
تعریف رهبری در کارگاه
رهبری در کارگاه
رهبری مهارتی است در بدست آوردن تولید مطلوب ضمن ایجاد روابط خوب
پیش بینی مشکلات در روابط انسانی و جلوگیری از بروز آنها
تصمیم گیری و اقدام مناسب در موقع بروز مشکل
رهبری مهارتی است در بدست آوردن تولید مطلوب ضمن ایجاد روابط خوب
پیش بینی مشکلات در روابط انسانی و جلوگیری از بروز آنها
تصمیم گیری و اقدام مناسب در موقع بروز مشکل
1- هدفگذاریهای بلند
شاید عده کمی بدانند که موفقیت بزرگ مایکروسافت از یک دروغ بیل گیتس شکل گرفت. در سال 1975، بیل گیتس با شرکت کامپیوتری MITS تماس گرفت و به آنها گفت که یک مفسر بیسیک برای ریزکامپیوتر آنها ساخته است. MITS مشتاق شد تا این نرمافزار را ببیند، اما گیتس و دوست برنامهنویسش پل آلن هنوز به طور واقعی این نرمافزار را توسعه نداده بودند. به همین دلیل گیتس و آلن مجبور شدند به سرعت این نرمافزار را توسعه دهند تا بتوانند ظرف چند هفته آن را به شرکت MITS تحویل دهند و همین اولین فروش آنها را رقم زد. مایکروسافت یک ماه پس از این موضوع تاسیس شد و گیتس را وادار کرد بیشتر از توانش کار عرضه کند.
2- همیشه جلوتر فکر کنید
بیل گیتس همیشه چشماندازی به آینده داشت و این که چگونه میتواند این چشمانداز را بهتر و بزرگتر کند، این ویژگی در تمام تلاشهایش مشهود بود. مایکروسافت سالها توانست رقبایش را از میدان بدر کند، چون همیشه یک قدم جلوتر از آنها و به دنبال چیزهای بزرگتر بود. بیل گیتس حتی زمانی که در سال 2008 از مایکروسافت بازنشسته شد، هنوز هم به آینده فکر میکرد. وی تمام تمرکزش را روی تلاشهای بشردوستانه گذاشته است، بطوری که بنیاد بیل و ملیندا گیتس در حال حاضر تاثیر بسیار مثبتی در جهان دارد.
3- نگذارید موفقیت شما را اغفال کند
یکی از بزرگترین درسهایی که ما میتوانیم از بیل گیتس یاد بگیریم، توانایی او در فراموش کردن و پشت سر گذاشتن موفقیت است. وی میگوید:” موفقیت یک معلم پست و بدجنس است که این ذهنیت را در افراد باهوش ایجاد میکند که آنها شکستناپذیر هستند” ضمن این که باید موفقیتهای خود را به خاطر بسپارید، اما باید مطمئن شوید که این موفقیتها روی قضاوت شما سایه نمیاندازند و اعتماد به نفس کاذب در شما ایجاد نمیکنند. گیتس باور دارد که ما نباید الگوهای اولیه موفقیت خود را نادیده بگیریم، اما اگر تمام تلاشمان را صرف این موضوع کنیم که چرا این موفقیت رخ داده است، آمادگی خود برای رویارویی با چالشهای آینده را از دست خواهیم داد.
4- قدر زمان را بدانید
گیتس میگوید” مهم نیست که چقدر پول دارید، نمیتوانید با پولتان زمان بخرید.” بیل گیتس اهمیت استفاده عاقلانه از زمان را میداند و کارها را براساس اهمیت آنها الویتبندی میکند. اگر باور داشته باشد که نیاز نیست در یک جلسه شرکت کند، در آن جلسه حضور پیدا نخواهد کرد. از سوی دیگر، برای معاشرت با افرادی که با او صمیمی هستند وقت میگذارد و مطمئن میشود که این وقت صرف تعهدات مهم میشود.
5- کنترل کیفیت از واجبات است
با رشد شرکت مایکروسافت، تعداد برنامهنوسان استخدامی بیشتر و بیشتر شد. گیتس سمت مدیرعامل این شرکت را داشت و شغل او ایجاب نمیکرد که برنامهنویسی کند. اما این کار مانع بازبینی و اغلب بازنویسی تک تک کدهایی که این شرکت منتشر کرده بود، نمیشد. چشمان باز بیل گیتس برای دیدن جزییات، کیفیت نرمافزار عرضه شده توسط مایکروسافت را تضمین میکرد و نشان میداد که او پیگیر کارهای تیم خود است و همیشه با محصولات مایکروسافت از نزدیک آشنا بود.
6- ایدههای تحولآفرین باید نشان داده شوند، نه گفته شوند
در اوایل دهه 80، بیل گیتس و استیو بالمر به دور و اطراف سفر میکردند تا سمینارهایی را در مورد این که چگونه رابطهای گرافیکی سیستمعاملهای آینده خواهند بود، برگزار کنند- اما هیچکس آنها را باور نمیکرد. زمانی که اپل در سال 1984 مکینتاش را راهاندازی کرد، دیدگاهها به سرعت تغییر کردند. مکینتاش اولین کامپیوتر موفق تجاری با رابط کاربر کرافیکی (GUI) بود.
مایکروسافت توانست در سال 1985 ویندوز 1.0 را منتشر کند، درست یک سال پس از موفقیت مکینتاش. اگر ایده تحول آفرینی دارید، نگران نشوید که دیگران متوجه آن نمیشوند. آن را توسعه دهید، در این صورت وقتی زمان آن فرا برسد، آماده خواهید بود.
7- دیدگاهتان را با تیم خود به اشتراک بگذارید
همانطور که بیل گیتس ظهور رابط گرافیکی را سالها قبل پیشبینی کرده بود، اهمیت اینترنت را نیز مدتها قبل از آن که افراد معمولی ارتباط از طریق شمارهگیری را در اختیار داشته باشند، پیشبینی کرد. در ماه می 1995، گیتس متقاعد شده بود که اینترنت آینده مایکروسافت است، به همین دلیل مجبور شد یک یادداشت بسیار بسیار طولانی برای شرکتش بنویسد. وی اینطور نتیجهگیری کرد:
“اینترنت یک موج جذر و مد دار است. اینترنت یک فرصت باورنکردنی و همچنین یک چالش باورنکردنی است. من به دنبال اطلاعات شما هستم تا در مورد این که چگونه میتوانیم استراتژی خود را برای ادامه موفقیتهای باورنکردنی خود بهبود ببخشیم.”
گیتس برای نوشتن این یادداشت وقت گذاشت چون تشخیص داد که این مسئله برای تمام تیمش چقدر مهم است که در این ماموریت با مایکروسافت همراه باشند. نتیجه: «ویندوز 95 همراه با اینترنت اکسپلورر عرضه شد.»
8- از مشتریان ناراضی درس بگیرید
با گذشت سالها، بیل گیس آدمهای زیادی را از خود ناراضی کرده است. هر کس که نگاهاش به ” صفحه آبی مرگ” میافتد میفهمد چرا. اما به همان اندازه که مردم علاقه دارند از ویندوز انتقاد کنند، همچنان از آن استفاده میکنند. از سال 1990، ویندوز سیستمعامل اصلی جهان است و از آگوست 2011، 82.5 درصد سهم بازار را در دست دارد. دلیلاش ساده است:” مایکروسافت همچنان به بازخورد مشتریان پاسخ میدهد و محصولاتش را ارتقاء میبخشد. این دیدگاه با بیل گیتس آغاز شد: “مشتریان ناراضی شما، بزرگترین منبع یادگیری شما هستند.”
9- از موقعیت خود برای بازگرداندن استفاده کنید
رهبران قدرتمند اهمیت کسب موفقیت و به کارگیری آن در جهت جلب توجه نیازمندان را میدانند و الگوی کسانی میشوند که در موقعیتی شبیه به موقعیت آنها هستند. با وجود بنیاد بیل و ملیندا گیتس و وقف مقدار قابل توجه 42 بیلیون دلار، خانواده گیتس در واقع وقت خود صرف کمکرسانی به نیازمندان در سراسر دنیا کردهاند، بخصوص این که در زمینههای تقویت آموزش، سلامت عمومی و امکان دسترسی به تکنولوژی ارزان بسیار پرشور و پررنگتر عمل میکنند.
10- زیاد مطالعه کنید
این که بیل گیتس را کرم کتاب میخوانند ، ممکن است چندان جدی گرفته نشود. گیتس در وبلاگ خود بخشی دارد که آن را به کتابهایی که میخواند اختصاص داده است و سال گذشته کتابهایی را برای مطالعه در تابستان و تا آخر سال پیشنهاد کرد. یک رهبر موفق میداند که باید تمام نقطه نظرات و دیدگاهها را در نظر داشته باشد و میداند که الهامات و افکار بکر میتواند از هر جایی به سراغ انسان بیاید.
منبع : وبسایت
به نظر من عشق و علاقه زياد به تداوم در امر يادگيري عامل بسيار مهمي است. من در دوران كودكي آموختم كه زياد كتاب بخوانم. بیل گیتس
خيلي جالب است كه امروزه مي توان در باره موضوعات مختلف مورد علاقه به سراغ كامپيوتر رفت.
با وجود كامپيوتر به دست آوردن اطلاعات مورد علاقه و توجه به صورت آنلاين بسيار ساده تر شده است.
من معتقدم كه داشتن اين نوع كنجكاوي درباره جهان به هركسي كمك مي كند پيشرفت كند. فرقي نمي كند تصميم داشته باشي چه كاري را دنبال كني.بیل گیتس
هر گاه خبرهای بد را به عنوان یك نیاز به تغییر و نه یك خبر منفی پذیرفتید، شما از آن شكست نخورده اید، بلكه چیزهای تازه ای از آن آموخته اید. بیل گیتس
در زندگی، همه چیز دادگرانه نیست؛ بهتر است با این حقیقت كنار بیایید. بیل گیتس
یكی از داراییهای شركت ما، “پندار آدمی” است. اگر شما همهی ساختمانها و زمینها و انبار لوازم سختافزار و سایر لوازم گرانبهای دیگر و هر آنچه لمس كردنی باشد را از ما بگیرید، هیچ پیشامدی برای ما رخ نخواهد داد؛ چرا كه ارزش شركت ما به نیروی اندیشهی آدمی بستگی دارد و دیگر هیچ! بیل گیتس
ثروتمندترین مرد دنیا دارنده ی چیزهای ملموس نیست. نه زمین دارد، نه طلا، نه نفت، نه كارخانه، نه فعالیت صنعتی دیگر و نه ارتش و نه سپاهی. این نخستین بار در تاریخ بشر است كه ثروتمندترین مرد دنیا تنها دانش دارد و بس. بیل گیتس
بهترین كاری كه می كنم این است كه اشتیاق ام را با دیگران قسمت می كنم. بیل گیتس
پیش از آنكه شما متولد بشوید، پدر و مادر شما هم جوانان پرشوری بودند و تا به آن اندازه كه اكنون به نظر شما می رسد، موجب آزردگی خاطر نبودند. بیل گیتس
اگر در كارتان موفق نیستید، پدر و مادر خود را سرزنش نكنید، از نالیدن دست بكشید و از خطاهای خود درس بگیرید.بیل گیتس
آشپزی در رستورانها با غرور و شأن شما در تضاد نیست. پدر بزرگ های ما در مورد این كار نظر دیگری داشتند، از نظر آنها این كار، یك فرصت بود. بیل گیتس
اگر فكر می كنید آموزگارتان سخت گیر است، بسیار در اشتباه هستید. پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد كه رئیس شما خیلی سخت گیرتر از آموزگارتان است؛ چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد. بیل گیتس
مشتریان ناراضی همیشه موجب نگرانی هستند. آنها در عین حال فرصت طلایی شما هستند. بیل گیتس
پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان و استخدام، كسی به شما رقم بسیار زیادی پرداخت نخواهد كرد. به همین ترتیب، پیش از آن كه بتوانید به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید، باید برای مقام و مزایایش زحمت بكشید. بیل گیتس
دنیا برای شرافت شما اهمیتی قائل نیست. در این دنیا از شما انتظار می رود كه پیش از آن كه نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید، كار مثبتی انجام دهید. بیل گیتس
دیگر کمتر کسی است که بیل گیتس را نشناسد .فردی که تحولی در دنیای فناوری و تکنولوژی دنیا به وجود آورد فردی که نام ویندوز را بر سر زبان ها بیندازد.
در حال حاضر مایکروسافت با بیش از چهل هزار کارمند در شصت کشور جهان و با درآمد خالص ۲۵٫۳ میلیارد دلار در پایان سال مالی ۲۰۰۱ یکی از موفقترین شرکتهای ایالات متحده امریکا و یکی از راهبران صنعت کامپیوتر بوده است.
حال بد نیست نگاهی به زندگی نامه این فرد مشهور بیندازیم :
ویلیام هنری گیتس سوم مشهور به بیل گیتس (Bill Gates) رئیس و موسس شرکت مایکروسافت.
بیل گیتس در ۲۸ اکتبر سال ۱۹۵۵ در یک خانواده متوسط در شهر سیاتل امریکا متولد شد.پدر بیل , ویلیام هنری گیتس دوم وکیل دادگستری و یکی از سرشنایان شهر سیاتل است و مادر او آموزگار مدرسه و یکی از اعضا هیئت مدیره United Way International بود که در امور خیره نیز فعالیت داشت. بیل گیتس در این خانواده و در کنار دو خواهر خود رشد کرد.گیتس در کودکی بیشتر وقت خود را در کنار مادربزرگ خود گذراند و از او تاثیر بسیار گرفت. او از همان دوران کودکی خود روحیه رقابت طلبی خود را نشان داد و سعی می کرد تا در هر زمینه ای از دوستان خود پیش باشد.
گیتس تحصیلات ابتدای خود را در مدرسه عمومی Lakeside پشت سر گذاشت و در آنجا بود که با کامپیوتر آشنا شد.در آغاز یکی سالهای تحصیلی مسئولان مدرسه Lakeside تصمیم گرفتند با کمک خانواده دانش آموزان, یک ترمینال کامپیوتر اجاره کنند و در اختیار دانش آموزان قرار بدهند. در این هنگام بیل گیتس با کامپیوتر آشنا شد و به سرعت در استفاده از آن مهارت کسب کرد و در سیزده سالگی اولین نرم فزار خود را که یک بازی ساده بود نوشت. گیتس به همراه دوست خود پل آلن (Paul Allen ) که دو سال از گیتس بزرگتر بود و در زمینه سخت افزار کامپیوتر هم مهارت داشت , بیشتر وقت خود را به برنامه نویسی در اطاق کامپیوتر Lakeside میگذراند.
گیتس در سال ۱۹۷۳ وارد دانشگاه هاروارد شد و در آنجا با استیو بالمر (Steve Ballmer) که در حال حاضر رئیس قسمت اداری مایکروسافت است آشنا شد. گیتس زمانی که در هاروارد بود یک نسخه از زبان BASIC را برای کامپیوتر MITS Altair طراحی کرد.
بیل گیتس در سال ۱۹۷۵ به همراه دوست دوران کودکی خود پل آلن شرکت کوچکی بنام Microsoft با شعار “در هر خانه یک کامپیوتر” ایجاد کرد.مایکروسافت انواع زبانهای برنامه سازی را برای کامپیوترهای مختلف تولید میکرد. در آن زمان مایکروسافت فقط ۴۰ کارمند داشت که شبانه روز بشدت کار میکردند و کل فروش آن فقط ۲٫۴ میلیون دلار در سال بود.
در سال ۱۹۸۰ شرکت IBM برای اینکه از بازار کامپیوترهای شخصی عقب نماند تصمیم گرفت تا کامپیوتر خود را که PC نام گرفت و کامپیوترهای امروزی نیز مبتنی بر آن هستند , بسازد و وارد بازار کند. IBM تصمیم گرفت تا کار نرم افزار آن را به عهده شرکت دیگری بگذارد. این بود که شاهین خوشبختی بر دوش مایکروسافت نشست و IBM قراردی با شرکت کوچک مایکروسافت بست تا نرم افزارهای سازگار با کامپیوترهای شخصی IBM تولید کند.کامپیوتر های جدید IBM از پردازنده های ۱۶ بیتی ۸۰۸۸ شرکت اینتل استفاده میکرد.
بنابراین مایکروسافت برای فروش زبانهای برنامه سازی خود به یک سیستم عامل ۱۶ بیتی نیاز داشت.در آن زمان شخصی بنام تیم پاترسون در کارگاه خانه خود یک کامپیوتر ۱۶ بیتی کوچک ساخته بود و برای آن یک سیستم عامل ساده ۱۶ بیتی نوشت که نام DOS 86 را برای آن انتخاب کرده بود. بیل گیتس کلیه حقوق سیستم عامل DOS 86 را با قیمت ۷۵ هزار دلار بدست آورد. بیل گیتس و پل آلن سیستم DOS 86 را متناسب با کامپیوتر های شخصی IBM تغییر دادند و امکانات بیشتری را به آن افزودن و از آن یک سیستم عامل قوی ۱۶ بیتی ساختند.
مایکروسافت این سیستم عامل را MS-DOS نامید. MS-DOS برروی کامپیوترهای شخصی IBM جای گرفتند و IBM درصدی از فروش کامپیوترهای PC خود را برای استفاده از MS-DOS به مایکروسافت می پرداخت. و رفته رفته امپراتوری آقای بیل گیتس بر روی MS-DOS بنیان نهاده شد. بعدها مایکروسافت با تولید سیستم عامل گرافیکی Windows و محصولات موفق دیگر گامهای بزرگتری بسوی موفقیت برداشت.طبق آخرین آمار بیش از ۹۵ درصد از دارندگان کامپیوترهای شخصی در سراسر جهان از محصولات مختلف مایکروسافت استفاده میکنند.
درحال حاضر بیل گیتس با بیش از ۵۰ میلیارد دلار, ثروتمندترین مرد دنیا شناخته شده است.او این مقام را چندین سال است که حفظ کرده. یکی از دلایل موفقیت مایکروسافت به گفته خود گیتس استخدام افراد با هوش در این شرکت است.گیتس زمانی که فقط ۱۹ سال داشت مایکروسافت را مدیریت میکرد.او بقدری کار میکرد که حتی گاهی چند روز محل کار خود را ترک نمی کرد و به همراه کارمندان خود بسختی برروی پروژه های مختلف و سفارش مشتریان کار میکرد.
گیتس در سال ۱۹۹۴ با ملیندا فرنج گیتس ازدواج کرد که حاصل آن یک دختر (متولد سال ۱۹۹۶) و یک پسر (متولد سال ۱۹۹۹) بوده است.بیل گیتس راه مادر خود را ادامه داد و بهمراه همسر خود چندین موسسه خیره در سراسر دنیا تاسیس کرد.هم اکنون بیل گیتس همراه همسر و فرزندان خود در شهر سیاتل ساکن است.
پس از اینکه زندگی نامه بیل گیتس را مشاهده کردید حال وقت آن رسیده است که چندین جمله قصار از بیل گیتس را برای شما دوستدارن ویندوز فونی قرار دهیم .
برخی از جملات قصار و شنیدنی بیل گیتس
صبر، کلید موفقیت است.
موفقیت، معلمی بسیار بد است. او مردم باهوش را با فکر اینکه “شکست نخواهند خورد” گمراه میکند.
اگه نمی تونی خوب بسازیش، حداقل کاری کن که خوب به نظر برسد.
اغلب مشتریان ناراضی و ناراحت شما، منبع یادگیر شما هستند.
اگه فکر میکنی که معلمت خیلی سختگیره، صبر کن تا فقط یه رئیس پیدا کنی.
زندگی مثل مدرسه به نیمسال تقسیم نمیشود، در زندگی شما تعطیلات تابستانی ندارید، عده ی بسیار کمی در زندگی مایل به کمک به شما هستند. پس خودتو پیدا کن
همانطوری که ما به قرن آینده نگاه کنیم در میابیم که افراد بزرگ کسانی هستند که دیگران را به قدرت میرسانند.
ما نیاز به مقدار بسیار زیادی پول داریم تا فقط رفتار و اخلاق را تغییر دهیم.
جشن پیروزی گرفتن بسیار خوب است، ولی مهمتر از آن این است که قوانین شکست را نیز مد نظر داشته باشیم.
مردمی هستند که کاپیتالیزم را دوست ندارند، عده ی دیگری نیز هستند که از کامپیوتر خوششان نمی آید. ولی هیچ شخصی نیست که کامپیوتر را دوست داشته باشد ولی مایکروسافت را دوست نداشته باشد!!
هیچ رازی در کار من وجود ندارد …خیلی ساده ؛ من طرحم را به ۱۲۰۰ نفر نشان دادم ،نهصد نفرشان قاطعانه گفتند : نه!و سیصد نفر به آن توجه کردند ،
هشتاد و پنج نفرشان نظر مثبتی داشتند ولی در عمل هیچ کاری نکردند ،
سی نفر از آنان طرح را جدی گرفتند،
و یازده نفرشان با سرمایه گذاری در طرح من را مولتی میلیاردر کردند …
اگر من شخصی بودم که فقط میخواست برنده شود، تاکنون باید وارد عرصه دیگری می شدم. فکر نمی کنید که اگر من در ذهنم خط پایانی را متصور بودم، سالها پیش می بایست از آن گذر کرده باشم؟ (مصاحبه با مجله Playboy ـ ۱۹۹۴)
ما همیشه درباره اتفاقاتی که در دو سال آینده رخ خواهد داد، اغراق می کنیم، اما آنچه که در ۱۰ سال آینده رخ خواهد داد را خیلی کم تخمین می زنیم. هرگز اجازه ندهید که رکود و سکون به سراغتان بیاید.(کتاب «راه پیش رو» ـ انتشارات پنگوئن ـ ۱۹۹۶)
آرزو دارم که فرصتی برای نوشتن کدهای بیشتری بدست آورم. دور و برم خیلی شلوغ شده است. اجازه نمی دهند که کدهای من در محصولات نهایی منتشر شود. هشت سال است که این کار را با من می کنند! هر وقت که به آنها می گویم در تعطیلات آخر هفته روی این کد کار خواهم کرد، آنها آنطور که باید و شاید حرف مرا جدی نمی گیرند!» (سخنرانی در سانتیاگو ـ ۱۹۹۷)
خوب، یادتان باشد که من مالک دلارها نیستم. من فقط مالک سهامی در مایکروسافت هستم. بنابراین این ارقام وحشتناکی که شما نقل می کنید، تنها از طریق ضرب کردن بدست می آیند! (مصاحبه با مجله Playboy ـ ۱۹۹۴)
آرزو داشتم که ثروتمند نبودم. چون از آن چیزهای خوبی بعمل نمی آید. (سخنرانی در سیاتل ـ ۲۰۰۶)
منصفانه است اگر آنچه که امروزه ابداع می شوند را با اختراع ماشین چاپ، تلفن و رادیو یکسان بدانیم. این ابزارهای ارتباطی تاثیرات شگرفی دارند. آنها جهان را به مکان کوچکتری بدل می کنند. آنها به علم کمک می کنند تا شایسته تر پیش رود. آنها به سیاست کمک میکنند تا گام در مسیر جدیدی بگذارد. حالا کامپیوترهایی که به اینترنت متصل می شوند، از همه ابزارهای ارتباطی موجود، قدرتمندتر عمل می کنند. (کنفرانس «جوامع اینترنتی» ـ دانشگاه هاروارد ـ ۱۹۹۶)
کامپیوترهای شخصی و اینترنت میروند که بعنوان ابزارهای پایه ای و اساسی درآیند. گرچه هنوز به آن درجه نرسیده اند اما ما در مسیر رسیدن به این هدف قرار داریم. درست مثل اینکه سوار اتومبیلی برای رسیدن به مقصد باشیم. (کنفرانس «عرضه Windows 98» ـ سانفرانسیسکو ـ ۱۹۹۸)
می دانید که بسیاری از مردم تصمیم می گیرند تا دارایی هایشان را به فرزندانشان ببخشند، و البته برای این انتخاب یک مشروعیت کاملاً قانونی دارند. اما در مورد من، فکر میکنم که برای جامعه و برای فرزندانم بهتر باشد تا قسمت بزرگی از دارایی هایم به انجمنهای خیریه مهمی واگذار شود تا در چیزهایی مثل تکنولوژی، تحصیلات، تحقیقات پزشکی، خدمات اجتماعی و خیلی موارد دیگر مصرف شود. (مصاحبه با چارلی رز ـ ۱۹۹۸)
یکی از مزایای موفقیت در این کشور، درگیر شدن با رسیدگیهای دولتی است، که کار بسیار ارزشمندی است. ما صنعت بسیار شهوت انگیزی داریم. اگر شما کارمند دادگستری باشید، مشتاقید که به کدام مورد رسیدگی می کنید: نان یا نرم افزار؟ ما همیشه با دادگستری سر این موضوع بحث داریم که آیا باید نرم افزارهایمان را ناقص کنیم یا نه! برای نمونه آیا میتوانیم یکی از محصولاتی را که بصورت جداگانه تولید کرده ایم با سیستم عاملمان ادغام کنیم. مثلاً مرورگر اینترنت، یا رابط گرافیکی یا چیزهای دیگری را که تولید کرده ایم روی سیستم عاملهایمان بگذاریم تا مردم مجبور نباشند برای خرید جداگانه آنها پول بپردازند و یک محصول کامل داشته باشند…. خوب ما در Windows 98 چیزی را تغییر ندادیم، اما متاسفانه آنها از ما خواستند که محصولی ناقص تولید کنیم، و این خیلی بد است. این موجب می شود که عقبگرد کنیم. اما ما مطمئنیم که چنین اتفاقی نخواهد افتاد. (سخنرانی در دانشگاه استانفورد ـ ۱۹۹۸)
من به شدت ایمان دارم که هر ابزاری که ارتباطات را افزایش می دهد، تاثیر شگرفی روی روشهای یادگیری مردم از یکدیگر می گذارد. و بدین ترتیب آنها می توانند به آزادی ای که به آن علاقمندند دست یابند. پست الکترونیک در روسیه ابزار بسیار کلیدی ای بود برای اینکه مردم با هم در ارتباط باشند و صحبت کنند درباره اینکه آیا می خواهند به سبک حکومت قبلی بازگردند یا نه. شما میتوانید در هر کشوری، تفاوتی را که این ابزارها بوجود آورده اند را ببینید.
از وقتی که احساس بشردوستی در من بوجود آمد، به عقب نگاه کردم تا ببینم چه بنیادهایی در تاریخ بنا نهاده شده اند. و به اینکه چه ابزارهایی می توانند تغییر ایجاد کنند. و اولین چیزی که نظر من را به خود جلب کرد موضوع رشد جمعیت بود. خانواده ها اطلاعاتی در زمینه کنترل جمعیت بدست آورده بودند و اطمینان حاصل کردند که اگر رشد جمعیت کمتر باشد آنها می توانند تغییرات زیادی بوجود آورند. و در نتیجه این تصمیم منابع بیشتری برای تحصیل کردن، و کلاً بهتر زندگی کردن در دسترس قرار گرفت. این یکی از پایه های اساسی و مفیدی بود که بنا نهاده شد. (کنفرانس «مزیتهای دیجیتالی شدن» در سیاتل ـ ۲۰۰۰)
یکی از دلایل اینکه امروز ایالات متحده رهبری جهان را در دست دارد، به ۲۰ سال پیش برمیگردد که ما فروتنی و تواضع زیادی داشتیم. ما به ژاپن نگاه می کردیم و با خودمان می گفتیم «واو! مدل برتری هم وجود دارد؟ آیا مدلی وجود دارد که از مدل ما قویتر باشد؟» و همه این دلایل موجب اوج گرفتن ما شد. اگر در طی این سالها ما تواضع نمی داشتیم به کشورهای دیگر توجه نمی کردیم، و از آنها یاد نمی گرفتیم، سیر پیشرفتمان نزولی می شد. (کنفرانس «مزیتهای دیجیتالی شدن» در سیاتل ـ ۲۰۰۰)
تا هنگامی که ما به هر کودکی، به بهترین روش آموزش می دهیم، و تا هنگامی که شهر درونمان را پاکیزه می کنیم، در کارهایی که انجام می دهیم، کوچکترین نقصی وجود ندارد. (مصاحبه با مجله Playboy ـ ۱۹۹۴)
دیروز یکی از بهترین همکارانم، اسکات مک نلی (Scott McNealy) اینجا بود و درباه بازار دیجیتالی حلقه ای (Digital Market Ring) صحبت می کرد. همه همیشه می گویند که Microsoft سعی دارد تا همه کار انجام دهد. اما الان من بطور رسمی می خواهم اعلام کنم که این بازاری است که Microsoft نمی خواهد وارد آن شود. (نمایشگاه ابزارهای الکترونیکی در لاس وگاس ـ ۱۹۹۸)
تمام صنعت کامپیوترهای شخصی پیرامون این دستاورد گرد آمده اند. Windows XP قدرتمندترین، سریعترین، و مطمئن ترین سیستم عاملی است که ما تاکنون تولید کرده ایم. اینطور بگویم که ما میلیونها دلار توسعه در این محصول جدید ریخته ایم! ما از طریق فیدبکهای مشتریانمان و بر پایه این نگاه که کامپیوترهای شخصی را به انجام دادن کارهای جدیدی واداریم، به این محصول دست یافتیم. برای ما امنیت و حفاظت از حریم خصوصی، خیلی مهم بود. در سیستم تبادل پیام فوری، اساس نوینی را بنا نهادیم. این تجربه شخصی جدیدی از دنیای دیجیتال است. Windows XP و Office XP دو ابزار جدیدی هستند برای دنیای تجارت آینده. (کنفرانس «عرضه Windows XP» ـ نیویورک ـ ۲۰۰۱)
ما در دوره شگفت انگیزی زندگی می کنیم. اگر با نیازهای فرودستان آشنا شویم، می توانیم از طریق تخصیص دادن درآمدها، و ساختن تجارتهای جدید، فقر را ریشه کن کنیم. این کار بی انتهاست و هرگز به پایان نمی رسد. احساس خاتمه دادن به این چالش، موجب می شود که با اشتیاق جهان را تغییر دهیم. و من خیلی خوشحالم که جزئی از این مسیر هستم. (سخنرانی در مجمع جهانی اقتصاد ـ سوئیس ـ ۲۰۰۸)
در حالی که تکنولوژی های جدیدی در حال عرضه شدن هستند، والدین این نگرانی را دارند که این تکنولوژی ها چگونه استفاده می شوند. و اینترنت در بالای این لیست قرار دارد. شما میدانید که بزرگترین فرزند من ۱۱ ساله است. و ما هنوز به سالهای سخت وارد نشده ایم. مثلاً داشتن حساب Facebook یا صرف حجم زیادی از وقت در مسنجرها. اما من مطمئنم که این اتفاق در پیش خواهد بود. ما مراقب هستیم که کامپیوترهای خانه مان آزاد نباشد. بنابراین فرزندانمان می دانند که هر کاری که روز کامپیوتر انجام میدهند، ما در جریانش خواهیم بود. البته ما از اعمال محدودیتهای زیاد، مثلاً محدودیت در تخصیص زمان یا چیزهای ویژه، دوری می کنیم. ما فقط نگاه می کنیم که اوضاع چطور پیش می رود و چه صحبتهایی رد و بدل می شود. (سخنرانی در کمیته علوم و تکنولوژی ایالات متحده ـ ۲۰۰۸)
هنگامی که من به دبیرستان می رفتم، کامپیوتر، چیز وحشتناکی محسوب می شد. مردم درباه کارتهای پانچ و دستگاه شیطانی که صورتحسابهای اشتباهی برایشان می فرستاد سخن می گفتند. هیچکس تصور نمی کرد که روزی همه کارها به این ماشین واگذار شود. (سخنرانی در دانشگاه الینویز _ ۲۰۰۴)
اگر بخواهم درباره چیزی که بهترین احساس را به من القا می کند، صحبت کنم، از بودن در جریان انقلاب نرم افزاری و نتایجی که از آن ناشی می شود، خواهم گفت. شما می توانید به سراسر جهان بروید و در تمام مدارس و بیمارستانها این کامپیوترها را ببینید که مورد استفاده قرار می گیرند. و خواهید دید که چگونه این ابزارها برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات و در نتیجه بوجود آوردن جهانی بهتر و آزادتر بکار گرفته می شوند. (سخنرانی در دانشگاه استانفورد ـ ۲۰۰۲)
۳۰ سال پیش، زمانی که پل آلن (Paul Allen) و من Microsoft را تاسیس کردیم، آرزوهای بزرگی درباره نرم افزارها در سر داشتیم. ما آرزوهایی از تاثیراتی که کامپیوترها می توانند در زندگی داشته باشند، داشتیم. ما رویای وجود کامپیوتر بر روی هر میز، و در هر خانه را در سر می پروراندیم. این خیلی شگفت انگیز است که می بینیم بسیاری از آن آرزوها به واقعیت بدل شده اند و ما می توانیم آنها را احساس کنیم. من هیچگاه تصور نمی کردم که کمپانی ما بتواند بر پایه آن رویاها چنین جهشی کند. (کنفرانس خبری درباره کار تمام وقت در زمینه خیریه و کار نیمه وقت در مایکروسافت – ۲۰۰۶)
سخنرانی بیل گیتس در یکی از دبیرستان های آمریکا هم بسیار جالب بوده است که گفته میشه «بیل گیتس»، رئیس «مایکروسافت»، در یک سخنرانی در یکی از دبیرستانهای آمریکا، خطاب به دانشآموزان گفت:
«در دبیرستان خیلی چیزها را به دانشآموزان نمیآموزند»
او هفت اصل مهم را که دانشآموزان در دبیرستان فرا نمیگیرند، بیان کرد.
این اصول به شرح ذیل است:
اصل اول: در زندگی، همه چیز عادلانه نیست، بهتر است با این حقیقت کنار بیایید.
اصل دوم: دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قایل نیست. در این دنیا از شما انتظار میرود که قبل از آن که نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید، کار مثبتی انجام دهید.
اصل سوم: پس از فارغالتحصیل شدن از دبیرستان و استخدام، کسی به شما رقم فوقالعاده زیادی پرداخت نخواهد کرد. به همین ترتیب قبل از آنکه بتوانید به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید، باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشید.
اصل چهارم: اگر فکر میکنید، آموزگارتان سختگیر است، سخت در اشتباه هستید. پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رئیس شما خیلی سختگیرتر از آموزگارتان است، چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد.
اصل پنجم: آشپزی در رستورانها با غرور و شأن شما تضاد ندارد. پدر بزرگهای ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند، از نظر آنها این کار « یک فرصت» بود.
اصل ششم: اگر در کارتان موفق نیستید، والدین خود را ملامت نکنید، از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید.
اصل هفتم: قبل از آنکه شما متولد بشوید، والدین شما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری که اکنون به نظر شما میرسد، ملالآور نبودند
چند داستان و سوال جالب از بیل گیتس بنیانگذار شرکت مایکروسافت
از بیل گیتس پرسیدن از تو ثروتمند تر هم هست؟
در جواب گفت بله فقط یک نفر. پرسیدن ک…ی؟
در جواب گفت سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و تازه اندیشه ی طراحی مایکروسافت و تو ذهنم پی ریزی می کردم،در فرودگاهی درنیویورک قبل از پرواز چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد،دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خورد ندارم و اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه من و دید گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت.
گفتم آخه من پول خورد ندارم گفت برای خودت بخشیدمش برای خودت.
سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز چشمم به یه مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همون بچه بهم گفت این مجله رو بردار برا خودت ،گفتم پسرجون چند وقت پیش یه روزنامه بهم بخشیدی.هرکسی میاداینجا دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟!
پسره گفت آره من دلم میخواد ببخشم از سود خودمه که میبخشم
به قدری این جمله و نگاه پسر تو ذهن من مونده که خدایا این برمبنای چه احساسی اینا رو میگه.
زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد و پیدا کنم و جبران گذشته رو بکنم
گروهی تشکیل دادم بعد از ۱۹ سال گفتم که برید و اونی که در فلان فرودگاه روزنامه میفروخت و پیدا کنید.یک ماه و نیم مطالعه کردند و متوجه شدند یک فرد سیاه پوسته که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردن اداره.
ازش پرسیدم من و میشناسی. گفت بله، جناب عالی آقای بیلگیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.
سالها پیش زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی من یه همچین صحنه ای از تو دیدم
گفت که طبیعیه. این حس و حال خودم بود
گفتم میدونی چه کارت دارم، میخوام اون محبتی که به من کردی و جبران کنم
گفت که چطوری؟
گفتم هر چیزی که بخوای بهت میدم
(خود بیلگیتس میگه خود این جوونه مرتب میخندید وقتی با من صحبت میکرد)
پسره سیاه پوست گفت هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم هرچی که بخوای
گفت هر چی بخوام؟
گفتم آره هر چی که بخوای بهت میدم
من به ۵۰ کشور افریقایی وام دادم به اندازه تمام اونا به تو میبخشم
گفت آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی
پرسیدم واسه چی نمیتونم جبران کنم؟
پسره سیاه پوست گفت که :فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو
بخشیدم ولی تو تو اوج داشتنت میخوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه
بیل گیتس میگه همواره احساس میکنم ثروتمند تر از من کسی نیست جز این جوان ۳۲
ساله مسلمان سیاه پوست
منبع : ویندوز ایران
20 رفتار معمول در عادتهای ثروتمندان را بشناسید.
تام کارلی، نویسنده آمریکایی برای مدت ۵ سال عادات روزانه ۲۳۳ پولدار و ۱۲۸ فرد با وضع خراب مالی را دنبال کرد و کتاب پرفروش Rich Habits را نوشت.
نقل از باشگاه خبرنگاران، او در این کتاب ۲۰۰ رفتار مشترک میان پولدارها را شناسایی کرده و توضیح میدهد که عادات روزانه پولدارها و غیرپولدارها به شدت متفاوت است و با توجه به عادات روزانه یک شخص میتوان وضعیت مالیاش را پیشبینی کرد.
او در مورد این طبقه پولدار که دربارهشان تحقیق کرده نوشته: «جالب اینجاست ۸۵ تا ۸۸ درصد میلیونرهای آمریکایی پولدارهایی خودساخته و نسل اولی هستند.»
امروز با ۲۰ عادتی آشنا شوید که پولدارها دارند و افراد بیپول ندارند:
1. ۷۰ درصد پولدارها روزانه کمتر از ۳۰۰ کالری هلههوله ( junk food ) مصرف میکنند . ۹۷ درصد بیپولها روزانه بیشتر از ۳۰۰ کالری هلههوله میخورند.
2. ۸۰ پولدارها روی «یک» هدف مشخص تمرکز کردهاند. فقط ۱۲ درصد بیپولها چنین کاری میکنند.
3. ۷۶ درصد پولدارها چهار روز در هفته ورزش میکنند. ۲۳ درصد بیپولها اهل ورزش مرتب هستند.
4. ۶۳ درصد پولدارها موقع رفتن سر کار به کتابهای صوتی گوش میدهند. فقط ۵ درصد بیپولها چنین عادتی دارند.
5. ۸۱ درصد پولدارها کارهایی را که باید انجام بدهند لیست میکنند (to-do list دارند). ۱۹ درصد بیپولها to-do list دارند.
6. ۶۳ درصد والدین پولدار بچههایشان را مجبور میکنند که ماهی دو جلد یا بیشتر کتاب غیرداستانی بخوانند. ۳ درصد بیپولها چنین عادتی دارند.
7. ۲۳ درصد پولدارها اهل قمار هستند. ۵۲ درصد بیپولها قمار میکنند.
8. ۸۰ درصد پولدارها به دیگران زنگ میزنند تا تولدشان را تبریک بگویند. ۱۱ درصد بیپولها چنین کاری میکنند.
9. ۶۷ درصد پولدارها اهدافشان را روزی کاغذ میآورند. ۱۷ درصد بیپولها از این کارها میکنند.
10. ۸۸ درصد پولدارها روزی نیم ساعت یا بیشتر را به مطالعه با هدف کاری یا آموزشی میگذرانند. فقط ۲ درصد بیپولها چنین عادتی دارند.
11. ۶ درصد پولدارها ممکن است بگویند چه در سرشان میگذرد. ۶۹ درصد بیپولها خیلی سریع به شما میگویند چه در سر دارند.
12. ۷۹ درصد پولدارها هر ماه ۵ ساعت یا بیشتر را در شبکههای اجتماعی فعالیت دارند. ۱۶ درصد فقرا چنین کاری میکنند.
13. ۶۷ درصد پولدارها کمتر از روزی یکساعت تلویزیون نگاه میکنند. ۲۳ درصد بیپولها چنین عادتی دارند.
14.فقط ۶ درصد پولدارها reality TV تماشا میکنند. ۷۸ درصد بیپولها دنبال چنین برنامههایی هستند.
15. ۴۴ درصد پولدارها ۳ ساعت قبل از ساعت کاری شرکتشان بیدار میشوند. ۳ درصد فقرا چنین عادتی دارند.
16. ۷۶ درصد پولدارها عادات روزانهشان را – که عامل موفقیت خود میدانند – به فرزندان خود آموزش میدهند. ۱ درصد فقرا چنین کاری میکنند.
17. ۸۴ درصد پولدارها معتقدند عادات روزانهشان باعث زیاد شدن فرصتها و شانس میشود. ۴ درصد بیپولها چنین اعتقادی دارند.
18. ۷۶ درصد پولدارها میگویند عادات بد روزانه باعث بدشدن وضعیت مالیشان میشود. فقط ۹ درصد بیپولها به این مسئله اعتقاد دارند.
19. ۸۶ درصد پولدارها معقتدند باید تا آخر عمر برای خودبهسازی (self-improvement) آموزش ببینند. ۵ درصد بیپولها چنین اعتقادی دارند.
20. ۸۶ درصد پولدارها عاشق مطالعهاند. ۲۶ درصد بیپولها عاشق مطالعهاند .
موفقیت٬رازهای موفقیت٬مدیریت٬
شرکتهایی در اجرای پروژههای خود موفق هستند که همگام با افزایش سرمایهگذاری برای توسعه IT، برای تربیت مدیران پروژهٔ حرفهای و مسئولیت پذیر نیز اقدام کنند. سازمانها باید بدانند سرمایهگذاری در این زمینه میتواند کلید پیروزی در رقابت و تفاوت آنها با سایرین باشد.
مدیریت پروژه چه مربوط به پروژههای IT باشد یا نه، کار دشواری است و نیازمند برنامهریزی، سازماندهی و اجرای دقیق. اما این روند در پروژههای IT دشوارتر نیز هست زیرا دنیای فناوری اطلاعات دائما درحال تغییر است و به تناسب آن اهدافی که برای پروژههای آن تعریف میشود نیز به سرعت تغییر میکند و مدیران پروژه در این حوزه دائما با شرایط جدید روبهرو هستند از طرفی چون با عناصر محسوس سروکار ندارند و سرمایهگذاران و تیم اجرایی آن میتوانند از سراسر جهان باشند اجرای کارآمد و احاطهٔ کامل بر جزئیات پروژه دشوارتر است.
مراحل مدیریت پروژههای IT
۱. آغاز به کار: در این مرحله هدف از پروژه مشخص میشود و نظارت بر اینکه آیا امکانات لازم برای رسیدن به آن اهداف در دسترس هست یا نه. آشنایی با محیط کسبوکار و شناسایی نقصها و کمبودها در نیز در این مرحله انجام میگیرد.
۲. طرحریزی: پس از مشخص شدن هدف، برنامهریزی باعث میشود جزئیات لازم برای عملی شدن پروژه به گونهای موثر در کنار هم قرار گیرند. نکتهٔ قابل تامل این است که برنامهریزی دقیق ممکن است بخش قابل توجهی از زمان کل پروژه را به خود اختصاص دهد اما لازم است این کار انجام گیرد چون برنامهٔ ضعیف روند پروژه را بیشتر به تعویق میاندازد. در این فاز از مدیریت پروژه تمام عناصر شامل بودجه، منابع، جدول زمان-بندی، ریسکهای احتمالی و فعالیتهایی که افراد ملزم به انجام آن هستند مشخص میشود.
۳.اجرا: در این مرحله برنامهای که در بخش قبل تدوین شده به اجرا درمیآید. موفقیت در این مرحله به میزان توانایی در مدیریت منابع انسانی و برقراری روابط موثر با کارکنان وابسته است.
۴. کنترل و نظارت: یک پروژه هرچقدر خوب برنامهریزی شده باشد بازهم در روند اجرا با نقصهایی روبهرو میشود. به همین دلیل است که نظارت کامل بر روند اجرای پروژه برای یافتن سریع مشکلات حتی اگر اطمینان داشته باشیم همه چیز طبق برنامه پیش میرود ضروری است زیرا شناسایی سریع مشکلات منجر به حل سریع آنها میشود. از طرفی در این مرحله باید همهٔ جزئیات اجرا به لحاظ زمانی و بودجه به طور مرتب مورد بررسی قرار گیرد.
۵. پایان: پایان یک پروژه باید به لحاظ رسمی و قراردادی مطرح و مورد پذیرش طرفها قرار گیرد.
باید توجه داشت که هر پروژهای با محدودیت منابع مالی، زمان تحویل و اهداف روبهرو است و مهمترین وظیفهٔ مدیرپروژه نیز این است در این سه حوزه بهگونهای موثر تعادل ایجاد کند.
بهترین مدیران پروژه کسانی هستند که همیشه کارهای خود را به موقع، در محدودهٔ بودجه تعیین شده و با کیفیتی فراتر از انتظارات سرمایهگذاران تحویل میدهند. این مدیران پروژه دریافتهاند که داشتن مهارتهای رهبری و توانایی در برقراری ارتباطات موثر برای آنان حتی از برخورداری از ابزارهای پیشرفتهٔ پیگیری پروژه نیز مهمتر است. باتجربهترین مدیران پروژه فهمیدهاند که اگر نتوانند جنبههای انسانی را در به اجرا در آوردن پروژهها تقویت کنند، دیگر اهمیتی ندارد که چقدر در متدولوژی و ابزارهایی که به کار میگیرند خبره باشند، اگر نتوانند نیازهای مصرفکنندگان و سرمایهگذاران یا سهامداران را بهدرستی مدیریت کنند ممکن است پروژه را به سرانجام برسانند اما احتمالا خواستههای آنان بهطور مطلوب برآورده نشده و این موجب نارضایتی آنان میشود.
اما چه مهارتهایی لازم است که به یک مدیرپروژهٔ درجه یک تبدیل شوید؟
شرکت Intellilink از شرکتهای موفق در مشاوره و آموزش به مدیران است که با بررسی مهمترین ویژگیهای مدیران پروژهٔ موفق در داخل شرکت خود و در میان مشتریانش به شش ویژگی مشترک در میان برترین مدیران پروژه دست یافته است.
آنها دریافتند مدیران پروژه موفق:
۱. دارای بصیرتی خاص در آیندهنگری هستند.مدیران پروژهٔ ماهر میتوانند مشکلاتی را که تحویل بهموقع پروژه، بودجه و رضایت کاربران را به خطر میاندازد پیشبینی و برطرف کنند.
توانایی مدیر پروژه در اینکه کارهای تیمش را به نسبت اهمیت آنها اولویتبندی کند از حیاتیترین ویژگیهای یک مدیرپروژهٔ موفق است.
۲. منظم هستند و فکری سازمانیافته دارند. این یکی از ویژگیهای بارز یک مدیرپروژهٔ موفق است و باعث میشود بر تمام جزئیات تصویری که از کل روند پروژه دارد تمرکز کند و نیز بتواند به اولویتبندی در انجام مسئولیتهایش بپردازد. در هر پروژه کارهای بسیار زیادی هست که باید انجام شود و نمیتوان توقع داشت که یک تیم تمام آنها را به بهترین نحو انجام دهد و همه چیز را تحت کنترل خود داشته باشد. بنابراین توانایی مدیر پروژه در اینکه کارهای تیمش را به نسبت اهمیت آنها اولویتبندی کند از حیاتیترین ویژگیهای یک مدیرپروژهٔ موفق است.
۳. میدانند چگونه رهبری کنند. مدیر پروژه باید توانایی تعامل و تاثیرگذاری مناسب بر اعضای تیم و سرمایهگذاران پروژه را داشته باشد. تا زمانی که بسیاری از اعضای تیم به ارائهٔ گزارش عملکرد نمیپردازند، مدیرپروژه باید بتواند راههایی برای ایجاد انگیزه در کارکنانی که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در موفقیت پروژه نقش دارند بیابد. همچنین در زمانهایی که نیاز به تجدیدنظر در بودجه وجدول زمانبندی تحویل پروژه است، مدیر پروژه باید بتواند در این باره اطمینان کافی را در میان حامیان مالی و کارکنان خود ایجاد کند.
۴. بهخوبی ارتباط برقرار میکنند. مدیران پروژه موفق بهگونهای موثر از ایمیل، جلسات و گزارش وضعیت کارکنان خود برای اینکه دیگران را در جریان ایدههای خود قرار دهند، تصمیمات لازم را بگیرند و مشکلات را برطرف کنند استفاده می-کنند. آنها همچنین میدانند که باید با هر گروه از کارکنان خود دربارهٔ ابعادی از پروژه که برایشان بیشترین اهمیت را دارد صحبت کنند.
۵. واقعبین هستند. گاهی مدیران پروژه خیلی تحلیلی عمل میکنند یعنی قبل از هر اقدامی به تحلیل کامل اوضاع می-پردازند و این باعث کند شدن روند اجرای پروژه میشود. یک مدیر پروژهٔ خوب باید بتواند با امکانات موجود هرچند کامل نباشد، بیشترین کارایی را از تیم خود دریافت کند.
۶. حس همدردی دارند. موفقیت مدیر پروژه به اعضای تیم او وابسته است پس تا نداند چه چیزهایی در کارکنان ایجاد انگیزه میکند نمیتواند به نحوی مطلوب بر آنان تاثیر بگذارد. مدیران باید نگرانیهایی را که افراد تیم در روند انجام پروژه دارند شناسایی و آنها را برطرف سازند.
منبع: CIO http://www.cio.com/
موضوعات مرتبط: مدیریت پروژه
چهارشنبه ، 21 فروردين 1392 ، 08:24
سخنان مارگارت تاچر ، عکس مارگارت تاچر ، درباره بانوی آهنین انگلستان
مارگارت تاچر، نخستین نخست وزیر زن در بریتانیا ( انگلستان ) بود که از سال 1979 تا 1990 به مدت 11 سال این سمت را به عهده داشت و بسیاری او را یکی از تاثیرگذارترین شخصیت های سیاسی قرن بیستم می دانند.
افراد منطقی کسانی هستند که خود را با جهان پیرامونشان تطبیق می دهند در حالیکه غیرمنطقی ها کاری می کنند که جهان پیرامونشان هم نوای آنها شود.
دیدگاه های سیاسی و اقتصادی این بانوی سیاستمدار باعث تغییرات زیادی در جهان شد و در مواردی شرایط را بهتر و در مواردی هم بدتر کرد.
چه از بانوی آهنین خوشمان بیاید و چه نه، او درس های خوب و جالبی در زمینه مدیریت به همه ما داده است. به ویژه در این باره که چگوه به صورت غیرمنطقی مدیریت کنیم.
خانم تاچر دو روز پیش در سن 88 سالگی درگذشت. گزارش پیش رو برای شما از برخی دیدگاه های مدیریتی بانوی آهنین می گوید:
قدرت افراد غیرمنطقی
خانم تاچر را از آن جهت “بانوی آهنین” می خوانند که دارای اراده ای سخت قوی بود. وقتی تصمیم به انجام کاری می گرفت یا نیاز به وجود چیزی می دید، هیچ جنبنده و غیرجنبده ای جلودار و مانعش نبود.
او از آن دست رهبرانی بود که به قول جرج برنارد شاو معروف با استفاده از قدرت بی منطقی به هر آنچه می خواست می رسید.
توجه داشته باشید که افراد منطقی کسانی هستند که خود را با جهان پیرامونشان تطبیق می دهند در حالیکه غیرمنطقی ها کاری می کنند که جهان پیرامونشان هم نوای آنها شود.
گلوله های فولادی
برای تبدیل شدن به یک رهبر غیرمنطفی باید قدرت شخصی فوق العاده و اراده ای قوی برای ریسک و خطر کردن داشت. خانم تاچر زمانی مسوولیت را در بریتانیا به عهده گرفت که ناامیدی گسترده ای درباره آینده بریتانیا وجود داشت و هم در داخل و هم در خارج از کشور دیگر کسی بریتانیا را به عنوان یک قدرت جهانی قبول نداشت.
او به چالش با مسائلی که در نظر عموم غیرممکن می نمود، پرداخت؛ از خصوصی سازی گرفته تا موضوع جزایر فالکلند.
این اراده استوار و فولادین برای یک زن باعث تعجب و شگفتی خیلی ها شد. این نوع رهبری خانم تاچر الهام بخش است. خانم تاچر به همه به ویژه به کسانی که از شرایط موجود قطع امید کرده بودند یا آنهایی که تنها خود را پایبند و متعهد به روش ها و آداب موجود می دانستند، نشان داد که هر کاری شدنی است.
تنها تعداد بسیار کمی از افراد با انگیزه هستند که می توانند بر جمعیت زیادی از آدم های بی انگیزه و شکست خورده در برابر شرایط موجود را غلبه کنند.
گوشی از قلع
وقتی شما باور فعلی و جاری جامعه را به مبارزه بطلبید، می توانید تا حدی خود را به کر بودن بزنید. در واقع هیچ سر و صدایی نمی تواند شما را از مسیرتان منحرف کند. البته باید توجه داشت که “تا حدی” کر بودن مدنظر است و نه ناشنوایی مطلق، چراکه ناشنوایی کامل می تواند رهبر گروه را از شنیدن بازخوردها و نظرات کارساز هم غافل کند.
به عنوان مثال خانم تاچر آشکارا از قدرت شورشیانی که در میان طرفدارانش بودند و در نهایت پشتش را خالی کردند، شگفت زده شد. اگر شنونده خوبی بود شاید می توانست خود از میان آنها نجات دهد.
درسی که خانم تاچر به ما می دهد این است که داشتن گوشی از جنس قلع مفید است و می تواند به عنوان یک تاکتیک استفاده شود اما بسیار مهم است که به آنچه در اطرافتان رخ می دهد توجه نشان دهید و در برابرشان خود را به ناشنوایی نزنید.
قلب سنگی
بسیاری از مردم در سراسر جهان خانم تاچر را به عنوان فردی بی عاطفه و بی احساس می شناختند. اما کسانی که از نزدیک با او آشنایی داشتند، این باور را بدور از واقعیت می دانستند.
گواه این موضوع، همانطور که در فیلم “بانوی آهنین” و با بازی مریل استریپ در نقش خانم تاچر نشان داده می شود، نامه هایی است که وی شخصا برای تشکر از و همدردی با خانواده های نیروهای نظامی کشته شده در مبارزات فالکلند می نوشت.
اما از طرفی در مواقع لزوم هم قلب سنگی داشت و همین امر باعث می شد تا بسیاری از افراد جامعه از او خوششان نیاید.
ویژگی های مدیریتی نخستین بانوی نخست وزیر در بریتانیا می تواند بسیار الهام بخش باشد برای تمامی کسانی که مشتاق مدیریت در هر کجای جهان هستند.
سارا گلچین به گزارش بانکی دات آی آر
سخنان مارگارت تاچر ، عکس مارگارت تاچر ، درباره بانوی آهنین انگلستان
دیالوگ های به یاد ماندنی مارگارت تاچر (مریل استریپ) :
میدونید یکی از بزرگترین مشکلاتِ عصرِ ما چیه؟
اینه که توسط افرادی اداره میشیم که بیشتر به احساس آدما بها میدن تا فکرِ و عقیده اونا.
افکار و ایده ها واسه من مهمه. ازم بپرسید که به چه فکر میکنم؟ دکتر : به چی فکر میکنی “مارگارت”؟
مارگارت تاچر (مریل استریپ) : مراقبِ افکارت باش که کلمات رو میسازند،
مراقبِ کلماتت باش که منتهی به رفتارهات میشن،
مراقب رفتارهات باش که تبدیل به عادتهات میشن،
مراقب عاداتت باش چون شخصیتت رو میسازن، مراقبِ شخصیتت باش که سرنوشتت رو رقم میزنن،
به هر چی که فکر میکنیم همون میشیم. پدرم همیشه اینو میگفت.
اگر می خواهی چیزی گفته شود، از یک مرد درخواست کن. اگر می خواهی چیزی انجام شود، از یک زن درخواست کن.
مارگارت تاچر
گرداوری گروه فن و هنر ایران زمین