حکایت آهو و شیر
هرروزصبح درآفریقاآهویی ازخواب بیدار می شودکه میداندبایدازشیری تندتربدودتا طعمه شیر نشود و شیری که میداند باید ازآهویی تندتربدودتاگرسنه نماند.مهم نیست که شیر باشی یا آهو, با طلوع هرآفتاب باتمام توان آماده دویدن باش!
حکایت ٬ سخن ٬ سخن بزرگان ٬ پند ٬
خدایا چنان کن سرانجام کار ما
که تو خشنود باشی و ما رستگار…
وقتی اورجینال به دنیا اومدی…
حیفه کپی از دنیا بری…
پس خودت باش!
آدم ها فراموش نمی کنند
فقط دیگر ساکت می شوند…
زحالم اگر پرسی
بجز دوری ملالی نیست.
ملالی هم اگر باشد
تو خوش باشی خیالی نیست.
تا حالا کفشاتو نگاه کردی؟
2تا عاشق
2تا همراه
که بی هم دیگه میمیرن
با هم خاکی میشن
بدون هم زیر بارون نمیرن
کاش آدما
از کفشاشون یاد بگیرن…
آشناهایم
غریبه هایی هستند،
که تنها اسمشان را میدانم!!!
دیوار ها همیشه متهم به ایجاد فاصله
هستند اما دستهای دیوار ساز ما
خیلی زود تبرئه می شوند!
چه تلخ است …
یاد آوری سرآغاز عشقی که
گمان می رفت،جاودانه باشد.
برایم دعا کن ! اجابتش مهم نیست !
نیاز من آرامشی است که بدانم تو به یاد منی…