جایگاه معماری در فرهنگ مردم ایران
Place of Architecture in the Iranian culture
معماری در فرهنگ مردم موضوع گفتگوی برنامه هفت کوچه است که دوشنبه ۵ اسفند پخش می شود.
به گزارش روابط عمومی رادیو فرهنگ، برنامه هفت کوچه برنامه ای از گروه مطالعات فرهنگی است که شنبه ، دوشنبه و پنج شنبه از ساعت 8:30 تا 9:30 پخش می شود.
این برنامه به بررسی موضوعات مرتبط با فرهنگ مردم اختصاص دارد.
یکشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۲
در برنامه دوشنبه که کارشناس آن نصرالله حدادی( پژوهشگر تاریخ )خواهد بود ، درباره معماری در فرهنگ مردم و پیشینه تاریخی و تمدنی معماری در فرهنگ مردم ایران زمین اختصاص دارد.
هفت کوچه دوشنبه ها به تهیه کنندگی هادی موسوی نژاد و با اجرای سکینه ارجمندی تقدیم علاقه مندان می شود.
منبع : سایت
منابع و سایت های فربد حیدری
سایت طراحی استخر
سایت معماری و هنر ایران زمین ( سوناسازان )
سایت هنر و دکور سنتی ایران زمین
:: برچسبها: معماری, فرهنگ, ایران, معماری ایران
صنایعدستی و روح هنری اسلامی به بناهای تاریخی ایران جان میدهد
نوشته شده در جمعه ۳٠ خرداد ۱۳٩۳
ساعت : ٩:۳٠ ق.ظ
نویسنده : { فربد حیدری } Farbod Heidari
نظرات
صنایعدستی و روح هنری اسلامی به بناهای تاریخی ایران جان میدهد
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دیدار با مسعود سلطانی فر معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و جمعی از هنرمندان صنایع دستی گفت:
صنایعدستی و روح هنری اسلامی به بناهای تاریخی ایران جان میدهد.
آیتالله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از مسؤولان سازمان میراث فرهنگی،صنایع دستی و گردشگری و گروهی از هنرمندان و فعالان صنایع دستی ایران،فرهنگ و تمدن ایران را سرشار از ظرفیتهای خلّاق هنری دانست و با اشاره به تلفیق آن با آثار اسلامی، گفت:
امروزه هنر ایرانی ـ اسلامی بر قلههای آثار هنری جهان میدرخشد و این اعتراف مستشرقین است.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره آثار باستانی ایران گفت:
همه بناها در همه جهان از مصالح ساختمانی معمول در هر زمان است و آنچه به بناهای تاریخی ایران جان میدهد، روح هنری اسلامی و معماری خاص و استفاده از صنایع دستی در آنهاست.
آیتالله هاشمی رفسنجانی ابتکار استفاده از ساختمانهای قدیمی برای تبدیل به هتل و مسافرخانه را مخصوصاً در شهرهای ایران از جمله یزد و کاشان ستود و گفت:
ظرفیت صنایع دستی ایران، برای افزایش اشتغال بسیار بالاست و باعث ثبت خاطرات خوب برای مسافران داخلی و خارجی در این شهرها میشود.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، ورود صنایع دستی کشورهای دیگر به ایرانو عرضه آنها در مغازههای میدان امام اصفهان را غمناک توصیف کرد.
وی با بیان اهمیت صنایع دستی در هدایای دیپلماتیک، گفت:
اهمیت تاریخی آنها شناسنامه فرهنگی کشورهاست و البته در ایران عمری به قدمت تاریخ هزاران سال دارد.
آیتالله هاشمی رفسنجانی، صنعت فرش دست بافت ایران را خیره کننده خواند و گفت: رونق این صنعت علاوه بر خاصیتهای فرهنگی، باعث افزایش ارزش افزوده بالا و اشتغال میشود که ضرورت امروز جامعه ماست.
وی برنامهریزی برای اوقات فراغت کارمندان در دوران بازنشستگی و زنان خانهدار را لازمه مدیریت اشتغال در استفاده از فرصتها دانست وگفت:
احساس استقلال مالی و جلوگیری از بطالت عمر، روحیه انسان را تقویت میکند و از خمودگی و افسردگی به شادابی میرساند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام اطلاعرسانی و تبلیغات را برای معرفیصنایع دستی در داخل و خارج از کشور مهم خواند و گفت: اگر آثار و ظرفیتهای هنری ایران شناخته شود، شیفتگان فراوانی در دنیا هستند که به ایرانروی میآورند.
وی گردشگری را در جهان امروز یک صنعت خواند و گفت: بعضی از کشورهای همسایه که تاریخ و جغرافیای محدود دارند، از صنعت توریسم بیشتر از صنایع نفتی ما درآمد دارند.
آیتالله هاشمی رفسنجانی 150 اشاره قرآن به گردشگری را معنادار توصیف کرد و افزود:
این آیات میتوانند مبنای کار کسانی باشد که در امور، نسبت به ابعاد دینی حساسیت دارند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با تأکید بر اهمیت گردشگری و صنایع دستیبرای همه مسؤولان، گفت: خاصیت این صنعت وجود سرمایه در سراسر کشور است و فقط مدیریت و برداشتن موانع میخواهد که باید برنامهریزی شود.
وی افزود:
یکی از وظایف مهم اسلامی و ایرانی ما تدوین سیاستهای کلی مبتنی بر واقعیتهاست که این نیاز تا حدودی فراهم شده است.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در بخش دیگری از سخنانشان درباره اتفاقات منطقه، مخصوصاً عراق، گفت: یک گروه تروریستی که برخاسته از عقاید افراطی میباشد، امنیت و آسایش ملتی را بر هم زده است.
وی داعش را مولود نامبارک از ترکیب جهل و تندروی دانست که آبروی اسلام و مسلمین را در معرض خطر قرار دادهاند وگفت:
برای این گروهک تروریستی شیعه و سنی مطرح نیست، بلکه قتل انسانها و غارت اموال مردم موجب ارضای روحی آنان است.
آیتالله هاشمی رفسنجانی با تقبیح و محکومیت این جنایات، اعلام خطر مراجع را برخاسته از درک عمق مسایل خواند و گفت: عقلای اسلامی نگذارند عدهای کج فهم و زیادهخواه، آبروی مسلمانان را ببرند.
:: برچسبها: فن و هنر ایران زمین, صنایع دستی, فرهنگ, اثار باستانی
تاریخچه صنایع دستی
نوشته شده در پنجشنبه ۸ خرداد ۱۳٩۳
ساعت : ۱٢:٠٢ ق.ظ
نویسنده : { فربد حیدری } Farbod Heidari
نظرات
تاریخچه صنایع دستی :
آثار مادی و معنوی بجا مانده از ملتها نمایانگر فرهنگ و تمدن اقوام گذشته هر سرزمین است که گاهاً تا به امروز نیز باقی مانده است. از میان تمام آنچه به عنوان میراث فرهنگی یک ملت تلقی می گردد، صنایع دستی جایگاهی ویژه و نقشی اساسی در معرفی فرهنگ و تمدن گذشته هر ملت دارد.
در این آثار است که خلق و خو و خصوصیات ذوقی و اعتقادات هر دوره بی پرده عنوان گشته و امکان دستیابی به پنهان ترین زوایای روحی ملل فراهم می گردد.
مصادیق صنایع دستی در طول تاریخ حرکت کرده و بعنوان موجودی لطیف و انعطاف پذیر خود را در مظان سلایق و ذوقهای گوناگون قرار داده و آنچه امروز به دست ما رسیده برایندی متعادل از همه خواسته های تاریخی ماست.
آثار صنایع دستی دارای دو جنبه اند یکی بُعد عینی که تحت تأثیر امکانات و زمان شکل می گیرد و دیگری بُعد حکمی است که حامل ذهنیت و تخیلات هنرمند سازنده آن می باشد.
همین امر باعث تبدیل صنایع دستی به مرجعی معتبر جهت شناسایی فرهنگ ها نیز گردیده است و امروز شناسایی فرهنگ ملل شرق و غرب عالم بدون توجه به صنایع دستی آنها امری محال تلقی می گردد.
اولین آثار تاریخ صنایع دستی شامل اشیائی می شود که بشر برای رفع نیازهایش با در دسترس ترین مواد و مصالح ساخته است، آثار سنگی باقیمانده مانند مُشته های سنگی جزء اولین اشیایی می باشد که انسان نخستین، از آن بعنوان ابزاری برنده استفاده نمود. به تدریج استفاده از چوب، گِل، فلز و …، نیز به فهرست مواد اولیه، افزوده شد.
صنایع دستی همواره جزء یکی از اساسی ترین ارکان زندگی مردمان گذشته بوده ولی با ماشینی و صنعتی شدن زندگی نقش آن کمرنگ گردید. در حال حاضر نیز صنایع دستی به مجموعه ای از هنر صنعتها اطلاق می شود که عمدتاً با استفاده از مواد اولیه بومی و انجام قسمتی از مراحل اساسی تولید به کمک دست و ابزار دستی موجب تهیه و ساخت محصولاتی می شود که در هر واحد آن ذوق هنری و خلاقیت فکری صنعتگر سازنده به نحوی تجلی یافته باشد و همین عامل وجه تمایز اصلی اینگونه محصولات از مصنوعات مشابه ماشینی و کارخانه ای می باشد.
تاریخچه صنایع دستی در زنجان نیز مانند تمام مناطق ایران به گذشته های دور می رسد ، براساس شواهد باستان شناسی اولین آثار صنایع دستی زنجان را می توان ظروف سفالی قرمز رنگ با نقوش هندسی سیاه متعلق به هزاره پنجم قبل از میلاد، مکشوفه از منطقه سلطانیه، دانست.
در منابع مختلف زنجان همواره بعنوان مهد صنایع فلزی مطرح بوده و در این بین می توان به صنایع دستی
ذیل نظیر؛ چاقوسازی، مسگری، ملیله کاری، قفل سازی، اسلحه سازی، چلنگری، قلمزنی و …، اشاره نمود. برخی دیگر از صنایع دستی که دارای قدمتی بس طولانی در این استان می باشند به شرح ذیل معرفی می گردند:
صنایع دستی چرمی شامل؛ سراجی، چاروق دوزی، زین سازی و…، انواع بافته های داری نظیر؛ گلیم، مفرش، قالی، پرده بافی و جاجیم بافی…، صنایع دستی گروه سفال و سرامیک مانند؛ کاشی هفت رنگ، کاشی معرق، سفالگری و …، صنایع دستی سنگی شامل؛ حکاکی سنگ، مشبک سنگ، تراش سنگهای قیمتی …، صنایع دستی مستظرفه نظیر؛ نگارگری، تذهیب، کاغذسازی، نقاشی گل و مرغ، خوشنویسی، طراحی سنتی، صحافی سنتی و …، پوشاک سنتی شامل؛ گیوه بافی، گیوه دوزی، البسه محلی و …، گروه رودوزیهای سنتی شامل؛ سوزن دوزی، سرمه دوزی و …، همچنین صنایع دستی دیگری همچون نمدمالی و رنگرزی سنتی، که برخی از آنها نیمه فعال و در حال فراموشی هستند.
در راستای توسعه و ترویج، و حفظ و احیاء رشته های بومی ، معاونت هنرهای سنتی و صنایع دستی استان با آموزش 30 رشته بومی در 7 مرکز آموزشی در شهرستانهای زنجان، ابهر، خدابنده، خرمدره، طارم، ایجرود، ماهنشان و برخی روستاها اقدام به برگزاری کارگاههای آموزشی به صورت رایگان نموده است.
منبع : سایت
تاریخچه صنایع دستی و هنرهای سنتی ایران
توجه به هنرهای دستی در مناطق مختلف ایران ضروری است و توصیه می شود با تشویق اساتید و پیشکسوتان، هنرهای دستی را که معمولاً با رنج و زحمت همره است، استمرار و تداوم بخشید.
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای
در نیم قرن گذشته ، صنایع دستی به عنوان یکی از زمینه های فعالیتهای فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی در جوامع مختلف ،عامل بسیار مؤثری در توسعهی همه جانبهی کشورهای در حال رشد شناخته شده است.
تعریف:
صنایع دستی عبارت است از”مجموعهای از هنر و صنعت که با بهره گیری از مواد اولیه بومی و انجام قسمتی از مراحل اساسی تولید به کمک دست و ابزار دستی ساخته میشود به گونهای که ذوق هنری ، خلاقیت فکری و مهارت سازنده آن را به نمایش میگذارد وهمین عامل وجه تمایز این محصولات از مصنوعات مشابه ماشینی و کارخانه ای است و علاوه بر آن فلسفه یک ملت را در خود جای می دهد.”
ویژگیهای صنایع دستی
بدون استثنا در تمامی تعاریفی که از صنایع دستی ارائه شده ، به ماهیت صنعتی آن اشاره شده است.
ویژگیهای ارزندهای که در اینگونه صنایع موجودندعبارتند از:
-نقش فرهنگی و هویت بخشی به یک ملت(داشتن بار فرهنگی)
-عدم نیاز به سرمایهگذاری کلان در مقایسه با سایر رشتههای صنعتی
– قابلیت ایجاد و توسعه در مناطق مختلف(شهر ، روستا و حتی جوامع عشایری)
– سهولت در ایجاد مراکز تولید
-دارا بودن ارزش افزوده زیاد در مقایسه با صنایع دیگر
-خودکفا و متکی به مواد اولیه داخلی
-کمک به رشد و توسعه اقتصادی
-داشتن زمینههای مناسب جهت صادرات
صنایع دستی و جهانی شدن
جهانی شدن روح حاکم زمان ماست . به خوبی می توان بحث جهانی شدن و حفظ گسترش جایگاه هویت ملی و تمدن اصیل را در مقوله هنر صنایع دستی قرار داد.
رمز ماندگاری و حیات آینده کشورها در روند جهانی شدن در گرو نگاه کیفی وبرنامهای به صنایع دستی است.
مولود فرآیند جهانی شدن حرکت به سمت یکپارچگی زندگی بشری است و آنچه که در این فضا میتواند اصالت و قومیتها را زنده و پویا نگهدارد، عمق دادن به هنر و فرهنگ محلی و منطقهای با رویکرد زمان خود است.
امروزه صنایع دستی به عنوان میراث مشترک بشری در سطح بین المللی عامل مؤثر برای نزدیکی و همکاری تلقی می شود که پشتوانه ی این همکاری در حوزه های فرهنگ ، هنر و اقتصاد می باشد.
از جمله راهکارهایی که در زمینه تقویت ،ترویج ، تجارت و توسعه صنایع دستی مؤثر می باشد توجه به نیاز و زیبایی شناسی ویژه جامعه امروز می باشد.
منبع : سایت
:: برچسبها: فرهنگ, تاریخچه, هنر, صنایع دستی
سبک ها
نوشته شده در سهشنبه ٦ خرداد ۱۳٩۳
ساعت : ۸:۱٩ ق.ظ
نویسنده : { فربد حیدری } Farbod Heidari
نظرات
سبک زندگی
سبک زندگی (به انگلیسی: Life Style)، به معنای شیوهٔ زندگی خاص یک فرد، گروه، یا جامعه است. این اصطلاح نخستین بار توسط آلفرد آدلر روانشناس اتریشی استفاده شد.
سبکهای زندگی مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را در برمیگیرد. موسیقی عامه، تلویزیون، و آگهیها همگی تصورها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم میکنند. سبک زندگی فرد، اجزای رفتار شخصی او نیست، لذا غیر معمول نیستند. بیشتر مردم معتقدند که باید سبک زندگیشان را آزادانه انتخاب کنند.
در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یکجا جمع میشوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک میشوند. به نوعی گروههای اجتماعی اغلب مالک یک نوع سبک زندگی شده و یک سبک خاص را تشکیل میدهند. سبکی شدن زندگی با شکل گیری فرهنگ مردم رابطه نزدیک دارد. مثلا میتوان شناخت لازم از افراد جامعه را از سبک زندگی افراد آن جامعه بدست آورد.
در مطالعه جنبههای مختلف زندگی میتوان به سه سطح مختلف و در عین حال مرتبط اشاره کرد، که کاملا با سبک زندگی در ارتباط هستند
سطح ساختاری
سطح موقعیتی
سطح فردی
منبع : ویکی پدیا
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
گرداوری سایت سونا سلامت
:: برچسبها: سبک, زندگی, فرهنگ
کتاب کامران دیبا و معماری انسان دوستانه منتشر شد
نوشته شده در دوشنبه ٢٢ اردیبهشت ۱۳٩۳
ساعت : ٧:۱۱ ق.ظ
نویسنده : { فربد حیدری } Farbod Heidari
نظرات
کتاب کامران دیبا و معماری انسان دوستانه منتشر شد
جریان معماری که توسط کامران دیبا و همدورهایهای او به وجود آمد، بسیار سریع رخ داد، آن هم در زمانی که صنعت، فرهنگ، ساختار، معماری و بسیاری عرصه های دیگر در کشور رو به شکل گرفتن و متحول شدن بود…
کتاب “کامران دیبا و معماری انسان دوستانه” منتشر شد
جریان معماری که توسط کامران دیبا و همدورهایهای او به وجود آمد، بسیار سریع رخ داد، آن هم در زمانی که صنعت، فرهنگ، ساختار، معماری و بسیاری عرصه های دیگر در کشور رو به شکل گرفتن و متحول شدن بود.
مدتی طولانی از آغاز ساخت وسازهای بنیادین شهری و کشوری و تقویت حضور مردم در عرصه سیاسی و بهتر شدن اقتصاد داخلی نمی گذشت و رجال سیاسی عزم سوق مملکت به سمت فرهنگ و تمدن غربی را داشتند. رابطه با کشورهای اروپایی و آمریکایی بهشدت جان گرفته بود و بسیاری عرصهها را تحتالشعاع قرار میداد.
کامران دیبا در همچون زمانی، پس از کسب تحصیلات عالی و علاقه شدیدی که به وطن داشت، به ایران بازگشت و نهایت تلاش خود را برای بهتر کردن امور مرتبط با “معماری و مردم” به کار بست.
در یک نگاه واقعبینانه باید اذعان داشت که دیبا در یک دهه فعالیت فشرده و سخت در زمینه معماری و هنر، تمام توان خود را به کار بست و حتا سلامت خود را به خطر انداخت تا به هدف خود که همان فراگیر کردن معماری مردمی و انساندوستانه در کشورش بود، نزدیکتر شود.
چنان که دکتر علی اکبر صارمی نیز بیان میدارد: «در آن زمان، نگاه سایر معماران کشور به نوعی آمیخته با نوستالژی و بر پایهی احساسگرایی بود. اما دیبا نگاه منطقیتری به معماری ایران داشت».
او با عشق کار میکرد و پیوسته به اعتلای فرهنگی و فراهم آوردن رفاه و آسایش افراد میاندیشید. “ما عشق میورزیم، پس میتوانیم”.
شاید این عبارت ساده ترین توصیف شیوا از ذهنیت و پیام دیبا باشد. در کلام او پیوسته این لغات جاری بود: «مردم ببینند، مردم یاد بگیرند و مردم لذت ببرند.» جایگاه والای کامران دیبا در عرصهی معماری، فرهنگ و هنر و نیز تلاش او در جهت ارائهی معماری انساندوستانه قابل تقدیر و ماندگار خواهد بود.
در این کتاب سعی بر این است که با معرفی و بررسی آثار، پروژهها و سیر تکامل حرفهای کامران دیبا، تا حدی هرچند کوچک، قدرشناس او و معماران معاصر ایران بوده و با تحلیل پروژههای پیشگامان معماری ایران، راهگشای نسل جدید معماریباشیم تا به تدریج الگوهای صحیح و جهتمندی برای این مرز و بوم رقم بزنیم.
منبع : معماری نیوز
گرداوری سایت جامع پیمانکاران
:: برچسبها: کتاب, معماری, فرهنگ, انسان
معنی جملات و کلمه فارسی به عربی و انگلیسی ( مخلوط کردن چند قطره اسید با آب )
نوشته شده در دوشنبه ٤ فروردین ۱۳٩۳
ساعت : ٢:٥٠ ب.ظ
نویسنده : { فربد حیدری } Farbod Heidari
نظرات
معنی جمله : قطرات من الحامض
به معنای : چند قطره اسید
در جمله ای که میخواستم ترجمه کنم قبل از این جمله کلمه ای به معنای اختلاط می آمد که معنی ان میشد ، مخلوط ( میکس mix ) کردن چند قطره اسید با آب .
قطر قطرا قطرات قطران
معنى قطرات من الحامض فی معجم المعانی الجامع – معجم عربی عربی
قَطَرات: ( اسم )
قَطَرات : جمع قَطرة
قُطُرات: ( اسم )
قُطُرات : جمع قِطار
کشور در قطر قطره قیر
معنی قطره اسید در از مجموع معانی فرهنگ لغت – واژه نامه عربی عربی
قطره: (نام)
قطره : مجموعه قطره
قطره: (نام)
قطره : جمع آوری آموزش
قَطرة: ( اسم )
الجمع : قَطَرات و قَطْرات
القَطرَةُ : المرَّةُ
القَطرَةُ : واحدةُ القَطْر ، وهو المطَر
القَطرَةُ : النُّقْطَة
القَطرَةُ : دواءٌ سائلٌ یُقطَرُ فی العین
رماه الله بِقَطْرَةٍ : بداهیةٍ صُبَّت علیه
قَطْرَة فی محیط : قلیل جدًّا
( طب ) دواء سائل یقطر فی العین أو الجَفن
قطره: (نام)
PLURAL: قطره و قطره
قطره : زمان افت : یک کشور، یک باران قطره : نقطه قطره : طب مایع چکیدن به چشم خدا انداخت او را رها: پسر، او ریخت و یک قطره در اقیانوس: بسیار کمی (پزشکی) چکیدن داروهای مایع به داخل چشم و یا پلک
قُطُرات: ( اسم )
قُطُرات : جمع قِطَارُ
قطره: (نام)
قطره : جمع آوری آموزش
قِطار: ( اسم )
الجمع : قِطارات و قُطُر ، قُطُرات
القِطَارُ من الإبل : عددٌ منها بعضُهُ خَلْفَ بعض على نَسَق واحد
جاءت الإبل قطارًا : مقطورةً
القِطَارُ : جمع قَطْرٍ ، وهو المطر
القِطَارُ : مجموعةٌ من مَرْکبات السکة الحدیدیة تجرها قاطرةٌ
فاتَها قِطارُ الزَّواج : فاتتها فرصة الزّواج ،
فاتَهُ القِطارُ : تأخّر ، وصل بعد فوات الأوان ، ضاعت الفرصة علیه
قطار: (نام)
PLURAL: قطار و قطر ، قطره
قطار شتر: تعدادی از آنها را تا حدی در پشت برخی از مدل بر روی یک
قطار شتر آمد: تریلر قطار : جمع آوری قطر ، باران قطار : یک گروه از ترکیبات راه آهن کشیده شده لوکوموتیو مرگ او قطار ازدواج: شانس ازدواج از دست رفته، مرگ قطار : به تاخیر افتاد، وارد خیلی دیر شده، او از دست رفته فرصت
حَمُضَ: ( فعل )
حمُضَ یَحمُض ، حُموضَةً ، فهو حامض
حَمُضَ اللَّبنُ والفاکهة وغیرهما : صَار حامضًا
اسید: (فعل)
اسید sours، اسیدیته ، آن است که اسید
اسید شیر، میوه و دیگر: ترش تبدیل
قُطر: ( اسم )
الجمع : أقطارٌ
القُطْرُ : ناحیة ، جِهَة ، جانب { إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ فَانْفُذُوا }
ومنه قیل القُطْر : لجملة من البلاد والنواحی تتمیَّز باسم خاصّ
القُطْرُ ومن الإنسان : شِقُّهُ وجانبُه
جمَعَ فلانٌ قُطْرَیْه : تکبَّرَ متغَضِّباً
القُطْرُ من الفَرَس : ما أشرف من أعالیه
وقُطْرُ الدائرة ( فی الهندسة ) : الخط المستقیمُ الذی یقسِم الدائرةَ ومحیطها إلى قسمین متساویین مارّاً بمَرْکزها
أقْطار الدُّنْیا : جهاتها الأربع
أقْطار الضَّاد : الدُّول العربیّة
الْأَقْطَارُ الْعَرَبِیَّةُ : أَیِ الْبُلْدَانُ الْعَرَبِیَّةُ مِنْ جِهَةِ إِنَّ کُلَّ بَلَدٍ قُطْرٌ یُشَکِّلُ إِقْلِیماً أَوْ جِهَةً
قُطْرُ الْمُرَبَّعِ : الْخَطُّ الْمُسْتَقِیمُ الَّذِی یَصِلُ بَیْنَ الزَّاوِیَتَیْنِ الْمُتَقَابِلَتَیْنِ
قُطْرُ الشَّمْسِ الظَّاهِرُ : هُوَ الزَّاوِیَةُ الَّتِی تُرَى الشَّمْسُ عَلَیْهَا مِنْ مَرْکَزِ الأَرْضِ
قطر: (نام)
PLURAL: قطر
قطر : دست، دست، همراه با {که شما می توانید Tnfzu از قطر آسمان و زمین Fanfzu}
، و گفته شد کشور : عبارت از کشور و مناطق مشخص شده به عنوان خاص کشور و حقوق: آپارتمان و بخشی کیک میوه جمع آوری قطر: رشد Mngilla قطر از پارس ها: چه اشرف از Oaalih و قطر دایره (در مهندسی): خط مستقیم است که از دایره و اطراف آن تقسیم به دو قسمت مساوی مارا موقعیت خود را با قطر حداقل: چهار طرف قطر های عرب: کشورهای عربی قطر عربی: هیچ کشورهای عربی از نکته ای که هر کشور قطر یک منطقه و یا مقصد است قطر جعبه: خط راست بالا بین مخالفت با گوشه قطر خورشید آشکار: این زاویه است که در آن خورشید آن را می بیند از مرکز زمین
حامِض: ( اسم )
الجمع : حوامِضُ
فاعل من حَمَضَ
وَجَدَ الطَّعامَ حامِضاً : فیهِ حُموضَةٌ
حامِضٌ ( کیمیاء ) : مُرَکَّبٌ هیدْروجِینِیٌّ قابِلٌ للاسْتِبْدالِ والتَّحَوُّلِ بِإِحْلالِ الْمَعْدِنِ مَحَلَّ الهیدْروجینِ الْمُکَوِّنِ لَهُ
حامِضُ البورِیکِ : جِسْمٌ مُؤَلَّفٌ مِنْ بَلُّوراتٍ عَدبمَةِ اللَّوْنِ والرَّائِحَةِ ، یُسْتَعْمَلُ سَماداً فی الزِّراعَةِ وَمادَّةً مُعَقِّمَةً
حامِضُ الکِبْریتیکِ : حامِضٌ زَیْتِیٌّ ، عَدیمُ اللَّوْنِ ، یَمْتَصُّ الماءَ وَیُساعِدُ على تَصْفِیَةِ البِتْرولِ
الْحامِضُ الکَرْبونِیّ : غازٌ فی الهَواءِ ناتِجٌ عَن تَنَفُّسِ الأحْیاءِ والاخْتِماراتِ وَغَیْرِها وَهُوَ الحامِضُ الفَحْمِیُّ
حامِضُ اللَّیْمونِ : حامِضٌ عُضْوِیٌ یوجَدُ فی الحَمْضِیَّاتِ کالبُرْتُقالِ واللَّیْمونِ الحامِضِ
الحامِضُ : ما لذَعَ اللسانَ کالخلّ
الحامِضُ : اللبن الخاثر
حامض الفؤاد : فاسِدُه متغیِّرُه ،
شراب حامض : شراب یُتَّخذ من الخلِّ والعسل ،
الحوامض : الحمضیّات کالبرتقال واللّیمون بنوعیه الحامض والحلو ، والنّارنج وتُسمَّى فی مصر الموالح ،
الحامض النَّوویّ : الحمض النَّوویّ ، مجموعات من مرکَّبات معقّدة توجد فی الخلایا الحیَّة والفیروسات ، تتألّف من البورین والبیرمیدین والکربوهیدرات وحمض الفوسفوریک
اسید: (نام)
PLURAL: اسیدهای
بازیگر از اسید
مواد غذایی ترش در بر داشت: اسیدیته اسید (شیمی): با pH کامپوزیت تعویض و تبدیل فلز جایگزین جایگزین جزء هیدروژن دارای اسید بوریک: بدن تشکیل شده از کریستال های رنگی Adbma، بوی، با استفاده از کمپوست در کشاورزی و مواد استریل اسید سولفوریک: اسید چرب ، بی رنگ، آب جذب می کند و کمک می کند تا برای فیلتر روغن اسید کربن: گاز در هوا ناشی از محله های تنفس و Alachtmarat و دیگری ترش زغال سنگ اسید لیمو: اسید آلی موجود در پرتقال مرکبات و لیمو ترش ترش : چه زبان مسابقه سرکه ترش : شیر Alkhather اسید فواد: فاسد متغیر، نوشیدن اسید شربت ساخته شده از سرکه و عسل، میوه های خانواده مرکبات : پرتقال مرکبات و لیمو هر دو نوع ترش و شیرین، پرتقال تلخ و از مصر مرکبات، ترش DNA هسته ای، گروه از ترکیبات پیچیده موجود در سلول های زنده و ویروس ها، تشکیل شده از پورین و پیریمیدین، کربوهیدرات و اسید فسفریک
قَطر: ( اسم )
الجمع : قِطَارٌ
القَطْرُ : المطرُ
القَطْرُ من الماء والدَّمْع وغیرهما من السوائل : ما قَطَر والجمع : قِطَارٌ
ء
قَطَر: ( اسم )
مِنَ الْبُلْدَانِ الْعَرَبِیَّةِ ( دَوْلَةُ قَطَر ) بِالْخَلِیجِ الْعَرَبِیِّ
القَطَرُ : أن یَزِنَ الرَّجلُ جُلَّةً من تمر أَو عِدْلاً من متاع أَو حبٍّ ونحوِهما ویأخذَ ما بقی على القَطَرُ حساب ذلک ولا یَزِنُهُ
حامض: ( اسم )
حامض : فاعل من حَمُضَ
قطر: (نام)
PLURAL: قطار
قطر : باران قطر از آب و اشک و دیگران از مایعات: چه قطر و ترکیبی: آموزش Ä
قطر: (نام)
از کشورهای عربی (دولت قطر ) در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس کشور : که وزن آن مرد ترسو از پاس و یا فقط از لذت عشق، یا مانند آن، و آنچه که از سمت چپ کشور که نمی تواند بودجه را به خود اختصاص ندارد
اسید: (نام)
اسید : بازیگر نقش اول مرد از اسید
فارسی به انگلیسی
معنا به فارسی
قَطَان :
ج قَطَّانُون : فروشنده پنبه ، بافنده پارچه هاى پنبه اى و فروشنده آن ، پنبه زن ( حلّاج ).
قَطَانِیَات :
مُرادف ( القَرنِیَّات ) است به معناى تیره گیاهى پروانه واران .
قَطَبَ :
قَطْباً و قُطُوباً الرجُلُ : ابروان خود را درهم کشید و خشم کرد .
قَطَرَ :
قَطْراً و قُطُوراً و قَطَرَاناً الماءُ : آب قطره قطره روان شد
– الصَّمْغُ مِنَ الشَّجَرَة : صمغ از درخت خارج شد
– قَطْراً الإِبلَ : شتران را بهم نزدیک گردانید .
قَطِب :
آنکه ابروان خود را در هم کشد .
قَطْب :
ج أَقْطَاب : آهن سنگ زیرین آسیاب که سنگ بالاى آسیاب بر روى آن مى چرخد .
قَطْر :
مص ، ج قِطَار : آب قندى که در اثر جوشش بر روى آتش سفت و غلیظ شود ، باران ، آنچه که از قطره چکان مى چکد .
قَطَّبَ :
تَقْطِیباً [ قطب ] الرجُلُ : مُرادف ( قَطَبَ ) است .
قَطَّرَ :
تَقْطِیراً [ قطر ] الماءَ : آب را قطره قطره روان کرد
– الدّواءَ : آب دوا را بصورت مقطّر در آورد
– الإِبِلَ : شتران را با نظم به هم نزدیک گردانید .
قُطُب :
ج أَقْطَاب : مُرادف ( الْقَطْب ) است .
قُطُر :
بخورِ خوش بو .
قُطْب :
ج اقْطَاب : آهن سنگ زیرین آسیاب که سنگ بالاى آسیاب بر روى آن مى چرخد
– ج اقْطَاب و قُطُوب وَ قِطَبة : ملاک و مدار آن چیز ، بزرگ خاندان و مهتر قوم
– ( فک ): ستاره اى است میان جدى و فرقدان که نماینگر قبله مى باشد
– عندَ الجغرافیِّین : طرف محور زمین که دو قطب مى باشند : قطب شمالى و قطب جنوبى
– ( ه ): نقطه اى است ثابت روى کره اى , تحرّک .
قُطْبَة :
ج قُطَب : میله اى است وسط سنگ زیرین آسیاب که سنگ روئین به دور آن مى چرخد
– عِندَ الجُغرافیین : قطب یا دو طرف محور زمین .
قُطْر :
ج أَقْطار : کشور ، ناحیه ، جانب ، عود که با آن بخور دهند
– ( ه ): خطى است که دائره را به دو قسمت مساوى تقسیم مى کند
– فى الصَّمَغ و فِى المتوازى السّطوح ( ه ) : خط مستقیمى است که دو رأس غیر متتالى را به هم وصل کند ، و در شکلهاى مخروطى مستقیمى است که محلّ هندسى در میان وترهاى موازى را باتجاه معینى نشان دهد ؛ « قُطْرانِ مُتَرافقانِ » ( ه ): دو قطرى است که هر یک از آنها محلّ هندسی براى میان وترهاى موازى با یکدیگر است ؛ « قُطْرُ الشَّمْسِ الظّاهِر »: زاویه اى است که خورشید را بر آن از مرکز زمین مى بیند و درجه آن بین 32 دقیقه و 35 ثانیه در آغاز سال است و 31 دقیقه و 31 ثانیه در اوّل جولاى است که مطابق با دهم تیر ماه مى باشد ؛ « اقْطَارُ الدُّنیا »: جهات چهارگانه دنیا .
قِطَان :
ج قُطُن : چوبهاى هودج ( محمل ).
قِطَة :
( ح ): واحد ( القِطّ ) است به معناى یک گربه .
قِطْر :
گونه اى مس ، مس گداخته ، گونه اى پارچه خط دار .
قطر کره خورشید 109 برابر قطر زمین است | – عند الصوفیّة : در اصطلاح صوفیان بمعناى نور الهى خداوند متعال است | – من الأَیام : روز آفتابی ؛ « بَسَطَ الشی ءَ فى الشَّمْسِ »: آن چیز را در معرض نور و گرماى خورشید قرار داد ؛ « دَخَلَتِ الشمْسُ الى البَیْتِ »: نور خورشید به درون خانه درآمد . :
قطب :
نجیب زاده , ادم متنفذ , متشخص , قطب
قطب کهربائی:
قطب مغناطیسی , قطب الکتریکی , الکترود
قطر :
مورب , اریب , دوگوشه , قاطع دو زاویه , قطر , قطر دایره , ضخامت , کلفتی
قطة :
گربه , شلا ق زدن , قی کردن , شلا ق لنگربرداشتن
قطر :
تقطیرشدن , عرق گرفتن از , چکاندن
Words
Category Meaning Original text
Technology Drip ( n .) قطر . تقطر . قطران
Tourism Dollop مقدار ضئیل / قطعة طعام ساقطة / قطرات شراب ساقطة
Tourism Country بلد / قطر / دولة / وطن / ریف
General tow [ Ind . Mar .] قطر
General thread diameter [ Ind . Mil ] قطر وسطی للمسننات / قطر / التعشیق
General radius عَظمُ الکُعبُرَة , عَظمُ الکُعبُرَة , کُعبُرَة , نِصفُ قُطر
General pitch diameter [ Ind . Mil ] قطر درجة المیل
General dribble feed [ Ind . Mil ] جهاز تلقیم قطرات / نقط
General diameter [ Ind . Mil ] قطر الدائرة
General diameter قُطرُ الدّائِرَة
General diagonal قُطرُ المُرَبّعِ أو المُستَطِیل
General Tar emulsion مستحلب قطرانی
General Tar قطران ، قیر
General Radius of gyration نصف قطر العطالة
General Radius of curvature نصف قطر الانحناء
Industrial bore – cylinder قطر الاسطوانة
Industrial outer diameter قطر خارجی
Industrial inner diameter قطر داخلی
Legal Caliber ; calibre عیار ، سعة ، قطر داخلی
Legal territory قطر
Financial Warpage جر ، سحب ، قطر
Financial Diagonal خط قطری ، قطر المضلع
Financial Warpage dues رسوم جر ( أو سحب ، أو قطر )
Financial Towage سحب ، قطر ، أجرة القطر
Financial Caliber ; calibre عیار ، سعة ، قطر داخلی
:: برچسبها: معنی, فرهنگ, گروه, معانی
کتاب “کامران دیبا و معماری انسان دوستانه” منتشر شد
نوشته شده در جمعه ۱ فروردین ۱۳٩۳
ساعت : ٧:٤٢ ق.ظ
نویسنده : { فربد حیدری } Farbod Heidari
نظرات
کتاب کامران دیبا و معماری انسان دوستانه منتشر شد
کتاب کامران دیبا و معماری انسان دوستانه
جریان معماری که توسط کامران دیبا و همدورهایهای او به وجود آمد، بسیار سریع رخ داد، آن هم در زمانی که صنعت، فرهنگ، ساختار، معماری و بسیاری عرصه های دیگر در کشور رو به شکل گرفتن و متحول شدن بود.
معماری و هنر
مدتی طولانی از آغاز ساخت وسازهای بنیادین شهری و کشوری و تقویت حضور مردم در عرصه سیاسی و بهتر شدن اقتصاد داخلی نمی گذشت و رجال سیاسی عزم سوق مملکت به سمت فرهنگ و تمدن غربی را داشتند. رابطه با کشورهای اروپایی و آمریکایی بهشدت جان گرفته بود و بسیاری عرصهها را تحتالشعاع قرار میداد.
کامران دیبا در همچون زمانی، پس از کسب تحصیلات عالی و علاقه شدیدی که به وطن داشت، به ایران بازگشت و نهایت تلاش خود را برای بهتر کردن امور مرتبط با “معماری و مردم” به کار بست.
در یک نگاه واقعبینانه باید اذعان داشت که دیبا در یک دهه فعالیت فشرده و سخت در زمینه معماری و هنر، تمام توان خود را به کار بست و حتا سلامت خود را به خطر انداخت تا به هدف خود که همان فراگیر کردن معماری مردمی و انساندوستانه در کشورش بود، نزدیکتر شود.
چنان که دکتر علی اکبر صارمی نیز بیان میدارد: «در آن زمان، نگاه سایر معماران کشور به نوعی آمیخته با نوستالژی و بر پایهی احساسگرایی بود. اما دیبا نگاه منطقیتری به معماری ایران داشت».
او با عشق کار میکرد و پیوسته به اعتلای فرهنگی و فراهم آوردن رفاه و آسایش افراد میاندیشید. “ما عشق میورزیم، پس میتوانیم”.
شاید این عبارت ساده ترین توصیف شیوا از ذهنیت و پیام دیبا باشد. در کلام او پیوسته این لغات جاری بود: «مردم ببینند، مردم یاد بگیرند و مردم لذت ببرند.» جایگاه والای کامران دیبا در عرصهی معماری، فرهنگ و هنر و نیز تلاش او در جهت ارائهی معماری انساندوستانه قابل تقدیر و ماندگار خواهد بود.
در این کتاب سعی بر این است که با معرفی و بررسی آثار، پروژهها و سیر تکامل حرفهای کامران دیبا، تا حدی هرچند کوچک، قدرشناس او و معماران معاصر ایران بوده و با تحلیل پروژههای پیشگامان معماری ایران، راهگشای نسل جدید معماری باشیم تا به تدریج الگوهای صحیح و جهتمندی برای این مرز و بوم رقم بزنیم.
معمار نیوز
:: برچسبها: معماری, انسان, فرهنگ, صنعت
لولیتا کتابی است از عمق ادبیات
نوشته شده در شنبه ۳ اسفند ۱۳۸٧
ساعت : ٩:۱۱ ب.ظ
نویسنده : { فربد حیدری } Farbod Heidari
نظرات
کتاب « لولیتا » نوشته ولادیمیر ناباکوف
یادآور گل های سرخ و اشک
لولیتا کتابی است از عمق ادبیات.
تراژدی ناباکوف شکل طنز آلود تراژدی های شکسپیر است
لولیتا بیش از هر چیز با کلمات و کارکرد جادویی شان سرو کار دارد . نفس می کشد و زندگی می کند.
لولیتا را ناباکوف در سال 1955 آفرید. در لولیتای ناباکوف زبان شخصیت ها را می سازد و به آن ها پیشینه ی تاریخی می دهد. زبان چیزی است که تمام سایه روشن ها و پیچ و خم های ساخت شخصیت ها را به عهده دارد.
نام اصلی لولیتا ” دلرس ” است.
به گفته ناباکوف ” دلرس ” یاد آور گل های سرخ و اشک هاست . ” دالی ” به معنی عروسک در گویش بچه گانه آن است .
لولیتا را در مدرسه دالی صدا می زنند . دالی هیز . هیز در زبان انگلیسی در معنی بخار ، گیجی و ابهام به کار می رود .
لولیتا عروسک زیبایی است در هاله ای از بخار کم رنگ .
افسانه ای است زیبا با ملاحت کودکی و اندوه .
به تصویر کشیدن لولیتا شاید وسوسه ای باشد که بسیاری از کارگردان های بزرگ به آن دچار شده باشند .
وسوسه ای مبهم با بار اندوه نتوانستن .
لولیتا را برای اولین بار استنلی کوبریک نابغه بزرگ عالم سینما در سال 1962 به تصویر کشید کوبریک از خود ناباکوف خواست که فیلم نامه لولیتا را برایش بنویسد .
هر چند که ناباکوف در ابتدا نوشتن فیلم نامه لولیتا را نپذیرفت اما در نهایت فیلم نامه لولیتای کوبریک را خود ناباکوف نوشت .
چیزی در حدود 35 سال بعد از ساخته شدن لولیتا ی کوبریک ، آدرین لین کارگردان انگلیسی الاصل نسخه ی جدیدی از لولیتا را ساخت .
بحث اصلی این نوشته مقایسه بین این دو برداشت سینمایی و کشف ارتباطات آن ها با لولیتای زاده ناباکوف است
.
در ابتدا به مقایسه نحوه شروع این سه اثر می پردازیم .
هامبرت شخصیت اصلی رمان لولیتا ست .
هامبرت یک استاد زبان فرانسه است که پس از اجاره خانه
مادری لولیتا وارد زندگی او می شود. هامبرت در ابتدای کتاب ناباکوف از داخل زندان ماجرای زندگی خود را برای هیات منصفه ای که هنوز ندیده می نویسد .
در آغاز کتاب ما با پیشگفتاری از شخصی به نام دکتر “ری” روبه رو می شویم که در آن پیشگفتار دکتر” ری” توضیح میدهد که چگونه نوشته های هامبرت را جمع آوری کرده است . در این قسمت خواننده متوجه می شود که لولیتا از دنیا رفته و هامبرت به خاطر قتلی که مرتکب شده در زندان و در انتظار مجازات است .
این فصل آغازین در هر دو برداشت سینمایی حذف شده است .در نسخه ساخت کوبریک با صحنه قتل کلر کوئیلتی آغاز می شود . کلر کوئیلتی .
نمایشنامه نویسی که اهریمن وجود هامبرت است و نه لولیتا . روابط اصلی این کتاب و نسخه های سینماییش بر اساس کنش و واکنش این سه شخصیت شکل می گیرد . لولیتا ، هامبرت و کوئیلتی .
کوبریک از صحنه ای شروع می کند که در آن صحنه هامبرت کلر کوئیلتی را در خانه خودش به قتل می رساند .
ناباکوف قبلا گفته بود که این صحنه در واقع اولین صحنه ای است که او نوشته و باقی ماجرا ها و شخصیت ها را با توجه به چنین پایانی که از ابتدا خلق کرده، پیش برده است .
آن افشا گری ابتدای رمان لولیتا این بار نه از داخل زندان و نه با کلمات اعتراف شده که با صحنه مرگ کوئیلتی آغاز می شود . در ابتدای لولیتای کوبریک ما می بینیم که هامبرت کوئیلتی را به خاطر دختری به نام لولیتا می کشد .
ما مردن کوئیلتی را می بینیم و با لولیتایی وهم آلود آشنا می شویم . صحنه مرگ کوئیلتی صحنه ای خنده دار و کاملا مسخره است .
دیالوگ های کوئیلتی بی ربط و گاها احمقانه اند .
این که چرا این صحنه پایانی تا به این حد مسخره نمایش داده شده است را در ادامه توضیح خواهم داد .آغاز فیلم لین نقطه پایان رمان لولیتا ست . لین فیلمش را از جایی شروع می کند که ناباکوف کتابش را تمام کرده .
فضایی مالیخولیایی و وهم آلود و هامبرتی که بی اختیار در جاده می راند . کم کم می بینیم که هامبرت به وسیله پلیس تعقیب می شود و او همان طور که به چپ و راست منحرف میشود خیلی آرام می گرید . لین در همان شروع وهمی را توصیف میکند که موضوع اصلی فیلم است .
بخاری وهم آلود به نام لولیتا هیز . این وهم در آغاز فیلم کوبریک بیشتر جنبه روایی دارد تا تصویری . ما این وهم را از بین دیالوگ های هامبرت و کوئیلتی در میابیم و نه از طریق تصویر سازی هایی که انتقال دهنده وهم باشند .
شاید این تصویر سازی های آغازین لین را بشود وفاداری او به ذات رمان لولیتا به حساب آورد .ناباکوف خود را منظره سازی ذاتی می داند . کودکیش ، مادرش و اینکه اساسا حروف را رنگی می بیند همه و همه مقدماتی هستند برای دست یافتن به این توانایی .
تصویر های زیبا ، درخشان و وهم آلود لین در تمام صحنه های فیلم حضور دارند. . این تصویرها ( و یا شاید یشود گفت تابلوهای نقاشی ) تا حدودی از روایت خطی و تقریبا خشک کوبریک فاصله می گیرند . در چشم هامبرت تمام خاطره های لولیتا تصاویری درخشانند .
تصاویری درخشان که باید آن ها را ثبت و نقاشی کرد . لو لیتا ی لین سرشار از این تصویرهای زیباست .
تصویرهایی که لین لزوم وجودشان را درک کرده و به آن ها پرداخته است . یکی از صحنه های اساسی و حتی کلیدی ابتدای فیلم لین صحنه قرار گرفتن هامبرت 13 ساله در کنار آنابل است .آنابل دختر 13 ساله ای است که هامبرت نوجوان به او عاشق بوده. آنابل لی نام شعری از ادگار آلن پوهم هست . در شعر پو من عاشق شعر در سوگ عروس نوجوانش عزاسدار است .
شعر عاشقانه و اندوه بار پو تاریخچه ای است از دگردیسی لو لی تا .لو لی تا در ذهن هامبرت تصویری از آنابل لی نوجوان و گمشده است . نبود صحنه های مربوط به عشق آنابل و هامبرت نوجوان در فیلم کوبریک به منطق شکل گیری لولیتا در ذهن هامبرت لطمه می زند .
منطقی که بیان گر دگردیسی لولیتا به آنابل و بازگشت دوباره اش به لولیتا ست.اما شاید یکی از دلایل اصلی ضعف فیلم کوبریک نسبت یه لولیتای لین را بتوان در بازیگر نقش لولیتا جستجو کرد . مقوله بازیگری در در دو فیلم یکی از مهمترین موضوعاتی است که نقاط ضعف و قوت آنها را آشکار می سازد .
لولیتا:
سو لیون نقش لو لیتا را در فیلم کوبریک بازی میکند .
لیون حدود هفت سال از لو لیتای ناباکوف مسن تر است و این اختلاف هفت سال تصویر لولیتای ناباکوف را کج و نا مفهوم می کند . تمام پیش فرض های تحلیل شخصیتی هامبرت ، کوئیلتی و حتی خود لولیتا به سن لولیتا ربط پیدا میکند . لولیتای کم سن و سال تصویری منجمد شده از آنابل هامبرت است . تصویری که انگار زمان آن را دگرگون نمی کند .
لولیتای کوبریک را با هیچ فرضی نمیتوان در قالب لولیتای ناباکوف ریخت . بازی سرد و بی روح و خالی ازشیطنت های بچه گانه دالی از لیون غریبه ای ساخته که در جریان فیلم حل نمی شود .لیون به هیچ وجه نمیتواند یک پریچهره خردسال و بی دفاع باشد . این مسئله وقتی اهمیت بیشتری پیدا می کند که میدانیم جوهره اصلی عقده هیولایی هامبرت ظلمی است که به این دالی روا داشته است .
شاید به همین دلیل است است که سایر دلایل گناه کاری هامبرت ( مثل قتل کوئیلتی ) همه مسخره و احمقانه جلوه می کنند .
اما آدرین لین نقش لولیتای فیلم خود را به بازیگری داد که شباهت های بسیار بیشتری به مخلوق ناباکوف داشت .
دومنیک سوین حاصل وسواس و سخت گیری بسیار زیاد لین در انتخاب بازیگر بود . لین در مدت زمان یک سال و از بین 2500 داوطلب بازیگری این نقش لولیتای خود را انتخاب کرد.
سوین با وجود اینکه سه سال از لولیتای ناباکوف بزرگتر بود ( و البته این مسئله را به هیچ وجه نمیشود نادیده گرفت) تا حدود بسیار زیادی توانست مشخصه های خاص سنی لولیتای ناباکوف را باز آفرینی کند . لولیتای لین به تمام معنی یک عروسک زیبا و بازیگوش است . لولیتای لین با لطافت کودک وارانه اش به روح اثر ناباکوف و تیره گی ذاتی اش وفادار است.
هامبرت:
جیمز میسن نقش هامبرت هامبرت را در فیلم کوبریک بازی میکند . میسن بازیگری است با پرونده ای نسبتا درخشان . با نگاهی به کارنامه بازیگری میسن در میابیم که شخصیتهای مختلف او در فیلم هایش از ویژگیهایی نظیر هوشمندی ، آرامش ، عقل و درستکاری بهره می برند .فیلم هایی نظیر “سفر به اعماق زمین1959 ” ،” جزیره ای در آفتاب1957 ” و ” تاج تاهیتی1962 ” . هامبرت ناباکوف مردی است مبادی آداب . او فرانسه درس می دهد و هوشمندی خاص یک روشنفکر را دارد . هامبرت حتی در بدترین شرایط نیز سعی در حفظ قوانین و شرایط اخلاقی پذیرفته شده خود را دارد (و در عین حال از یک انجماد اخلاقی رنج می کشد) .
برای مشخص تر شدن شخصیت هامبرت به صحنه پایانی فیلم می توان اشاره کرد که هامبرت اصراری عجیب بر خوانده شدن متن محکومیت کوئیلتی به وسیله خود کوئیلتی دارد . انگار که که خواندن این حکم اعدام تطهیری تراژیک را برای شخصیت هامبرت به همراه می آورد . تطهیری که عملا به دلیل مسخره بودن بیش از حد صحنه انتقام گیری روی نمی دهد و هامبرت حتی بعد از کشتن کوئیلتی به آرامش نمی رسد و حیران تر و سر گردان تر میشود. جرمی آیرون بازیگر نقش هامبرت در فیلم لین است . آیرون برخلاف میسن بازیگری است که در نقش هایی کاملا تیره و خبیث هم ظاهر شده است. به عنوان مثال آیرون در نقش یک جانی تمام عیار در فیلم هایی نظیر ” ناقوس زن های مرده ” ، ” آسیب دیده” و ” سرنوشت معکوس” بازی کرده است. این تفاوت پس زمینه بازیگری این دو بازیگر را از جهات مختلفی می توان مورد بررسی قرار داد .کوبریک سعی بسیار زیادی داشت که هامبرت او تصویری از یک شخصیت هرزه و روانی را به نمایش نگذارد . همان که گفته شد ویژگی های بازیگری میسن او را به عنوان یکی از بهترین انتخاب ها ی کوبریک مطرح می ساخت .
حتی می توان گفت که کوبریک عقیده داشت کلید اصلی ساخت لولیتایش به بازی گرفتن میسن در نقشی است که تصویری روانی از هامبرت به نمایش نگذارد .این تلاش هرچند که در فیلم کوبریک به موفقیت کامل رسیده اما تا حدودی از بن مایه های اصلی هامبرت ناباکوف فاصله می گیرد . هامبرت ناباکوف شخصیتی دیوانه ندارد و تلاش می کند خودش را با قوانین اجتماعی پذیرفته شده هم سو کند . اما حقیقتی که نباید از یاد برد این است که هامبرت هرچند که دیوانه نیست اما واقعا بیماری روانی است .
مجموعه ای است از عقده های روانی و ناتوانی در گره گشایی های شخصیتی . هامبرت آنابل را برای همیشه در ذهن خود زندانی کرده است . زندانی 13 ساله ای ای که برای همیشه 13 ساله می ماند . عقده های هیولایی هامبرت ( که از گره های فکری و شخصیتی آنابل سرچشمه می گیرند) لولیتا را نیز به زندانی هامبرت تبدیل کرده است .
این زندانی هرچند که در ابتدا جذب برخی از ویژگی های هامبرت می شود اما در ادامه از روی ناتوانی و ناچاری همراهی با او را می پذیرد.توجه داشته باشید که هامبرت لولیتا را مهمان خانه به مهمان خانه می گرداند تا حتی زندانی بودن او را نیز پنهان کند .تمام این تعبیرات برای نشان دادن این موضوع است که که تصویر ساده و سر راست میسن هرچند که در نشان دادن برخی از جنبه های شخصیتی هامبرت موفق عمل کرده است اما در کنکاش زوایای درونی هامبرت ناتوان است .
درست در نقطه مقابل میسن ، جرمی آیرون قرار دارد . جرمی آیرون با تصویر کردن چهره درونی هامبرت در نشان دادن زوایای پنهان این شخصیت موفق تر است.
کوئیلتی:
کلر کوئیلتی شخصیتی ذاتا کمیک و مسخره دارد . مسخره گی کوئیلتی در ذات رمان ناباکوف مستتر شده است . کوئیلتی ناجی مسخره ای است که لولیتا را از از دست هامبرت نجات می دهد ( نجات می دهد؟) .
در ضمن تقابل دو شخصیت هامبرت و کوئیلتی از اساس بر پایه نوعی از طنز و کمدی سیاه استوار شده است . با تقابل این دو شخصیت هیچ گره گشایی ایجاد نمی شود و مسخره گی حاکم بر این اشخاص امکان هرگونه تطهیر روانی را از هامبرت می گیرد . از طرف دیگر بحث ذاتی بودن طنز در رمان ناباکوف را از جهت دیگری نیز می توان مورد بررسی قرار داد . می شود گفت که تلاش هامبرت برای متوقف کردن زمان و زنده کردن آنابل در لولیتا پدیده ای اصولا تراژیک و کمیک است .
این تلاش خود آزارانه ( و به شکل خنده داری بی فایده ) یکی از بن مایه های اصلی آفرینش طنز در این اثر است . پیتر سلرز یک کوئیلتی واقعی است . مسخره گی رفتاری سلرز در تمامی موقعیت ها و صحنه های فیلم بیان گر وفاداری کوبریک به روح طنز موجود در اثر ناباکوف است .
سلرز تمام صحنه های جدی فیلم را به هم می ریزد و آن ها را به کمدی نفرت انگیزی تبدیل می کند که در رابطه بین شخصیت ها ( و به خصوص هامبرت-کوئیلتی ) جریان دارد . دیوید لین کمدی سیاه سلرز را با فرانک لانگلا جایگزین کرد . لانگلا از کوئیلتی چهره ای ترسناک ، مشمئز کننده و نفرت انگیز تصویر می کند .در اثر لین ذات طنز آلود شخصیت کوئیلتی با شیطان صفتی وحشتناکی تعویض شده است .
حتی صحنه تقابل نهایی هامبرت با کوئیلتی به جای این که صحنه ای طنز آلود باشد بیشتر هجو آمیز است . این هجو شخصیت کوئیلتی را به کاریکاتوری تمام عیار تبدیل می کند .کاریکاتوری که مطمئنا با کوئیلتی ناباکوف هم خوانی ندارد . به این مسئله نیز باید دقت داشت که علاوه بر مسخره گی ذاتی کوئیلتی در رمان ناباکوف ، طنز و کمدی سیاه یکی از مهم ترین و اساسی ترین انتخاب های کوبریک برای ساختن فیلمش بوده است . فشار های اجتماعی موجود در زمان ساخته شدن فیلم ( که حتی تا حدودی شامل حال خود ناباکوف هم شده یود ) کوبریک را وادار به استفاده هرچه بیشتر از کمدی سیاه در ساختار فیلمش می کرد . عملا کوبریک با استفاده آگاهانه از این عنصر به آزادی های بسیار زیادی در فیلمش دست پیدا کرد که در حالت های دیگر امکان دست یابی به آن ها وجود نداشت.
لولیتا را می شود تراژدی مسخره دنیای مدرن نامید .
تراژدی ناباکوف شکل طنز آلود تراژدی های شکسپیر است . در لولیتا تمامی عناصر ایجاد یک تراژدی حضور دارند . یک عشق نافرجام ، دو عاشق و یک معشوق ، حسد ،ناتوانی ، خیانت و دگردیسی .در پایان رمان لولیتا تمامی شخصیت ها مرده اند و دنیا از افرادی که در ساخته شدن این تراژدی مسخره نقش داشته اند خالی شده است. لولیتا ، هامبرت ، کوئیلتی و شارلوت ( مادر لولیتا ) دیگر زنده نیستند . جالب این جاست که دلیل مرگ تمامی این شخصیت ها را میتوان در هامبرت یا همان عاشق اصلی داستان پیدا کرد ( دقیقا شبیه وضعیتی که در غالب تراژدی های شکسپیر حاکم است). برداشت های سینمایی لولیتا هرچند که به طور کامل به لولیتای زاده ناباکوف وفادار نیستند اما توانسته اند با خلق جهان تصویری مختص به خود لولیتای جدیدی را باز آفرینی کنند. لولیتایی که از میان مه و بخار جان می گیرد و در آن گم میشود.
پیمان اسماعیلی
***********
خلاصه داستان:
فیلم لولیتا در مورد مردی بود که در 14 سالگی عاشق دختری میشه، (اول فیلم میگه: اتفاقاتی که در تابستان 14 سالگی هر پسری رخ میده نقطهی عطف زندگیشه.)
دختره بعد از 4 ماه به دلیل بیماری تیفوس میمیره و پسره که بدجوری عاشقش بوده دیگه با هیچ دختری رابطه برقرار نمیکنه
.
پسره که حالا یه استاد داشنگاه پا یه سن گذاشته شده برای تدریس میره به یه شهر دیگه و اونجا یه خونه اجاره میکنه که دونفر اونجا زندگی میکنن، در نگاه اول از بهم ریختگی اونجا ناراحت میشه و تصمیم میگیره که برگرده نیویورک ولی با دیدن دختر بچهای که روی چمنها دراز کشیده و بدن نیمه عریانش خیس خالی شده بهش خیره میشه و یاد عشق قدیمیش میافته که از دستش داده بود
.
هامبرت تصمیم میگیره همونجا زندگی کنه، بعد از مدتی کم کم لولیتا که خیلی دختر شیطویه باهاش ارتباط برقرار میکنه و با شیطنتهاش حسادت مادرش رو برمیانگیزه چون مادرش هم از همون ابتدا تصمیم به ازدواج با هامبرت رو داشت.
مادرش که شارلوت نام داره دخترش رو به زور به مدرسهای شبانهروزی میفرسته، موقع خداحافظی لولیتا به اتاق هامبرت میاد و خودشو به آغوش هامبرت پرت میکنه و بوسهای به لبهاش میزنه.
بعد از رفتن لولیتا، شارلوت به هامبرت نامهای مینویسه و میگه یا با من ازدواج کن یا از از اینجا برو.
در مدت کوتاه زندگی مشترک ایندو هامبرت با خوراندن قرصهای خوابآور به شارلوت مدام از خوابیدن با او تفره میرود.
یکروز شارلوت کمد اسرار هامبرت رو باز میکنه و دفترخاطراتش رو میخونه و متوجه قضیه میشه و میبینه که ارزشش پیش هامبرت مثل یک گاو مادست.
چند لحظه بعد شارلوت اثر تصادف میره زیر ماشین و کشته میشه.
هامبرت دنبال لولیتا میره و از مدرسه میاردش بیرون و با هم میرن به یه هتل.
کم کم روابط جنسی این دو شروع میشه. در هتل نویسندهای با دخترک آشنا میشه و با یک نگاه متوجه میشه بین هامبرت و لولیتا رابطهی پدر و فرزندی برقرار نیست. به قول هامبرت آدم باید خیلی شریر و عقدهای و مالیخولیایی باشه تا بتونه با نگاه کردن به یه عکس دسته جمعی تشخیص بده که کدومشون اون توانایی شیطنت و شرارت خاص رو دارن، توانایی که حتی خود صاحب عکس هم ازش بیخبره
فیلم لولیتا به کارگردانی Adrian Lyne (کارگردان فیلمهای پیشنهاد بی شرمانه و بی وفا) 1997 از نظر روانشناسی بسیار قابل تأمل هست. این فیلم قبل از این در سال 1962 به کارگردانی استنلی کوپریک نیز ساخته شده بود که زیاد از زاویه ی نگاهش خوشم نیامده بود
.
هزار نفرین به فیلم لولیتای آدرین لین که این رمان نازنین را میان فارسیزبانان اینقدر مشکلدار جلوه داده است.
لولیتای ناباکوف سالهاست که صدر لیست بهترین رمانهای قرن بیستم ایستاده.تمام شایعات پیرامون کتاب حاکی از آن است که به شدت “مشکل دار ” است و احتمال انتشارش در ایران نیست.
ولی خدا میداند که “مشکلات” کذایی بیشتر از آنها که در” خنده در تاریکی “است ،نیست و میدانید که این اثر اخیر دو ترجمه معتبر فارسی دارد که از قضا انتشارشان به سالهای دور هم برنمیگردد.
ایده داستان که ماجرای دلباختن یک مرد میانسال به دختری نوجوان است و بسیاری موقعیت های دیگر عیناً در خنده در تاریکی آمده با این تفاوت که لولیتا “آنی ” دارد که به شاهکار قرن بیستم تبدیلش کرده.
خوشبختانه آقای ناباکوف آنقدر مراعات ما را کرده که این هوسهای حاج فتوحیوار را ذلیلکننده و خانمانسوز بداند و نتیجه گیری اخلاقی پایان کتاب برای اهل گیر ،زهر آن را میگیرد.
تنها یک تالیف از این رمان در فارسی وجود دارد مربوط به دوران بوقعلیشاه …بله ، عرض کردم تالیف. آن هم حاصل شیرینکاری جناب ذبیحالله منصوری است.
سی نت
http://www.cinetmag.com/ShowArticle.asp?Article=305
http://bigsleep.wordpress.com/2008/01/13/nimlas/
تفکری از ابهر
http://abhar.wordpress.com/2007/12/16/%D9%84%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AA%D8%A7
از منظری دیگر :
نگاهی به رمان «لولیتا» شاهکار ولادیمیر ناباکف
اعتراف به گناه!/ کاوه نیک منش
مد و مه:
در سالهای اخیر بسیاری از آثار ولادیمیر ناباکوف به فارسی ترجمه شده و در ایران منتشر شده اند، اما متاسفانه در این میان جای لولیتا، شاهکار او خالی ست. البته این اثر یک بار در سالهای دور توسط ذبیح الله منصوری به فارسی ترجمه و به صورت پاورقی انتشار یافت و سپس در قالب کتاب هم به بازار عرضه شد، اما سبک ترجمه آزاد و غیر وفادارانه منصوری اگرچه مناسب حال کتابهای تاریخی و داستانی ارائه شده توسط او بود و مخاطبان بسیار هم داشت و دارد، اما در مورد یک اثر ادبی که جزو شاهکارهای دنیای داستان نویسی ست، این سبک در ترجمه جز نابودی جنبه های ادبی آن اثر نتیجه ای به بار نخواهد آورد. چنان که در آن زمان هم اعتراضاتی به منصوری به خاطر ترجمه ای که از لولیتا منتشر کرده بود شد. بدون شک با توجه محتوای این رمان، امکان تجدید چاپ همین لولیتا نیز منتفی ست که اگر امکانش بود، به هرحال مترجمان مشتاق زیادی هستند که لولیتا ی ناباکوف را به فارسی برگردانند، اما به هر حال ترجمه منصوری از لولیتا در سالهای اخیر در بازار کتابهای افست موجود و در بساط افست فروشان خیابان انقلاب دیده می شود.
***
ولادیمیر ناباکوف
لولیتا از آن نوع آثاری است که زمینه ی مناسبی برای بسیاری از رویکردها را در خود دارد. لولیتا داستان سفری است که هومبر هومبر با لولیتا در پیش می گیرد، سفری طولانی و دشوار که نشان از سلوکی درونی نیز است.
بخش بسیاری از مشکلات ذهنی و روانی هومبر مربوط به عشق نافرجام او در سن ۱۶ سالگی به دلیل مرگ معشوقه ی او, ازدواج و جدایی از همسر اول خود در سن ۲۹ سالگی , دیدار با لولیتا و ازدواج با شارلوت هاز, مادر لولیتا است. تمام رمان را هومبر به صورت یادداشت هایی در زندان می نویسد که به دلیل کشتن کلر کیلتی, واقع رباینده ی لولیتا, محکوم به اعدام می شود.
باختین در کنار افرادی چون والنتین ولوشینوف و پاول مدودُف جنبشی را در نظریه ی ادبی آغاز کردند که اساس آن را مخالفت با جنبه های انتزاعی زبان شناسی سوسور و جنبه ی تبلیغاتی مارکسیسم دوران استالین موجود در ادبیات رئالیستی اجتماعی آن دوره تشکیل می داد. تفاوت عقیده ی باختین و سوسور در تعریف آنها از زبان است. زبان به زعم باختین نظامی کلی و تابع قوانین انتزاعی به نام لانگ نیست. باختین ” به طور کامل مفهوم بیانی منفرد، پایان یافته و تک آوا را که از بافت حقیقی و کلامی خود دور افتاده و آماده ی دریافت هیچ نوع پاسخی نیست و فقط درکی منفعلانه را خواستار است” (سلدن،۱۹۹۳، ۳۹) نمی پذیرد. اگر سوسور لانگ و قوانین حاکم بر زبان را کانون توجه خود قرار می دهد، باختین بر گفتمان و پارول تاکید دارد. برای باختین گفتگو میان افراد و بافت حاصل از این گفتگو بسیار مهم است. در نظر وی هر گفته ای در پاسخ به گفته ی پیش از خود و در انتظار پاسخی از گفته ی پس از خود است. بنابراین زبان ماهیتی تعاملی و اجتماعی می یابد.
باختین در مسایل بوطیقای داستایوفسکی داستایوفسکی را آغازگر رمان چند آوایی معرفی کرد که در تقابل با رمان تک آوایی تولستوی قرار می گیرند. از ویژگی های رمان داستایوفسکی تنوع آوا و وجود آگاهی های مستقل و مشخصی است که هر کدام دیدگاه های جداگانه ی خاص خود را ارایه می کنند. در این نوع آثار “هیچ تلاشی انجام نمی شود تا دیدگاه های مختلف شخصیت های مختلف یکدست شوند.” (همان، ۴۰). آگاهی و ذهنیت شخصیت ها تحت حاکمیت صدا یا آگاهی یگانه ی نویسنده یا راوی در نمی آید، بلکه صدای نویسنده نیز صدایی می شود در کنار سایر صداها و آواهای موجود دیگردر اثر. بدین ترتیب دیدگاه شخصیت ها که ممکن است به ایدئولوژی های مخالفی تعلق داشته باشند با دیدگاه نویسنده در یک سطح قرار می گیرند و جملگی اهمیتی یکسان می یابند.” تنوع و گونه گونی آگاهی ها و آواهای مستقل و هم آوایی کامل میان آنها، راستی که خصلت نمای آثار داستایوفسکی است….. کلام قهرمان درباره ی خودش و جهان به همان اندازه معتبر است که کلام مؤلف؛ و تابع تصویر عینیت یتفته ی قهرمان و همچون یکی از منش های او نیست” ( احمدی ۱۳۷۰, ۱۰۰).
چنین ویژگی هایی را در رمان های تک آوا نمی توان یافت. در این نوع آثار تنها با یک صدا و یک ایدئولوژی که منحصرا تعلق به نویسنده است روبه رو هستیم. چرا که نویسنده صداها و آگاهی های دیگر را مطیع ایدئولوژی و جهان بینی یکسونگرانه ی خود می کند.
شخصیت های لولیاهیچ کدام تحت انقیاد صدا یا آگاهی راوی یا نویسنده درنیامده اند که به این دلیل به رمان چند آوایی نزدیک می شود. این آزادی و استقلال شخصیت ها از ۲ جنبه قابل بررسی است:۱) جنبه ی محتوایی، ۲) جنبه ی صوری.
شخصیت های لولیاهیچ کدام تحت انقیاد صدا یا آگاهی راوی یا نویسنده درنیامده اند
از لحاظ محتوایی می توان از شخصیت مستقل و آزاد لولیتا شروع کرد. این منش آزاد لولیتا در فرار او از دست هومبر و ازدواج با ریچارد اِف. شیلر خود را نشان می دهد که شورشی است علیه منش مستبدانه و تک گوی هومبر. این فرار بزرگ هم جاودانگی و هم آزادی را برای لولیتا به ارمغان آورد. جاودانگی بدان علت که این اقدام بهانه ای می شود تا هومبر رمان را به صورت اعتراف نامه ای بنویسد و آزادی را بدان علت که لولیتا به زندگی مطلوب،هر چند کوتاه، خود می رسد. هومبرنیز نه تسلیم آگاهی تک گویانه ی نویسنده ی رمان، ناباکوف، شده و نه تسلیم انزوای نابودگر زندان می شود. او به عنوان شخصیتی آزاد به گذشته ی خود رجعت می کند و آن گذشته ی شیرین زندگی در کنار لولیتا را در تقابل با زمان حال پر رنج قرار می دهد و بنابراین در این حالت نظیر به نظیر جنبه ی گفتگویی رمان را تقویت می کند چرا که در بین گذشته و حال نیز گفت و گوبرقرار می شود. بهترین نمود این حالت را در فصل ۲۶از بخش اول رمان می بینیم. این فصل کوتاه ترین فصل رمان اما کلیدی ترین آنهاست. قبل از این فصل، هومبر به مسافرت خود به همراه لولیتا می پردازد که آن را به صورت نوعی بهشت از دست رفته تجسم می کند اما در این فصل سیر روایی رمان شکسته و هومبر از سردرد مزمن خود در زمان حال و کم بودن فرصت برای نوشتن شکایت می کند. پس دنیای بهشت گونه ی گذشته با دنیای تلخ حال در گفت و گو قرار می گیرند.
ویژگی محتوایی بعدی دو لحنی بودن شخصیت لولیتاست چرا که در برابر خواننده دو لولیتا حضور دارد: یکی لولیتای شاد و با انرژی مورد نظر هومبر و دیگری لولیتای غمگین و افسرده که لولیتای واقعی است. این هم زیستی همان است که مطابق با نظر پَیتون “منجر به برخورد دنیای تک گویانه ی خارج که توسط هومبر خلق شده با دنیای گفت و شنودی لولیتا” می شود. (پَیتون،۲۰۰۲، ۱۱۸)
علاوه بر جنبه ی محتوایی، لولیتا حالت های صوری خاصی را نشان می دهد که تاکیدی بر چند آوایی بودن این رمان است، این عوامل شکلی و صوری یگانگی گفتمان را از بین می برند به طوری که در یک گفته دو هدف وجود خواهد داشت که منجر به تشکیل گفتمان دو سویه می شود که دراین مورد باختین به دسته بندی انواع گفتمان در رمان می پردازد و دیوید لاج این گفتمان ها را به صورت پایین دسته بندی می کند:
۱)گفتمان مستقیم نویسنده
۲)گفتمان بازنمایی شده
۳)گفتمان دو سویه (لاج، ۱۹۹۰، ۳۳)
انواع گفتمان دو سویه را می توان در لولیتا پیدا کرد
مورد اول به صدای راوی اشاره دارد و مورد دوم به گفتگو و مکالمات بین شخصیت ها دلالت دارند که هیچ یک از ویژگی های رمان چند آوایی محسوب نمی شوند. از نظر باختین تنها مورد سوم قابل توجه است چرا که از طریق این نوع گفتمان، گفتمان دو سویه، است که حالت چند آوایی ایجار می شود. باختین این نوع سوم را به ۴ بخش تقسیم می کند: سبک پردازی ، نقیضه ، اسکاز و گفتگو یا جدل نهانی . در سبک پردازی و نقیضه، تقلید از سبکی خاص مورد نظر است با این تفاوت که در سبک پردازی ارزش ها و مفاهیمی نشان داده می شوند که با جهان بینی و دیدگاه شخص هم خوانی دارند و در نتیجه مقصود نویسنده و مقصود اصلی سبک اصلی در یک سو قرار می گیرند، اما در دومی، نویسنده “سبکی را به وام می گیرد و اهدافی را بر آن اعمال می کند که در جهت عکس هدف اصلی سبک و یا نا هم خوان با آن است.” (لاج،۱۹۹۰، ۳۶). اسکاز اصطلاحی روسی است که عبارت است از “حالت یا فن روایی که بازگوکننده ی روایت شفاهی است.” (هاثورن،۱۹۹۲، ۱۶۶). گفتگو یا جدل نهانی به آن نوع از گفتمان اطلاق می شود که در آن می توان حضور دیگری را حس کرد و در واقع در پاسخ به سخنان و گفتمان شخص دیگری شکل می گیرد.
نمونه های انواع گفتمان دو سویه را می توان در لولیتا پیدا کرد. فصل ۱۶ از بخش نخست رمان اختصاص به نامه های عاشقانه ی خانم شارلوت هاز (مادر لولیتا) دارد که برای هومبر نوشته است. این نامه نمونه ای از سبک پردازی است. در این نامه احساسات و آرزوهای خانم هاز با زبان احساسات گرایی و تا حدی کلیشه ای و رمانتیک به خواننده منتقل می شود. این سبک با دنیای ذهنی خانم هاز به طور کامل هم خوانی دارد. علاوه بر این، این نامه گسستی در روایت هومبر محسوب می شود چرا که روایت هومبر را قطع کرده تا صدا و آوای خانم هاز نیز در رمان استقلال یافته و شنیده شود. استفاده از واژه های فرانسوی، ۱۳ بار استفاده از واژه ی “عزیزم” در طول نامه و تکرار جمله ی “دوست دارم” از نشانه های سبک رمانتیک در نامه است که با نیات خانم هاز هم سو است.
می توان گفت که لولیتا مخزنی از نمونه های نقیضه است. فصل ۱۱ در بخش اول نقیضه از زندگی نامه های خود نوشت و نوشتن اعترافات است که ناباکوف نسبت بدان ظنین بود، فصل ۲۷ در بخش اول نیز دارای نمونه ی دیگری از نقیضه از زبان روان کاوی فروید هستیم چرا که همواره ناباکوف فروید را با تعبیر “پیرمرد محترم ویَن که سعی دارد تمام آلام روحی و ذهنی را با استفاده از اسطوره های یونان باستان حل کند” (اَپل، ۱۹۷۰، ۳۷۲) خطاب قرار می داد. در فصل ۲۷ از بخش اول نیز ناباکوف به نقیضه جریان سیال ذهن، به عنوان تمهید ادبی مدرن، می پردازد.
نمونه ی اسکاز در فصل ۲۷ بخش اول در صفحه ی ۱۱۲ از رمان است که در این صحنه هومبر به یادآوری و بازگو کردن سفر خود به همراه لولیتا برای رییس اردوگاه می پردازد. در این قسمت آوای رییس اردوگاه در بین سخنان هومبر گویی تزریق می شود تا وحدت گفتمانی هومبر را از بین برد.
در فصل ۱۴ نیز شاهد نمونه ای از گفتگو یا جدل پنهانی هستیم. در این بخش هومبر به گونه ای صحبت می کند که انگار در حال پاسخ گویی به پرسش و قضاوت دیگری است تا بدان حد که حتی می توان این بخش را به صورت مکالمه و گفتوگوی هومبر و مخاطب فرضی وی دوباره نویسی کرد.
نتیجه گیری
باختین متفکری است که برای انسان و به ویژه روابط انسانی اهمیتی ویژه قایل است. حقیقت برای باختین جز در گفتگو میان انسان ها وجود ندارد چرا که گفتگو میان انسان ها پل برقرار می کند. تلاش باختین بر این بوده است که در برابر تک آوایی و جزم گرایی مقاومت کند و با روی آوردن به چند آوایی، تکثر و گوناگونی را جایگزین آن کند. اساس کار ناباکوف در لولیتا نیز انسان ها و روابط آنهاست چرا که رمان با معضل روابط بین انسان ها شروع می شود، در یک رابطه ی نا مآنوس و عجیب به اوج می رسد و در رابطه ی باز شگفت آورتر به پایان می رسد. آنچه که بر ارزش کار ناباکوف می افزاید این است که در این روابط همواره تک تک شخصیت ها، آوای مستقل و نگرش و تفکر خاص خود را داشته و از این مهم تر می توانند آن را بیان کنند. آواهای بسیاری از لولیتا قابل شنیدن است چرا که نویسنده در برابر این آواها نیروی جزم اندیش مؤلف بودن خود را قرار نداده است. ناباکوف در رمان لولیتا نه تنها شخصیت لولیتا که دیگر شخصیت ها را نیز مشهور کرد و از این رهگذر ناباکوف از بزرگ ترین نویسندگان رمان چند آوایی در این زمینه است.
منبع فرهنگخانه- انتشار در مد و مه: ۲۲ دی ماه ۱۳۸۹