طبرستان
نام کهن و اصلی مازندران طبرستان است .
طبرستان، تبرستان، تپورستان یا تپوران به بخشی از سرزمینهای میان کوههای البرز و دریای مازندران اطلاق میشدهاست در ابتدا تبری ها در شمال سمنان امروزی زندگی می کردند وبعد از تصرف کامل مازندران محدوده ی آنان وسیعتر شد اما تبرستان بزرگ از لحاظ جغرافیایی شامل استان مازندران و بخشهایی از استان گلستان و استان گیلان و شرق و شمال استان تهران و شمال استان سمنان میشدهاست در قرن ۸ میلادی حمدالله مستوفی تصویر واضحی از تبرستان بیان میکند :
که تبرستان شامل هزارجریب و فریم و شهمیرزاد وسوادکوه و فیروزکوه و دماوند بوده است پس از حمله مغولها و انتقال پایتخت از آمل به ساری و مصادف با قرن دهم نام مازندران بر این سرزمین گذاشته شد. تا پیش از آن مازندران سرزمینی نیمهاساطیری محسوب میشد که در شاهنامه و دیگر حماسهها و اساطیر ایران نامش رفته بود. اما طبرستان همیشه خطهای تاریخی محسوب میشدهاست.
موقعیت جغرافیایی این سرزمین که میان کوه و دریا واقع شده بود و دشواری دسترسی، آن را تبدیل به آخرین سنگرهای مقاومت ایرانیان در مقابل مهاجمان خارجی بدل ساخته بود. برای مثال تا بیش از یک سده پس از تازش تازیان بازماندگان ساسانیان در طبرستان با عنوان اسپهبدان طبرستان فرمان میراندند. منسوب به طبرستان را طبری میخوانند.
تغییر نام طبرستان به مازندران
قله دماوند در استان مازندران
برخی ریشه نام مازندران را آمیختهای از ماز به معنی بزرگ و نیز میانه، ایندیرا و آن پس وند مکان دانستهاند و در نتیجه عبارت «مازیندیران» را به معنی جایگاه دیو بزرگ، ایندیرا میدانند. گواه آن را هم شاهنامه دانستهاند که در آن از مازندران به عنوان جایگاه دیو سفید نام بردهاست و نیز ایندیرا را کوهی دانستهاست در میانه این سرزمین. بر پایه همین موضوع ملک الشعراء بهار بیت زیر را سرودهاست:
شعر از ملک الشعراء بهار :
محمّدتقى بهار (ملك الشعرا)
ای دیو سپید پای در بند!
ای گنبد گیتی! ای دماوند!
از سیم به سر یکی کلهخود
زآهن به میان یکی کمربند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر، چهر دلبند
با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت
آن مشت تویی تو ای دماوند!
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرنها پس افکند
ای مشت زمین! بر آسمان شو
بر ری بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاری
ای کوه! نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسردهٔ زمینی
از درد ورم نموده یک چند
شو منفجر ای دل زمانه!
وآن آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین، سخن همی گوی
افسرده مباش، خوش همی خند
ای مادر سر سپید! بشنو
این پند سیاه بخت فرزند
بگرای چو اژدهای گرزه
بخروش چو شرزه شیر ارغند
نام کهن و اصلی مازندران طبرستان است که در واقع تپورستان بوده و علت نامگذاری آن وجود قوم؛ البی که درآن وجود دارد به نام قوم تپور میباشد که از شهر بابل تا شهر گرگان امتداد دارد و مرکز آنهاساری (در منابع یونانی زادراکارتا) بود.
از اقوام دیگر مازندران قوم آمارد است که مرکز آن آمل و از آمل تا تنکابن و قوم کادوس از تنکابن تا رامسر هستند.
برخی نام مازندران را به شکل ماز + اندر + آن میدانند. ماز در زبان مازندرانی به زنبور عسل گفته میشود و کسانی که این ریشه یابی را پذیرفتهاند معنای مازندران را «جایی که زنبورعسل در آن هست» میدانند. به باوری دیگر، نام مازندران برگرفته از کوه ماز است. پس مازندران سرزمینی است که کوه ماز در آن جای دارد(ماز+اندر+آن). رشته کوه ماز در جنوب مازندران، در راستای غرب به جنوب شرق کشیده شدهاست. رشته کوه ماز هم راستا با دوبرار در دشت لار و پلور است که تا فیروزکوه پیش میرود. مردم دماوند هنوز به این کوه بلند که در شمال شهر دماوند امتداد یافته، ماز میگویند. از سوی دیگر در لاسم و در میان رشته کوه دوبرار، قلههای بلندی مانند انگمار، سیاه کمر دیده میشود که یکی از آنها قله بلند ماز است.
منوچهری دامغانی (قرن پنجم) واژه ” ماز” را به همراه مازندران در یک بیت میآورد:
شاعر نامی منوچهری دامغانی
برآمد یکی ابر مازندران
چو مار شکنجی و و ماز اندر آن
میدانیم منوچهری دامغانی سراینده زبردستی در ترسیم طبیعت در سرودههای خود بوده و همچنین سالها در مازندران زیستهاست. “ماز” در اینجا همان کوه ماز است که ابرها چون ماری به خود پیچیده، آن کوه را در بر گرفتهاند.
گروهی، ماز را پیچ و خم میدانند، ولی واژه “شکنج” در “مار شکنجی” همان پیچ و خم است و آوردن واژهای دیگر (که ماز باشد) به معنی پیچ و خم در اینجا، درست نمینماید. عدهای نیز به این دلیل که سابقاً این سرزمین مملو از گوزن بوده و مازن نیز به معنای گوزن بوده و از طرفی دران را نیز به معنای درندگان میباشد اینطور استنباط کردهاند که دران به معنای درنده کنایه از ببر مازندران است وچون این سرزمین در گذشته مملو گوزن و ببر بوده مردم آن سرزمین را به این نام خواندند. مازندران کنونی در درازای تاریخ، شاهد وقایع و اتفاقات فراوان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بودهاست. در اهمیت سرگذشت وقایع تاریخی این استان، کافی است که گفته شود هیچ یک از مناطق ایران به اندازه این سرزمین، شاهد رویدادهای تاریخی نبودهاست.
به همین سبب است که نویسندگان و مورخان ایرانی و خارجی، فراز و نشیبهای تاریخی این سرزمین را در کتابهایی به رشته تحریر در آوردهاند. از آثار نویسندگان روسی در باره مازندران، تاریخ مازندران و استرآباد تالیف رابینو، و از آثار نویسندگان مازندرانی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران تالیف میر ظهیرالدین مرعشی، و از آثار نویسندگان ایرانی، تاریخ طبرستان به کوشش اردشیر برزگر و مازندران از قدیمترین ایام تا به امروز، نوشته دکتر محمد مشکور را میتوان نام برد. اما این که نام مازندران از چه زمانی در این سرزمین متداول شد اختلاف نظر وجود دارد. بعضی از مورخان معتقدند از زمان ابن اسفندیار و یاقوت، بجای هیرکانیا کلمه مازندران بکار برده شدهاست عدهای هم تاریخ بکارگیری واژهٔ مازندران را از سده چهارم هجری قمری به بعد میدانند.
ببر مازندران
اسب کاسپین
چنین گفت کز شهر مازندران
یکی خوشنوازم ز رامشگران
اگر در خورم بندگی شاه را
گشاید بر تخت او راه را
برفت از بر پرده سالار بار
خرامان بیامد بر شهریار
بگفتا که رامشگری بر درست
ابا بربط و نغز رامشگرست
بفرمود تا پیش او خواندند
بر رود سازانش بنشاندند
به بربط چو بایست بر ساخت رود
برآورد مازندرانی سرود
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گلست
به کوه اندرون لاله و سنبلست
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه گرم و نه سرد و همیشه بهار
نوازنده بلبل به باغ اندرون
گرازنده آهو به راغ اندرون
همیشه بیاساید از خفت و خوی
همه ساله هرجای رنگست و بوی
گلابست گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش روان
دی و بهمن و آذر و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله خندان لب جویبار
به هر جای باز شکاری به کار
سراسر همه کشور آراسته
ز دیبا و دینار وز خواسته
بتان پرستنده با تاج زر
همه نامداران به زرین کمر
تاریخ
نوشتار اصلی: تاریخ طبرستان
طبرستان از زمان ساسانیان تا دورهٔ شاه عباس یکم صفوی سرزمین مستقل به نام آمارد یا آمول بوده که همین شهر آمل خودمختار بوده و از این جهت تاریخی جدا از دیگر سرزمینهای ایران دارد. از نکات جالب توجه در تاریخ طبرستان قیامهای پیاپی علیه ستمگران و بیگانگان و سلسلههایی با عمر ۱۰۰۰ساله میباشد که چشم هر خوانندهای را خیره میکند. بزرگترین(از لحاظ مدت حکومت) سلسله جهان سلسلهای به نام پادوسبانیان بوده که در غرب طبرستان حکومت میکرده.
مقالهٔ تاریخ تپورها، حسینزاده، هفته نامهٔ سارویه، چاپ ساری، ۱۳۸۸ه. ش
منابع
درگاه طبرستان
مینوی، مجتبی. «دیباچه». مجتبی مینوی و صادق هدایت. در مازیار. تهران: انتشارات جاویدان، تابستان ۲۵۳۶.
کسروی، احمد. «تواریخ طبرستان و یادداشتهای ما». در کاروند کسروی. مجموعهٔ ۷۸ رساله و گفتار از احمد کسروی. به کوشش یحیاء ذکاء. تهران: کتابهای جیبی: فرانکلین، ۱۳۵۲.
دریای خزر
مناطق پیرامون
کشورها
ایران • روسیه (داغستان) • ترکمنستان • قزاقستان • جمهوری آذربایجان
بنادر
ایران
بندر آستارا • بندر انزلی • بندر امیرآباد • نوشهر • نکا • بندر ترکمن • بندر گز • بندر کاسپین
قزاقستان
آتیرائو • آقتائو
آذربایجان
باکو • سومقاییت • خاچماز • آستارا • لنکران • سالیان • نفتچاله
روسیه
دربند • کاسپییسک • آستراخان
ترکمنستان
ترکمنباشی
خلیجها
قرهبغاز • گرگان • باکو • تالاب انزلی
جزایر
آرتومی
آشوراده
مجمعالجزایر باکو
بتکچنی
بلینف
جزایر بولشیه پشنیه
بلشوی ستنوی
نارگین
بولا
چچن
چیکیل
چیلف
چیستوی بانکی
دورنوا
گیل
مالی ژمچوژنی
مورسکایا چاپورا
مورسکوی بیریوچک
مورسکوی ایوان-کارائول
نارگین
جزیره بتکچنی
نوردووی
اغورجا آدا
اغورچنیسکی
اوسوشنوی
پیراللهی
قرهسو
قوم
سدومی
جزیره اسپیرکین اسردوک
سوینوی
مجمعالجزایر تیولنی
تیولنی
جزیره ورخنی اسردوک
ولف
زنبیل
ژانبای
زیودف
میانکاله
شاطرلنگه • آشوراده • آبسکون
رودها
ولگا • کر • اترک • اورال • سفیدرود • آستاراچای
تاریخچه
اردوکشی روسها • تبرستان (آبسکون) • کاسپیها • دولت خزر
مسائل مربوطه
اختلافات بر سر نامیدن • اجلاس سران کشورها • رژیم حقوقی • مسیر کریدور شمال–جنوب • مسیر تجاری ولگا • خاویار • مؤسسه مطالعات دریای خزر