رابطه شهرام شکوهی با دخترش چه جوریه؟
گفتوگوی ویژه با خواننده آلبوم «مدارا» که سال 93 را سال کم اتفاق حوزه موسیقی در کشور میداند.
کاراکتردار بودن از جمله شاخصههای مهم اوست. صدای خاص و لحن متمایزاش او را در سالهایی که وارد حوزه رسمی موسیقی در کشور شده، با اهمیت کرده است.
«شهرام شکوهی» با آلبوم «مدارا» همه معادلههای بازار موسیقی کشور را به هم زد و توانست به پدیدهای جدید در این حوزه بدل شود؛ پدیدهای که خیلیها اعتقاد دارند به مرور در حال تثبیت سبک و آثارش بین دوستداران موسیقی کشور است و به مرور در حال پوستاندازی و ورود به جغرافیای مخاطبان موسیقی نسل جدید کشور. این خواننده که آلبوم دومش را با نام «کولی عشق» سال قبل به بازار موسیقی کشور فرستاد، در گفتوگویی از موسیقی در سال 93 و ارتباط پدر و دختریاش حرف زد، ارتباطی که خودش بهشدت درگیرش است و ناراحت از اینکه چرا به خاطر خواننده بودنش، درست نمیتواند وظایف پدریاش را انجام دهد.
رابطه شهرام شکوهی با دخترش چه جوریه؟
مهمترین اتفاق سال 93 از دیدگاه شهرام شکوهی چه چیزی میتواند باشد؟
مهمترین اتفاق موسیقی سال 93 «بیاتفاقی» آن بود.
جدی؟ یعنی واقعا خودت هیچ اتفاقی را امسال حس نکردی؟
چندان نه؛ ولی شاید گزینههای تو به من کمک کند.
مثلا آلبومی که مدنظرت باشد و بخشی از علاقه تو را جلب کرده باشد و دوستش داشته باشی و احساس خوبی نسبت به آن پیدا کرده باشی.
من فکر میکنم توقع همه ما از موسیقی داخل کلا بالا رفته است. مثلا آلبومهایی که میآید هیچ کدام آلبوم ضعیفی نیست و این واقعیت است ولی توقع بالا رفته است. هرکدام از آلبومهایی که میآید، با بیتفاوتی و حتی در بعضی مواقع با کوبیده شدن توسط منتقدان و دوستان روبهرو میشود. شاید اگر هرکدام از اینها پنج سال پیش بهصورت تکی بیرون میآمد، هرکدام میتوانست اتفاق بزرگی در موسیقی ما باشد. الان احساس میکنم یک اتفاقی افتاده که از هر لحاظ که حساب کنیم نمیتوانیم بگوییم که هیچکدام از آلبومها ضعیف هستند و برای اینکه آلبومها یک «اتفاقی» بشوند، باید یک چیز عجیب و غریب باشند تا بتوان به آنها «اتفاق» گفت.
تو فکر میکنی ذائقه و سلیقه مخاطب پیشرفت کرده و رو به بالا شده است یا نه آرتیستهای ما ضعیف شدهاند؟ بالاخره یکی از این دو دلیل باید باشد.
آرتیست که ضعیف نمیشود. هر کدام از آلبومهای بچهها را بخواهی، نسبت به آلبومهای قبلیشان مقایسه کنی ضعف و قوت 10درصد یا 20 درصد تقریبا در یک مقیاس است چون همه تقریبا تا یک حدود بسیاری راه خودشان را پیدا کردهاند و کسی نمیآید مثل قدیم به یکباره آلبومی در سبک راک بخواند و آلبوم بعدی را در سبک جاز و بلوز بخواند و در یک مدل دیگر کار کند. الان اکثر بچهها به یک ثباتی رسیدهاند. من فکر میکنم یک بخشی از آن مربوط به مخاطب است که توقعش بالا رفته است و بخشی از آن هم مربوط به این است که متاسفانه کمی بچهها درگیر تکرار شدهاند که کاملا طبیعی است. درآمدن از پیله شخصیت موسیقایی که هرکدام از بچهها برای خودشان درست کردهاند، کمی سخت است و راه خیلی مطمئنی نیست.
میخواهم درباره صحبتهایی که در سال 93 درمورد شخص خودت شد، صحبت کنی. لطفا بهترین نقد و بهترین دیالوگی که درمورد آثار خودت در جامعه و اطرافیان و موزیسینها شنیدی بگو.
من کلا زیاد در حاشیه نیستم و خداروشکر خیلی درمورد ما صحبت نمیکنند ولی چیزی که برایم جالب بوده و در این چند وقت خیلی پیش آمده این است که طیف سنی که فکر میکردیم مخاطبان ما 25 سال به بالا باشند ولی چند وقتی است که واقعا شگفتزده میشوم که هرازگاهی طیفهای سنی خیلی پایینتر طرفدار کارهای من هستند. مثلا دختری که کلاس هفتم بود و شعرم را غلط نوشته بود و با نقاشی فرستاده بود که هم برای خودم و هم برای همسرم خیلی جالب بود. این برای ما از صد نقد مثبت ارزش بیشتری دارد که احساس میکنم آن بچه با یک ذره موسیقی که بلد است، خاصتر است و ارتباط برقرار میکند.
و اینکه دخترت کدامیک از آثارت را بیشتر از همه دوست دارد و میخواند. آیا کارهای تو را گوش میکند و دوستشان دارد؟
خب معمولا به اقتضای سنش کارهای شاد را بیشتر دوست دارد. حتی بعضی مواقع در کنسرتهایم هم خودش فیلم میگیرد و آنقدر بلند میخواند که صدای من معمولا محو میشود!
رابطه شهرام شکوهی با دخترش چه جوریه؟
میخواهم درمورد رابطه ات با دخترت بپرسم. بهترین واکنشی که از دخترت درباره کارهای خودت دیدهای یا شنیدهای را بگو.
(بهشدت میخندد. . . )
ازش کتک خوردی؟!
نه؛ داشتیم از اصفهان میآمدیم. من و خانوادهام با هم بودیم. داشت موسیقی یکی از خوانندههای جدید را گوش میداد. گفت: «پدر. . . گفتم جانم؛ گفت: صدای خودت خیلی بهتراز اینهاست و اگه پیش من خونده بودی صدات خیلی بهتر بود. میگفت چرا فقط مثل هماند قطعاتشان؟» واقعیتش موقع برگشتن چیزی در ماشین نداشتم چون داخل ماشین موسیقی گوش نمیدهم. بهخاطر اینکه خوابم گرفته بود داخل داشبورد ماشین جز سیدی این دوستان چیزی نداشتم. دخترم هفت سالش است و گفت: چرا همه اینها مثل هم است؟ من هم گفتم: باباجان بلاخره همینطوری است و همه آثار باید به نوعی مهر و امضای سازندهاش را داشته باشد. گفت: «اما اگه تو میخوندی بهتر بود!»
عمده دیالوگها و بحثهایی که بین تو و دخترت رد و بدل میشود، درمورد چه موضوعاتی است؟
یک مشکلی که برای همه ما خوانندهها هست، این است که خیلی فرصتی نداریم وظایف پدریمان را درست انجام بدهیم ولی تا جایی که بتوانم سعی میکنم برایش وقت بگذارم ولی با وجود این تلاش، فکر میکنم هنوز کم هست ولی حتی وقتهایی که خسته هستم یا فکرم درگیر هست اگه سوالی از من بپرسد یا بخواهد برایش نقاشی کنم، تا جایی که بشود به حرفش گوش میدهم و از کار خودم و فکری که ذهنم را مشغول کرده میگذرم و صرفا در همان لحظه هستم. خوب دختر عزیز دل پدر است دیگر.
برویم سراغ داستانهای کاری مختص خودت. آلبوم دومات هم منتشر شد و بازتابها و واکنشهای آن را هم در جامعه شاهد بودیم. حتی من در کنسرتهایت هم کاملا داشتم میزان همخوانیها را رصد میکردم؛ کارهای تو در هر دو آلبوم تقریبا به یک میزان مورد استقبال قرار گرفته است. البته جز تراک «مدارا» که استثنا است و همچنان با فاصله رتبه اول است. شاید احساسی که خودت به آن داری و در اجراها هم شاهد آن هستیم باعث شده همچنان «هیت تراک» تو باشد. آیا به این فکر کردهای که روزی قطعهای داشته باشی و محبوبیت مدارا را هم رد کند؟
بحث قطعه نیست. یکجورهایی اگر بخواهم از بحث موسیقایی نگاه کنم، قطعه بهتر از مدارا هم دارم. «مدارا» یکجورهایی شبیه خود من است چون من با این تراک معرفی شدم و من را با این تراک میشناسند؛ نمایههای سبک و مدلی که در موسیقی آوردهام در همین تراک وجود دارد. مثلا تحریرهای طولانی آن؛ مخصوصا موقع اجرا اینگونه نمیخوانم و همانطور که دیدی قسمت آخر آن را کاری میکنم که شاید خیلی در ایران نباشند که بتوانند اینگونه بخوانند. البته تعریف از خود نباشد. این چیزها در این آهنگ باعث شده که مخاطب از آن لذت ببرد. من بچه که بودم پدرم کار ایرج و گلپا را دوست داشت و آلبومهای آنها را داشت.
من همیشه با وجود سن کم یادم میآید یکی از کارهای استاد گلپا بود که من با وجود بچگی تایم میگرفتم و حدود 20 ثانیه تحریر پشت هم و چه چه میزدم و واقعا لذت میبردم. ما بعضی چیزها را دوست داریم چون خودمان هم میتوانیم در آن قالب باشیم و بعضی چیزها را دوست داریم چون شاید نتوانیم آن کارها را خودمان انجام دهیم. مثلا یک ابرقهرمان را دوست داریم چون میتواند کاری کند که ما دوست داریم ولی نمیتوانیم انجام دهیم ولی از طرفی یکسری شخصیتها را در فیلمها دوست داریم بهخاطر اینکه شبیه خودمان هستند؛ با همان نقطه قوتها و ضعفهای خودمان.
رابطه شهرام شکوهی با دخترش چه جوریه؟
با تو موافقم.
من بعضی مواقع احساس میکنم درمورد «مدارا» مخصوصا در قسمت آخرش مخاطب من دوست دارد وقتی با من همخوانی میکند و نفس کم میآورد. لذت میبرد که خوانندهای که دوست دارد تا چقدر میتواند نفسش را بکشد و ادامه بدهد و برایش عذابآور نیست ولی واقعیت آن است که از نظر شعر و موسیقایی کارهای هیتتر از مدارا هم دارم و فکر میکنم تراک «اسیری» و «دل دیوونه» من در برههای که آمد همه گیرتر از مدارا شد.
من قطعه «هوس» تو را از همه کارهایت بیشتر دوست دارم.
هوس هم دقیقا همین است. من واقعا چند قطعه دارم که نمیتوانم انتخاب کنم. یک بار یکی از دوستان مشترکمان به من زنگ زده بود که یکی از تراکهایت را به من بگو که به عنوان قطعات محبوب انتخاب کنم برای یک رایگیری در مجله. به او گفتم خودت انتخاب کن و گفت من اگر بخواهم انتخاب کنم «دلم خونه» را انتخاب میکنم. من دقیقا مشکلم همین است که با هرکسی که کارهای من را دوست دارد صحبت میکنم، هرکدام یک تراک را انتخاب میکنند. یکی «دل دیوونه» را دوست دارد، یکی «خیال کن»، «اسیری» و یکی مثل تو «هوس» را دوست دارد. این البته حسن بزرگی هست ولی خودت دیدهای که در کنسرتهای من در هیچکدام از کنسرتها مردم پچ پچ نمیکنند و بی توجه نمیشوند. یعنی هر بخشی از جمع با هر کدام از آهنگها خاطره دارد. خب این هم حسن است و من واقعا خدارا شکر میکنم که تراکها درصدی کم و زیاد همه آنها با مردم ارتباط برقرار کردهاند.
تو خودت «شهرام شکوهی مدارا» را بیشتر دوست داری یا «شهرام شکوهی انگیزه» را؟
مدارا.
- یعنی آن فضاها بیشتر باب میلات است؟
مسلما. اگر یادت باشد اوایلی که باهم صحبت کردیم، ما مشکلمان یک مسئله است؛ مسئله این است که چون مارکت ضعیفی داریم خوانندههای ما نمیتوانند سراغ خاص خواندن بروند. من اگر بخواهم صرفا به علایق موسیقایی خودم نگاه کنم، بیزینسم کلا معطل میشود ولی در آمریکا هر خوانندهای بازار خودش را دارد و همیشه در حیطه تخصصی خودش کار میکند. همانطور که خواننده و نوازنده کلاسیکش این کار را میکند، خواننده جاز و پاپ و راک هم در حوزه خودشان میتوانند کار کنند. چرا؟ چون از نظر مالی تامین هستند ولی من اگر بخواهم به سلیقه خاص خودم کار کنم ممکن است در کارهایم آهنگ شش و هشت نداشته باشم و اگر آهنگ شش و هشت نداشته باشم ممکن است کنسرتهایم افت کند. درواقع ما باید مخاطب جدید جذب کنیم و از 19 اسفند 91 که اولین اجرای رسمی من در تهران بود، طی دوسال در تهران 80هزار قطعه بلیت به فروش رفته است حالا بگذریم از اینکه تقریبا تمام شهرستانها هم رفته ایم حتی بعضیها را چندبار. اگر بخواهم کامل حساب کنم تقریبا 200هزارنفر طرفدار در کنسرتهای من آمدهاند.
اگر من بخواهم نصف آنها را راضی کنم که مجددا به کنسرتهای من بیایند، نمیتوانم فقط صرفا به سیستم آهنگ مدارا کار کنم. من در همان آلبوم مدارا تکلیف خودم را با موسیقی پاپ معلوم کردهام و مشخص کردهام که میخواهم کار کنم و کنسرت بگذارم. بنابراین کار هاوس میخوانم که «دلم خونه» را خواندم؛ کار شش و هشت میدهم که کار «دلبری از تو» و «میمیرم میمیرم» بوده؛ از طرفی کار معنایی هم میدهم که آهنگی مثل «گل خار» و «اسیری» بود؛ کار سنگینتر هم انجام میدهم مثل «مدارا» و «دل دیوونه». درواقع کاری کردیم که دست خود را نبندیم و روزی اگر خواستیم در آلبوممان کار شاد انجام دهیم نگویند که متوجه شدند کار سنگین جواب نمیدهد و سبکشان را عوض کردند. از اول تکلیفمان را معلوم کردیم و از همان ابتدا خودمان را در رودخانه غرق کردیم.
اخبار فرهنگی – مجله زندگی ایده آل/برترین ها
- سرگرمی –
برترین ها
Source: 33New feed