمان در ایران، وصف اصفهان پایتخت ممالک پادشاه ایران، جلفا: شهر کوچکی که زاینده رود آن را از اصفهان جدا می‌سازد، مذهب ایرانیان و مراسم عزاداری امام حسین (ع) و عید قربان درباره این زرتشتیان که بازماندگان ایرانیان قدیم آتش پرستند، مذهب ارمنیان و آداب اصلی ایشان، چگونگی پذیرفته شدن نگارنده در ششمین و آخرین سفرش در دربار شاه ایران و آنچه به هنگام توقفش در اصفهان انجام داد، افتخارات و هدایایی که شاه ایران به نگارنده اعطا کرده، دنباله کارهایی که نگارنده در دربار انجام داد، گفتگوی شاه با نگارنده درباره شاهان اروپا وتمایل اعلیحضرت به این که نگارنده یک روز تمام در تفریح و شادخواری‌هایش باشد، نسب‌نامه سلاطین اخیر ایران درباره بعضی اعمال خاص که محاسن و معایب پادشاهان ایران را نشان می‌دهد، وقایع خاصی که در زمان شاه عباس دوم روی داده‌است، بعضی از خصوصیات سلطنت شاه سلیمان که اکنون بر تخت سلطنت است، روش حکومت در ایران و بسیاری مطالب دیگر.

 

منابع :
سفرنامه تاورنیه، ترجمه:حمید ارباب شیرانی، نشر نیلوفر
مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی

 

 

WhatsApp us