رفتار متقابل
روانشناسی
تحلیل تراکنشی (رفتار متقابل) (به انگلیسی: Transactional Analysis) یا به صورت (مخفف انگلیسی: TA) نظریهای در روانشناسی اجتماعی است که توسط اریک برن روانپزشک کانادایی به وجود آمده. در چهار دهه گذشته نظریه اریک برن راههای تازهای را در زمینه روان درمانیمشاوره و تحصیل به وجود آورده است.
تحليل رفتار متقابل اریک برن
طبق نظریه تحليل رفتار متقابل اریک برن، شخصیت هر فرد از بخشهایی تشکیل شده ولی در هر فردی یکی از این بخشها غالب است، لذا بیشتر کارهای فرد از بخش غالب او سرچشمه می گیرد. تحليل رفتار متقابل راهي است براي آنكه ببينيم بين مردم و درون آنها چه مي گذرد. با اين روش مي توان روشن كرد كه در لايه هاي زيرين ارتباطات جاري بين انسانها به واقع چه چيزي در حال رخ دادن است. اریک برن می گوید رفتارها، افکار، احساسات و عواطف مختلف انسان از بخشهای مختلف شخصیت وی سرچشمه می گیرد.
وی اجزاء شخصیت انسان را به سه بخش تقسیم می کند:
1- حالت من کودک (child ego stage)
2- حالت من والــد (parent ego stage )
3- حالت من بالــغ (adult ego stage)
هر فرد از لحاظ رشد شخصیت ابتدا دارای حالت کودک و سپس دارای حالت والد و در نهایت دارای حالت بالغ می شود. این سه بخش شخصیت در هر فرد سالم وجود دارد ولی مقدار اثر گذاری آنها از فردی به فرد دیگر در هر موقعیت معین زندگی فرق می کند. همچنین حاکمیت شخصیت در هر فرد ممکن است به عهده یکی از این اجزاء باشد که هر کدام طبیعتاً حکومتهای متفاوتی را بنا خواهند گذاشت یعنی اشخاص بیشتر زندگی خود را در یکی از حالات “من” بسر می برند پس شخصیت افراد متفاوت خواهد شد. در حقیقت شخصیتی نداریم که فقط یک جزء را داشته باشد ولی شخصیت های زیادی در اطراف ما هستند که یک بخش بر سایر بخشهای شخصیت غلبه داشته و آنها را تحت سلطه خود دارد.
حالت من کودک
همه افراد از لحاظ شخصیتی در درون خودشان یک پسر بچه یا دختر بچه کوچک دارند. کودک به هنگام به دنیا آمدن، نیازهایی دارد که منجر به رفتارهایی در وی می شود. مثلاً با گرسنگی، می گرید. این حالت در کودکی پایان نمی پذیرد و تا بزرگسالی در افراد مختلف به انحاء مختلفی ادامه می یابد. این بخش شخصیت بدون هیچ تدبر، فکر یا بررسی جوانب، فقط با احساسات و لذات سرو کار دارد پیوسته به دنبال لذت جویی و دفع درد و رنج است. سه خاصیت کلی این حالت عبارتند از:
هرگز از لذت جویی سیر نمی شود – آینده را نمی بیند – خواسته اش را به تاخیر نمی اندازد.
سرزندگی و هیجان، سیر کردن در تخیلات، لذت طلبی، لجبازی، دمدمی بودن، خلاقیت، کنجکاوی، علاقه به دانستن، اصرار به تجربه کردن و احساس کردن از جمله خصوصیات حالت من کودک است. این بخش از شخصیت فرد را وا می دارد که هر چیزی را شخصاً خودش تجربه کند. اصلاً خویشتن دار نیست و به عواقب احتمالی رفتارش توجهی ندارد. تمایلی به رعایت قیود اجتماعی، عرف، مذهب، قانون، تعقل و… ندارد.
حالت من والد
حالتی است که نمایانگر رفتار فرد به همان صورتی است که پدر و مادرش رفتار می کردند. در سالهای اولیه کودکی (مخصوصاً 5 سال اول)، باید و نبایدهای زیادی از طرف والدین به کودکان تحمیل شده یا یاد داده می شود. این مجموعه عظیم از وقایع خارجی و تحمیلی غیر قابل سئوال در حالت من والد کودک ثبت می گردد و در آینده بخشی از شخصیت فرد را تشکیل می دهد. اين بخش از شخصيت با دستورالعملهاي زندگي و بايد و نبايدهاي آن، قانونمداری، مسئولیت پذیری و عادتها سر و كار دارد. وقتی فردی بدون توجه به احساسات و عواطف، یا بدون توجه به تعقل و منطق به امری مبادرت می کند و یا صحبت می کند و یا دیگران را مجبور به انجام چنین اموری می نماید از این بخش شخصیت خود استفاده می کند. والد درون داراي دو بعد مي باشد. يك بعد انتقادگر یعنی این که هی به آدم سخت بگیرد و گیر بدهد. و بعد ديگر نوازشگر است یعنی اینکه از فرد و تصمیماتش حمایت کرده و او را نوازش می کند. این دو دقیقاً کارهایی هستند که همزمان والدین ما در زندگی واقعی مان در مورد ما انجام می دهند. آدمهایی که عزت نفس پایینی دارند و با خود عناد دارند به این والد انتقادگر خیلی راه داده اند.
حالت من بالغ
این بخش به اصطلاح عاقل شخصیت و نمایانگر رفتار پخته و منطقی فرد است. در واقع مجموعه ای از احساسات، نگرشها و طرحهای رفتاری خود مختار و مستقل و واقع گراست که فرد را با واقعیتهای موجود تطبیق و هماهنگی می دهد. این بخش شخصیت، تجزیه و تحلیل می کند، آینده نگری می کند، میان احساسات و تعقل فرد تعادل برقرار می کند، احتمالاتی را که برای حل و فصل موثر دنیای خارج ضروری هست محاسبه می کند، فعالیتهای دو بخش قبلی (کودک و والد) را تنظیم می کند و واسطه عینی شدن میان آنهاست.
در واقع شخصیت کامل انسانی، شخصیتی هست که سه بخش فوق (کودک- والد- بالغ) توام به صورت متعادل در آن حضور داشته باشد. لیکن رئیس، بخش بالغ باشد و با روشنفکری در جای خود به کودک و در جای خود به والد اهمیت دهد. و شخصیت را با تجزیه وتحلیل متعادل نگه دارد. آدمهایی که به منطقی بودن مشهور هستند به بالغ درونشان خیلی راه می دهند.
کودک، والد و بالغ در روابط اجتماعی
به اعتقاد اریک برن وقتی که ۲ تا آدم روبروی هم قرار می گیرند انگار ۲ شخصیت ۳ بخشی روبروی هم قرار گرفته اند. بطور كلي شش رابطه بين حالات نفساني دو نفر وجود دارد كه عبارتند از رابطه:
كودك-كودك، کودک- والد، کودک- بالغ، والد- والد، والد- بالغ و بالغ- بالغ.
کودک-کودک
وقتی که شما دارید با دوستان آب بازی می کنید وقتی که شروع می کنید به تعریف جوک و اس ام اس خواندن برای همدیگر و وقتی باهم شوخی می کنید، دارید وارد یک رابطه کودک-کودک می شوید.
کودک- والد
در این رابطه یک طرف رابطه نقش پدر و مادر را بازی می کند و نفر دیگر می رود در لاک کودکی اش. در بدترین حالت (و متاسفانه رایج ترینش) والد جنبه سختگیرش را می آورد وسط و هی امر و نهی می کند و کودک بخش سازگارش را و هی می گوید: چشم چشم شما درست می فرمایید. اما رابطه والد-کودک همیشه اینقدر هم وحشتناک نیست کافی است که والد جنبه حمایت گرش را وارد کند و کودک طرف مقابل خودش را لوس کند. در این حالت چیزی شکل می گیرد که اریک برن اسمش را گذاشته نوازش و معتقد است که همه ما آدمها به نوازش کردن و نوازش شدن احتیاج داریم.
کودک- بالغ
این هم وقتی است که یک طرف رابطه دارد با منطقش حرف می زند و می خواهد تصمیمات منطقی بگیرد اما طرف مقابل هی می خواهد قضیه را عاطفی کند و با گریه کردن و لوس بازی و ناز کشیدن بازی را به نفع خودش تمام کند. مثلاً تصور کنید که شوهر دارد یک قضیه را برای زنش توضیح می دهد و از او می خواهد که در این راه کمکش کند اما یک دفعه زن می زند زیر گریه و می گوید که تو اصلاً به فکر من نیستی و به توجه نمی کنی و الی آخر.
والد- والد
در حالت والد- والد هر دو طرفمان می خواهیم ژست یک بزرگسال چیز فهم را بگیریم اگر والد حمایت کننده مان وسط باشد، مثالش می شود حرف زدن در مورد آب و هوا و تایید همدیگر و گفتن ” به به ! به به!” به هم. اما خدا نکند والد کنترل کننده و انتقادگر بیاد وسط، آن وقت است که دعوا شروع می شود و هر کس می خواهد حرف های خودش را به کرسی بنشاند. همه می روند در نقش پدر و مادر سختگیر گذشته.
والد- بالغ
این رابطه هم خیلی رایج است یعنی وقتی یک طرف دارد با منطق رفتار می کند یا حرف می زند اما طرف مقابل شروع می کند به انتقادهای سخت گیرانه خندیدن و مسخره کردن و هره بازی. مثلا تصور کنید یک نفر دارد سخنرانی می کند که یکدفعه یک نفر از وسط جمع شروع می کند به بلند بلند خندیدن و انتقاد کردن و مسخره کردن سخنران.
بالغ- بالغ
در این رابطه هم ما و هم طرف مقابلمان منطقی هستیم و همه چیز مطابق منطق پیش می رود و عاطفه دخالتی در رابطه ندارد. مثلاً وقتی که ما با استادمان در مورد یک موضوع درسی حرف می زنیم احتمال دارد این بازی را راه انداخته باشیم.
بازیها عبارتند از یک سلسله مراوده ها که بین افراد و برای ارتباط برقرار کردن به کار میروند. تمام اعمال متقابل انسانها طبق بازیهای مرسوم و آدابی که از دل این بازیها بیرون آمده، انجام میشود و اصولاً میتوان گفت تمام رفتارهای اجتماعی و گاهی خصوصی انسانها، بازی است.
” اریک برن ”
p.abedi.moshaver:
سر نخ ها
شخصیت افراد در واقع به ویژگیهایی اطلاق میشود که منحصر به خود افراد است و از طریق آن ویژگیها میتوان تا حدودی به رفتار و شخصیتشان پی برد. اکثر افراد شخصیت خود را در رفتار و گفتارشان نشان میدهند. تحلیل رفتار متقابل (TA)، یک تئوری روانشناسی است که توسط دکتر اریک برن در سال 1950 میلادی ارایه گردید و به لحاظ کاربرد آن در حل مشکلات احساسی و رفتاری، مورد قبول جامعه روانشناسی قرار گرفته و تدریجاً در زمینههای مشاوره، روانکاوی، گروه درمانی، مدیریت، جامعهشناسی، توسعه سازمانی و آموزش، نظریههای جدیدی ارایه نموده و گسترش پیدا کرده است. تحلیل رفتار متقابل، هر جا که انسانها حضور داشته و با یکدیگر ایجاد رابطه مینمایند کاربرد عملی پیدا می کند.
تحلیل رفتار متقابل راهی است برای آنكه ببینیم بین مردم و درون مردم چه می گذرد. با این روش می توان روشن كرد كه در لایه های زیرین ارتباطات جاری بین انسانها به واقع چه چیزی در حال رخ دادن است و انتخابهای دیگری را نشان می دهد كه كسانی كه درگیر آن روابط می باشند، بتوانند چنانچه بخواهند از آن اجتناب كنند.
حالات نفساني خود شامل والد، بالغ و كودك است. TA براي هر يك از اين حالات نفساني خود صفات مثبتي را در شرايط خاص قائل است. هر يك از اين حالات نفساني احساسات، تفكرات و قضاوتهاي ارزشي خاص خود را دارا ميباشد.
كودك:
در تعاريف TA كودك به عنوان منبع خلاقيت، بازآفريني و منبع اساسي سرزندگي محسوب ميشود. هيجانات، احساسات و تصوراتي كه كودك دارد ممكن است توسط يك والد سختگير و حتي توسط يك والد نوازشگر سركوب شود كه ميتواند در درازمدت بر شخصيت فرد اثرات نامطلوبي داشته باشد كه خود ممكن است به بيماريهاي روانتني نيز منجر شود. اين بخش از شخصيت چنانچه تحت نظارت بالغ قرار نگيرد ميتواند ديدگاه غيرواقعي نسبت به زندگي داشته و براساس تكانههاي احساسي و هيجاني رفتار كند.
والد:
مجموعهاي از پيشداوريها، باورها و تعصبات ميباشد. اين بخش از شخصيت با دستورالعملهاي زندگي و بايد و نبايدهاي آن سروكار دارد و داراي دو بعد ميباشد: يكي بعد نوازشگر است، كه حالت حمايتي دارد و بعد ديگر انتقادگر است، كه برخلاف بعد قبلي سختگير و يا آزارگر نيز ميتواند باشد. والد ميتواند كنترل كند، تصميم بگيرد، نقش بازي كند و دليلتراشي كند و نيز ممكن است در بعضي موارد نيز حق با او باشد. والد انتقادگر را معمولاً در افرادي با عزت نفس پائين و عناد به خود همراه دانستهاند.
بالغ:
خوب پردازش كردن اطلاعات و برخورد مناسب و شايسته از حالات نفساني بالغ سرچشمه ميگيرد. تصميماتي كه منطقي و برمبناي حقايق موجود ميباشند نيز از حالات نفساني بالغ نشأت ميگيرند. اظهارنظرهاي منطقي و احساسات اخلاقي، اهداف و واقعگرايي با اين بخش از شخصيت ما سروكار دارند.
چه بخشي از این حالات بر شما حاکم است؟
از ديد اریک برن شخصيت ما از تعامل 3 جزء مختلف (کودک، والد و بالغ ) تشکيل شده است. همچنين توضيح داده شد که خصوصيات هر يک از اين 3 بخش چگونه است و اگر هر کدام بر شخصيت يک فرد حاکم شود آن شخص چگونه رفتار مي کند، احساس مي کند، فکر مي کند و يا صحبت مي کند.
هر يک از سرنخهاي زير نشان دهنده يکي از بخشهاي سه گانه شخصيت است:
1- جزء کودک
الف) سرنخهاي کلامي:
– کاشکی
– دلم مي خواد
– نمي دونم
– مي خوام
– به من چه
– شايد وقتي که… (بزرگتر شدم، قبول شدم، مدرک گرفتم و …)
– نگاه کن چه کار کردم …(گزارشم را ببين، ماشينم را ببين، لباسم را ببين، کارم را ببيين و…)
– صفات تفصيلي (مثل بهتر، بهترين، بزرگتر، بزرگترين و…)
مثالي در زير که همه سرنخهاي کلامي از جزء کودک شخصيت ناشي مي شود:
” کاش پارسال اين زمين را خريده بودم. دلم مي خواد بهترين فرزند را داشته باشم. نمي دونم چطور بايد حرفهايم را به بعضي ها بفهمانم. شايد وقتي تجربه دار بشم بتونم.
ب) سرنخهاي جسماني:
– غش غش خنديدن
– وول خوردن
– شعف
– چشم پائين انداختن
– کج خلقي
– جيغ
– ناله
– چشم گرداندن
– شانه بالا انداختن
– لج کردن
– قهر کردن
– سر به سر گذاشتن
– رجز خواندن
2- جزء والد
الف) سرنخهاي کلامي:
– ديگه نمي تونم
– جونم به لب رسيده
– گوش کن، هميشه هم يادت باشه
– قيودي مثل: هرگز، هميشه، هيچ وقت
– آخه چند دفعه بهت بگم
– مي خوام ته و توي اين موضوع را در آورم، براي اولين و آخرين بار
– بيشتر کلمات تنبيه کننده يا تشويق کننده استفاده مي کنند مثل:
بي شعور، مسخره، بد، نفرت انگيز، وحشتناک، تنبل، مزخرف، بي خود، طفلک، جرات نمي کنه، خوشگل، نکن، عيب نداره، باز ديگه چه شد، بازم و کلمه هاي بايد و مجبور است.
ب) سر نخهاي جسماني:
– اخمها و چين هاي پيشاني
– سر تکان دادن
– نگاه ترس آور
– انگشت روي لبها نهادن
– دستها روي سينه گذاشتن
– آه کشيدن
– لبهاي در هم فشرده
– انگشت سبابه که اشاره مي کند
کساني که بخش والد شخصيتشان بر آنها حاکم هست. افراد جدي، خشک، کاري و غير قابل انعطاف هستند. آنها محکم حرف مي زنند و کمتر اهل مشورت هستند. گويا هميشه حق همان است که از دهان آنها در مي آيد و در اين مسئله حتي ترديد هم نمي کنند، چه برسد به اينکه بخواهند مشورت ديگران را قبول کنند.
بر خلاف دسته اول (کساني که جزء کودک شخصيت بر آنها حاکم است)، اين افراد به جاي لذت طلبي، فقط به دنبال واقع نگري، آينده نگري و سخت کوشي هستند. معمولاً خانواده اين افراد از دستشان کلافه اند. از تفريح و … در زندگي آنها اثر زيادي به چشم نمي خورد. بکن و نکن ها و دستورات متوالي آنها اطرافيانشان را در فشار مي گذارد. گوش شنواي زيادي ندارند. فقط به هدف مي انديشند و هيچ انعطافي را با ديگران نشان نمي دهند. زندگي تک بعدي آنها، اگر چه بر خلاف گروه اول است ولي چون تک بعدي هست رضايت خودشان و ديگران را به همراه ندارد و آرامش آنها مخدوش است.
3- جزء بالغ
الف) سرنخهاي کلامي:
– کلماتي که نشان دهند تجزيه و تحليل و بررسي هست. مثل: چرا ؟ چه ؟ کجا ؟ کي ؟ چطور ؟ چقدر ؟ از چه طريق ؟
– استفاده از قيودي مثل: تا حدي، احتمالاً
– کلماتي که انعطاف فرد را نشان مي دهد: به نظر من، من فکر مي کنم.
– کلماتي که نشان دهنده تامل و صبر است؟ تا فردا بررسي مي کنم. صبر کن بيشتر ارزيابي کنم
اگر بخواهيد در زندگي لذت ببريد و به آرامش برسيد بايد قسمت بالغ شخصيتتان بر شما حکومت کند. (البته منظور اين نيست که دو بخش کودک و والدتان از بين بروند.) در واقع اين جزء بالغ است که شما را متعادل مي سازد. يعني تا حدي کودک وجودتان را ارضاء و شاد مي کند. ولي نه آنقدر که فرامين والد شخصيت را زير پا بگذارد و موجب شود پيشرفت و موفقيت و آينده نگري فرد به خطر بيفتد.
قسمت بالغ شخصيت، مخ متفکر و مرکز کنترل شخصيت هست که با تجزيه و آناليز موقعيت هاي گوناگون سعي مي کند آنها را با درون فرد سازگار کند.
– اگر متعصب هستيد
– اگر دائما فقط به فکر لذت بردن هستيد و به آينده توجهي نداريد
– اگر فقط به فکر خودتان هستيد
– اگر انتقاد پذير نيستيد
– اگر در برابر مشکلات هميشه به شيوه تکراري از يک روش منسوخ استفاده مي کنيد
بدانيد که قسمت بالغ شخصيتتان بر شما حاکم نيست. از طرف ديگر اگر هميشه فقط با سخت کوشي هایتان همه را خسته کرديد و فقط به دنبال ثروت، قدرت، پيشرفت و علم هستيد و هيچ وقتي به خود و اطرافيانتان براي لذت بردن نمي دهيد، بازهم بدانيد که قسمت بالغ شخصيتان کنترل شما را به عهده ندارد.
منبع:
وب سایت همدردی