;
هوشنگ سیحون
هوشنگ سیحون (۱ شهریور ۱۲۹۹ تهران – ۵ خرداد ۱۳۹۳ ونکوور کانادا) معمار، طراح، نقاش و مجسمهساز سرشناس و نامدار اهل ایران بود. وی استاد معماری و رئیس سابق دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود.
هوشنگ سیحون
متعلق به سومین نسل معماران ایرانی است که تحصیلات خود را در اروپا انجام دادند .
در همان سالهای 2507، هنگامیکه سیحون پس از پایان تحصیل در مدرسه بوزار پاریس به ایران آمده و شروع به کار کرد ” سبک بین المللی ” تا حد زیادی در میان معماران رواج یافته بود . در تهران به خصوص در محله های جدید شمال شهر بیش از پیش الگوهای این سبک بویژه در خانه سازی رعایت می شد .
اما دانشکده هنرهای زیبای تهران از همان ابتدای تاسیس روش آموزش بوزار پاریس را برگزید و سیحون نیز خود فارغ التحصیل همین دانشکده بود .
مدت یک ربع قرن ، آنچه که این معمار و معدود همکاران او در ایران ساختند و آموزش دادند ، سرمشق و نمونه کار نسل های بعدی معماران دانشگاه دیده ، حرفه ای های قدیمی و حتی بساز و بفروشها قرار گرفت . ازبناهای مجلل و تشریفاتی که دارای ارزش نمودگاری هستند تا ساختمانهای ساده کوچک در دورترین نقاط کشور هیچیک از این زبان معماری به دور نماندند.در دهه های بعد از جنگ جهانی دوم شیوه های معماری سنتی که عبارت بود از تکرار تعداد معدودی نمونه های اصلی معمارانه برای بناهای مختلف ، به خصوص در شهرهای بزرگ به کلی کنار گزارده شده بود .
احداث خیابانهای سراسری و شبکه جدولی شهری بافت شهری سنتی را دچار دگرگونی اساسی کرده و قطعات مالکیت منظم و مستطیل شکل به وجود آورد .با این تغییرات ساختی در شکل شهر به دوران معماری درون گرا با حیاط مرکزی پایان داده شد و معماران به الگوی تک بناهای جدا از یکدیگر روی آوردند .بدین سان فضای تاریخی جای خود را به محیط جدیدی می داد که روحیه مدرنیزم (نوینگرایی ) در آن بیش از پیش دیده می شد .جهت اصلی معماری که در گذشته روی به سمت یک مرکز روحانی داشت جای خود را به معماری داد که به سمت تحول و آینده گرایش داشت .
بخشهای مسکونی شبکه راسیونالیست شهری به وجود آوردند . و کاخهای دولتی و بناهای عمومی که نمودار تحکیم قدرت مرکزی و دولت بود بیشتر در فضاها و میادینی جای گرفتند که از ویژگیهای فضاهای شهری نئوکلاسیک بهره داشت . این دو جنبه معماری که یکی ضرورت ایجاد بناهای ساده و عملی بود و دیگری نیاز به نمایش ارزشها و مظاهر فرهنگی نظام زمانه ، زمینه مناسب خود را در دوگانگی آموزش بوزار در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم یافت .
معرفی کار هوشنگ سیحون فرصتی است مناسب برای آنکه بتوان به جریان پیدایش و تحول معماری نوین در ایران و تاثیر مکاتب مختلف فرهنگی بر این معماری نگریست .
بعد از جنگ جهانی دوم اروپا غرق در مسئله بحران مسکن بود .معماران در این فرصت روی به نظریه های فونکسیونالیستی که در سالهای بین دو جنگ تحول یافته بود آوردند و برای جبران خرابیهای حاصل از جنگ روی به امیدها و آرزوهای مدرنیزم آوردند . شهرها و محله ها به این ترتیب به سرعت ساخته می شد . ایران در آن هنگام آهسته آهسته گام در راه شهرنشینی متعادلی می گذاشت و به تدریج بناهای عمومی یعنی بناهای اداری ، خدمات عمومی گوناگون و بناهای تشریفاتی جای خود را در شهرها باز می کردند . مسکن جدید نیز از جانب گروهی اجتماعی محدود و روشنفکری ساخته می شد که در آن دوران آداب زندگی فرنگی را کم و بیش آموخته و میل بر ان داشت که تحول را از خانه خود آغاز نماید . در اروپا درست به عکس قدرت اقتصادی این گروه اجتماعی بعد از جنگ جهانی دوم رو به ضعف نهاده بود و الگوی ویلای وینی VIENNOISE سالهای بین دو جنگ جای خود را بیش از پیش به الگوی مسکن اجتماعی و یا به اصطلاح آپارتمان سازی می داد . چنانکه می دانیم الگوهای اخیر توانستند در سی سال بعد از جنگ سیمای شهرهای اروپایی و حومه ها را به کلی زیر و رو کنند .
در ایران و بخصوص در تهران نه تنها گروه نوخواسته روشنفکر و متمکن بلکه آن دسته از شهرنشینان سنتی نیز که با افکار جدید تماس حاصل کرده بودند ، متمایل به ترک مرکز مسکونی و تجارتی شهر ( بازار و محله های اطراف آن ) شدند و به تدریج خانه های خود را در شمال شهر در دامنه کوه البرز بنا نهادند . در اختیار داشتن قطعات بزرگ زمین و نبودن یک بافت شهری پیشین برای شکل دادن به این قطعات موجب شد که محله های جدید تهران نه به صورت یک استخوان بندی شهری بلکه پیرو الگوهایی شبیه به حومه شهرهای آمریکا شکل بگیرند .
در واقع باید پذیرفت که پس از بوجود آمدن محورهایی مانند سپه ، فردوسی و شاهرضا ، مکانهای شهری موفقی که قادر باشند مرکزیت و خصوصیات ویژه ای برای تهران تعریف کنند به وجود نیامد . مرکز شهر در محدوده ای که بین دو جنگ ایجاد شده بود باقی ماند و بخشهای مسکونی پراکنده در خارج آن شروع به شکل گرفتن کرد .درجریان این مهاجرت خطی به سمت دامنه البرز معمار تهرانی با مسئله تک خانه رو به رو بود ، تک خانه ای که هیچگونه گفتگوی معمارانه با یک بافت شهری موجود را در برابر خود نداشت .در حالیکه معماران فرنگ دیده نسل اول توانسته بودند تیپولوژی مسکن بسیار قوی شهری بوجود آورند و ” سبک بین المللی ” را با بافت جدولی تهران هماهنگ سازند ، معماری جدید سرچشمه الهام خود را د ر ویلای منفرد از نوع رایج حومه SUBURBIA در آمریکا یافت . اما در بناهای عمومی که ضرورتا ” در نقاط مرکزی شهر باید ساخته می شد معماران از الگوهای فونکسیونالیست پیروی کردند . استفاده از تکنولوژی ساختمانی جدید ، ایجاد فضاهای چند مصرفی و کاربرد زبان معماری راسیونالیست ، تیپولوژی جدید را برای بناهای عمومی به وجود آورد که به تدریج جای بناهای عممی پیش از جنگ راکه دارای روحیه نئوکلاسیک بودند گرفت .
بناهای یادبود سومین گروه ساختمانهای این دوره بود و در حقیقت تنها فرصت کامل برای ابراز یک زبان صرف معمارانه . برای معمارانی که در مدرسه بوزار فرانسه آموزش دیده بودند کمتر این موفقیت پیش می آمد که بتوانند عظمت و ابهت زبان معاری را که در بوزار فرگرفته بودند درساختمانهای خود به کار گیرند . بناهای یادبود این فرصت را برای آنان فراهم آورد . اما باید به خاطر داشت که مونومانتالیزم بوزار با سبک آکادمیک پیش از جنگ که ملهم از جنبشهای معماری آلمانی سالهای اولیه قرن بیستم بود WERKBUND به کلی تفاوت داشت .
بوزار بعد از جنگ نیز به کلی با بوزار قرن نوزدهم که پیرو سبکی تاریخی گرا بود تفاوتهایی پیدا کرده بود . عطف به جوهر تاریخ جای خود را عطف به عناصر شکلی تاریخ گذشته داده بود و در نتیجه عطف به عناصر شکلی متعلق به دورانها و سبکهای متفاوت ، این برداشت آزاد و التقاطی از دورانهای گذشته اصطلاحا ECLECTISME نامیده می شود .از آنجا که دیگر نظم هندسی بیانگر معنی و محتوی نظم معماری دوره معینی نبود و در عوض به مفاهیم مجردی مانند تناسب ، تقارن و غیره تقلیل یافته بود ، لذا معمار نیز امکان یافته بود که فانتزی های هندسی خود را آزادانه به کار اندازد .
از سوی دیگر کتاب معروف لوکوربوزیه VERS UNE ARCHITECTURE تاثیر بسیاری در محافل معماری گذاشته بود و اهمیت تاریخ ، را به عنوان سرچشمه الهام زبان معماری به کلی ضعیف کرده بود . گرچه تاثیر این کتاب هرگز از درگاه بوزار به درون رخنه نکرد لیک در سست کردن پایه های تاریخ گرای بوزار نقش موثری را ایفاء کرد .
بدین ترتیب زبان مونومنتال جدیدی در معماری بنا های یاد بود و آرامگاهها نسج گرفت . ترکیب “( کمپوزیسیون ) غیر مترقبه نقشه به جای تکرار الگوی تثبیت شده تاریخی ، به کار بردن نشا نه های خارجی معماری سنتی ایران و استفاده التقاطی از تکنولوژی های گوناگون ساختمانی خصوصیات اصلی معماری مونومنتال این دوره را تشکیل می دهند .
توجه اصلی معمار معطوف به ابداع شگردی ها و نوآوریها بود .مفهوم ” فضا ” در این معماری چندان جایی نداشت و در عوض ” تاثیرها ” EFFETS اهمیت بسیار یافتند . بدین ترتیب نما اهمیت خارق العاده یافت و مهمترین جنبه نمایشی بنا را به خود اختصاص داد .
می بینیم که در این سبک ، تاریخ روابط ماهوی میان شکل ها و حجم های جای خود ]را[ به تاریخ موتیف ها MOTIFS داده است و معمار تمام کوشش خود را در راه ضبط و ترکیب موتیف های معماری های دوران گذشته به میل و ابتکارشخصی خود به کار برده است .
بدین ترتیب ملاحظه می شود که در دوران خاصی بحرانی که معمار بوزار ناگزیر از تسلیم به نیازهای فوری و حیاطی جامعه و ساده کردن زبان هنری خود است بنای یادبود موضوع استثنایی و جالبی را تشکیل می دهد که معمار بتواند در آن به طریق اولی قوانین بازی خود را به کار اندازد ، قوانینی که در غیر این صورت اعتبار تاریخی خود را از دست داده بودند .
معماری هوشنگ سیحون نیز از بیشتر این خصوصیات برخوردار است . ویلا ها ، بناهای عمومی شهری و بناهای یادبود سه فرصت جداگانه را برای کاربرد سه زبان مختلف برای او به وجود آوردند .
ویژگی کار این معمار را باید در نحوه استفاده از مصالح دید . او نخستین معمار ایرانی بود که آهن و سیمان را به طور عیان در ساختمان به کار برد . وضوح ساخت و شهامت در بیان بی پرده آن که با بانک سپه و اداره پست آغاز شد در خانه ها نیز شکل خاص خود را یافت .کار سیحون از خانه دکتر بابک که از سبک بین المللی بی تاثیر نیست تا منزل خودش در دروس راه مشخصی را طی کرده است .وضوح ساخت ، یافتن حساسیت و سلیقه شخصی نسبت به ترکیب سنگ و آهن را باید در حقیقت موفق ترین بیان او از لحاظ مصالح دانست .
سیحون در تحول بعدی خود و به سبب نگاهی که همواره به معماری ایران داشت ارزشهای دیگری را درکار خود گسترش داد .از آن جمله است استفاده از شکلها و عناصر معماری عامیانه ، استفاده از آجر نه تنها در پوشش بلکه هم چنین به منظورهای نمایشی و تزئینی و توجه به برخی جزئیات . باید معتقد بود که با وجود همه برداشتهای التقاطی و تنوع جویی ها ، کار سیحون همواره از نوع خلوص در کاربرد ماده ، برخوردار بوده است . خانه شمشک حد تکامل او درترکیب سنگ و چوب است . همچنانکه ساخت آجری خالص مجموعه آموزشی فرح نمودار پختگی در رسیدن به یک نوع کمال و حرفه در زبان آجر است .
در نگاه دقیقتربه تصویر برخی آثار او این جنبه ها از نزدیک ملاحظه می شوند .
نسرین فقیه -1356
منبع : سایت همکلاسی
از آنجایی که به بزرگان معماری ایران اهمیت بسیاری میدهم نتوانستم از کپی این اثر خودداری کنم . امید وارم ناشر آن راضی باشد . با تشکر از توجه شما فربد
هوشنگ سیحون درمورد نحوه ی برخورد خود با معماری و عوامل موثر در آن چنین می گوید:
- راهی را که من در معماری پیش گرفته ام به طور خلاصه و به صورت فهرست وار ذکر می کنم. در معماری، قبل از هر چیز علاقه دارم منطق را همیشه در نظر داشته باشم.هیچ گاه هیچ چیز نباید بی منطق در معماری به کار برود، حتی کوچکترین خط و کم ترین نقطه بایستی دلیل و معنی مخصوص به خود داشته باشد و مخصوصاً از فانتزی های بی معنی و بی مغز گریزانم. حقیقت بایستی عریان و بی پرده در معماری خودنمایی کند ولو اگر گاهی اوقات زننده باشد، اطمینان دارم که حقیقت همیشه زیبایی و لطف مخصوص به خود را خواهد داشت.
آنچه می سازم با احتیاجات برنامه و صاحب کار بایستی مطابقت داشته باشد. هیچ چیز زیاد تر یا کمتر از آنچه مورد احتیاج است نبایستی ساخته شود. با تزئینات زیاده از حد موافقت ندارم. زیرا اگر معماری به خودی خود کامل و زیباست احتیاجی به رنگ و روغن و تزئینات ندارد. حجم ها و تناسبات وقتی زیبا نباشند هر قدر هم عوامل تزئینی به بنا اضافه کنیم تأثیری در زیبایی آن نخواهد داشت. سادگی و بی تکلفی را هدف خود می دانم.
یک معمار خوب باید مثل یک شعر عالی ساده، سهل و ممتنع باشد. از شلوغی و درهم و برهمی بی اندازه گریزانم. نقشه ی ساده همیشه زود خوانده می شود و اشخاص را گمراه نمی کند. طرح نقشه ی یک ساختمان مثل حل یک مسئله است. باید همیشه ساده ترین راه حل را در نظر گرفت و از راه های پیچ در پیچ صرف نظر کرد. برای هر یک از مصالح ارزش مخصوص به خودش را قائلم و همیشه سعی کرده ام با به کار بردن به موقع آن ها ارزش واقعی آن ها را به معرض دید بگذارم.
امکانات فنی و ساختمانی کشور خودمان را همیشه در نظر می گیرم و سعی می کنم با عوامل موجود خود را تطبیق دهم. برای معماری ایران اهمیت فوق العاده ای قائلم و در تمام موارد سعی می کنم از این منبع عالی و گران بها به عنوان پایه و اساس استفاده کنم و الهام بگیرم. و هدفم این است که معماری این کشور را به پایه ایی برسانم که همان احترام خاصی را که در دوره های گذشته برای ما قائل بودند باز هم داشته باشند. (سیحون، ۱۳۴۰)
پس از کودتای سوم اسفند ماه سال ۱۲۹۹ خورشیدی، در سال ۱۳۰۱ خورشیدی، گروهی از رجال سیاسی-فرهنگی و علاقه مند به هنر ایران، برای حفظ و نگه داری و تعمیر ساختمان های تاریخی و پاس حرمت یادگارها و مفاخر فرهنگی و هنری ایران، گرد هم آمدند و جمعیتی به نام « انجمن آثار ملّی» را تشکیل دادند. از اقدامات اولیه ی انجمن آثار ملّی، طرح ساخت مقبره ی حکیم ابوالقاسم فردوسی بود. کریم طاهرزاده بهزاد، طرح آرامگاه فردوسی را پیشنهاد کرد و این طرح در سال ۱۳۱۳ خورشیدی افتتاح شد (بحر العلوم، ۱۳۵۵: ۳۳). به علت نا آشنایی سازندگان به فنون آزمایش خاک، محاسبه نکردن دقیق و بی اطلاعی از وضعیت آب های زیر زمینی ناحیه ی طوس، ساختمان از همان نخستین سال ها، شروع به نشست کرد و پس از ۳۰ سال، هوشنگ سیحون با حفظ طرح اولیه و الحاقات جدید، بنایی جدید ساخت.پس از برگزاری جشن هزاره ی فردوسی و آغاز جنگ جهانی دوم، به علت عدم تأمین اعتبار مالی، تا سال ۱۳۲۳ خورشیدی، انجمن آثار ملّی عملاً فعالیتی نداشت و در آذر ماه همین سال، فعالیت خود را از نو آغاز کرد.دو اقدام اولیه انجمن آثار ملّی، در دوره ی دوم فعالیت خود، توجه به ساخت آرامگاه ابوعلی سینا و آرامگاه سعدی ( طرح مشترک محسن فروغی و علی اکبر صادق به سال ۱۳۲۸ خورشیدی) بود.
طرح ساخت آرامگاه ابوعلی سینا، به مناسبت هزارمین سال تولد ابوعلی (۱۳۳۰ خورشیدی)، از اولین کارهای دوره ی دوم فعالیت انجمن آثار ملّی بود. هیئت موسسان انجمن آثار ملّی، در سال ۱۳۲۴ خورشیدی، با پیش فرض برتری تلفیق معماری قدیم و جدید، یک مسابقه معماری بین معماران آن دوره ترتیب داد که با نظر مساعد آندره گدار و محسن فروغی، طرح هوشنگ سیحون به عنوان بهترین طرح مسابقه برگزیده شد. جایزه بهترین طرح، اجرای ساختمان بود. بعد از تصویب نهایی طرح در سال ۱۳۲۶ خورشیدی، انجمن آثار ملّی، تصمیم به ساخت مقبره ی ابن سینا گرفت. به گزارش انجمن آثار ملّی، سیحون در آن زمان برای تکمیل تحصیلات خود، در پاریس به سر می برد و پس از آگاهی از تصمیم انجمن آثار ملّی در خرداد ماه سال ۱۳۲۷ خورشیدی، طرح نهایی را که در اصل به عنوان پایان نامه ی خود در پاریس ارائه کرده بود، به انجمن آثار ملّی فرستاد (بحر العلوم، ۱۳۵۵: ۹۲).
در سال ۱۳۲۸ خورشیدی، قرار داد ساخت مقبره به شرکت پیمانکاری ابتهاج و شرکاء واگذار شد. مهم ترین امتیاز این شرکت، استخدام مهندس پولاک (polak)، اهل کشور چکوسلوواکی، برای محاسبه و نظارت بر اجرای طرح بود (مصطفوی، ۱۳۸۱: ۴۱). ساخت مقبره از خرداد ماه همان سال آغاز شد. محمد تقی مصطفوی، درباره ی ایده طراحی مقبره می نویسد:
اختلاف عمده ی که برج آرامگاه ابو علی سینا با گنبد قابوس دارد دو چیز است: یکی این که به مناسبت موقعیت و محدود بودن فضای آرامگاه ابوعلی و همچنین توجه به میزان مخارجی که پیش بینی می گشت، ابعاد برج آرامگاه ابوعلی، نصف ابعاد گنبد قابوس در نظر گرفته شده است و در ابتدای امر، چنین تصمیمی نگرفته بودند، لکن محذوراتی، […] انجمن آثار ملّی را وادار نمود که از آقای مهندس سیحون، طراح و ناظر آرامگاه بخواهد تا ابعاد ساختمان را به نصف تقلیل دهد.اختلاف عمده ی دیگر این است که فاصله بین ترک های آرامگاه ابو علی سینا باز و گشاده است، در صورتی که بنای گنبد قابوس از بنیاد تا ]بالا جز[ در ورودی و روزنه ی کوچکی در پایین گنبد، هیچ گونه منفذی به خارج ندارد و به سبک زمان آن دوران، چون دخمه ی تاریک و فاقد روشنایی است و این ابتکار یعنی بازگذاردن فواصل ترک ها در برج آرامگاه ابوعلی، علاوه بر آن که با وضع اقلیمی همدان و بادهای شدید آن سرزمین، بسیار عمل به مورد مستحسن به شمار می رود، اصولاً بنای مذبور را به صورتی بسیار جالب و مطبوع در آورده، آن را بس زیبا تر و پسندیده تر از آنچه تصور می رفت ساخته است. (مصطفوی، ۱۳۵۵: ۱۰)
سیحون در مورد اندیشه های به کار رفته در طراحی مقبره چنین می نویسد:
اولین بنای یادبودی که با طرح اینجانب برپا شد، بنای یادبود و آرامگاه واقع در همدان است که ۵۰ سال پیش ساخته شده است. این بنا، برای مراسم هزاره ی ابوعلی به وجود آمد که توسط « انجمن آثار ملّی ایران»، سرپرستی می شد. تمام عوامل بنا، از اشکال هندسی و نمادین فراوان تشکیل شده اند و هر کدام مفهوم خاص خود را دارند. مربع، پایه و اساس این بنا است.خود آرامگاه در وسط تالاری مربع شکل قرار گرفته است که پله ی مدور و پایه های دوازده گانه ی برج یادبود به دوره دایره ی پله، مزار را احاطه کرده اند.شکل بنا از خارج دارای دو قسمت است، یکی قسمت زیرین که در برگیرنده ی ورودی، مقبره، کتابخانه، تالار اجتماعات و پذیرایی است و دیگر قسمت بالا که برج یادبود بنا است. در میان باغی در اطراف آن، قسمت زیرین بنا، از طرف در ورودی دارای ایوانی است با ده ستون که هر ستون علامت یک قرن است و ده قرن اشاره به هزاره ی ابوعلی است. از طرف دیگر، ابوعلی دانشمندی است بلند پایه با دانش های متعدد، فلسفه، حکمت، پزشکی، موسیقی، کیمیا و غیره که بعضی ها او را متفکر دوازده دانش دانسته اند.ستون بندی و دیوار پُر در قسمت زیرین نمای اصلی، اشاره ای است به معماری یونان قدیم، و برج دوازده ترک در بالا، از طرفی، اشاره به بنای همزمان ابوعلی یعنی گنبد قابوس دارد و از طرف دیگر، دانش های دوازده گانه ی ابوعلی را تداعی می کند، همچنین فلسفه ی ایران را پایه ی فلسفه یونان نشان می دهد. این ایوان ده ستونی و برج بتنی باز، مجموعاً در داخل یک مربع بزرگ با اضلاع ۵/۲۸ متر جا گرفته اند که البته خود مربع دیده نمی شود، ولی ضلع افقی آن کف ایوان و ضلع عمودی از کف زمین تا رأس برج است و نماد انسان ایستاده با دست های گشاده را، که خود ابوعلی است، تداعی می کند.
اگر با دقت به جزئیات این بنا توجه شود، شکل مربع، چه در نقشه و چه در نما، به صور مختلف به کار رفته است. از جمله، قسمت ورودی پنجره های کتابخانه و سالن اجتماعات، هر کدام دارای سه قسمت مربعی شکل هستند که باز هم با شبکه های سنگی مربع به اجزای کوچک تر تقسیم شده اند. تالار آرامگاه، نقشه ی مربع دارد. خود سنگ مزار، در داخل یک مربع مرمری جا گرفته در بالا مصطبه ی برج یادبود، مربعی شکل است. استیل برتری (مکعب چهارگوش) ]کذافی الاصل ![ وسط آن مربع است و اقطارشدر قسمت پوشش، چهار مثلث به وجود آورده اند که رأس آن ها بالاترین نقطه ی «استیل» است. درهای ورودی با جزییات بزرگ و کوچک، مربع ساخته شده اند. به طور کلی، بیش از پانصد مربع با ابعاد و موقعیت های مختلف در این بنا گنجانده شده است که قبلاً به خواص هندسی و نمادین آن اشاره کردیم. (سیحون، ۱۳۷۵؛ بانی مسعود، ۱۳۸۳ الف)
مساحت اراضی محوطه ی مقبره، حدود هفت هزار متر مربع است. طول بنای آرامگاه ۶۴ متر و رو به خیابان ابوعلی است و نمای آن از سنگ خارا پوشیده شده است. سطح حیاط با سه پله ی سراسری به ایوان متصل است. ایوان به طول ۳۰ متر و عرض ۳ متر، در شرق ساختمان قرار دارد. ده ستون به ارتفاع ۴/۱ متر به صورت کمابیش مخروطی (قطر پایین ستون ها ۹۵ سانتی متر و در بالا ۷۵ سانتی متر ) ساخته شده اند. نمای کلی ایوان، یادآور معابد باستانی است و تمثیل عدد ده برای هزاره ی ابن سینا طراحی شده است. ایوان با دری به ارتفاع ۲۴/۳ متر و عرض ۶/۱ متر، به سرسرای آرامگاه متصل می شود.سرسرا به طول ۸/۸ متر و عرض ۳/۶ متر و ارتفاع ۱۹/۴ متر طراحی شده است. در طرف راست و چپ سرسرا، سنگ قبر قدیمی ابو علی سینا و ابوسعید دخدوک، بر روی پایه هایی از سنگ خارا قرار دارند.
محوطه اصلی مقبره، چهارگوش و هر ضلع آن ۵/۱۱ متر و مساحت آن ۵/۱۳۲ متر مربع است. دوازده پایه ی برج آرامگاه، در این محوطه چهارگوش قرار دارند و قبر ابن سینا، در میان پایه های برج محصور است. در دو طرف سرسرا، دو تالار قرار دارد. یکی در جنوب، که تالار سخرانی و اجتماعات است و یکی در شمال، که کتابخانه ی آرامگاه است. طول تالار کتابخانه ۴۵/۹ متر و عرض آن ۷۵/۵ متر است و بر دیوار شرقی آن سه پنجره به طول و عرض ۸۸/۱ متر، طراحی و تعبیه شده است. در سمت غرب تالار کتابخانه، مخزن کتاب به طول ۴۵/۹ متر و عرض جای دارد. قسمت سوم، برجی واقع در زاویه ی شمال شرقی بنای اصلی است که با دو ستون سنگی یکپارچه به ارتفاع ۰۹/۴ متر به این بنا اتصال می یابد. ارتفاع برج ۵/۱۲ متر و طول و عرض پایین آن ۵/۹ *۵/۵ متر و بالای آن به طول و عرض متوسط ۸/۴ متر است.
به گزارش انجمن آثار ملّی در آبان ماه سال ۱۳۳۵ خورشیدی، استاد ابوالحسن صدیقی متعهد می شود، مجسمه ی گچی نادر را آماده کند و برای ساخت مجسمه ی برنزی به ایتالیا بفرستد تا موسسه ایتالیایی برونی (BRUNI) در شهر رم، ساخت مجسمه برنزی را به انجام برساند. در مرداد-ماه همان سال، انجمن آثار ملّی در نامه ایی به سیحون چنین نوشت که وضع بنای موجود آرامگاه خیام متناسب با شخصیت علمی و هنری خیام نیست و انجمن آثار ملّی در نظر دارد در این مورد اقداماتی به عمل آورد. از سیحون خواسته شد، طرح و نقشه ی جدیدی متناسب با شخصیت خیام طراحی کند. سیحون و حسین جودت (ناظر انجمن آثار ملّی)، پس از بازدید از مکان، در نامه ایی به انجمن آثار ملّی چنین گزارش دادند:
[…] راجع به مقبره ی خیام، به طوری که ملاحظه فرموده اند، محل آن فعلا چسبیده به بقعه ی امام زاده محمّد محروق می باشد و هرگونه عملی در این محل نمی تواند استقلال و برجستگی به مقبره ی خیام بدهد و لازم است که محل جدیدی در همان محوطه در نظر گرفته شود. با مطالعاتی که در این قسمت به عمل آمد، محل آرامگاه و کروکی لازم متناسب با محل جدید تهیه گردید تا در صورتی که مورد موافقت باشد، نقشه های تکمیلی و به صورت بر آورد هزینه ی آن تقدیم گردد. (بحرالعلوم، ۱۳۵۵: ۲۸۹)
محل جدید آرامگاه انتخابی سیحون در «گوشه ی شمالی باغ»، مورد تایید انجمن آثار ملّی قرار گرفت و در پی آن، طرح پیش نهادی او در سال ۱۳۳۷ خورشیدی، به دانشکده ی هنرهای زیبا دانشگاه تهران فرستاده شد. محسن فروغی، رئیس دانشکده ی هنرهای زیبا، در نامه ایی به انجمن آثار ملّی چنین گزارش داد:
[…] طرحی که توسط آقای مهندس هوشنگ سیحون، استاد این دانشکده، برای آرامگاه حکیم عمر خیام تهیه شده است و «ماکت های» مربوط به آن، مورد دقت قرار گرفت و از طرف آقای سیحون درباره ی آن توضیحات کافی داده شد. با توجه به این نکته که در تهیه ی طرح مزبور، از سبک معماری ایرانی حداکثر استفاده به عمل آماده است، این نقشه چه از لحاظ اصول فن معماری و چه از نظر سبک، برای آرامگاه حکیم بزرگ ایران کاملاً مناسب است. (بحرالعلوم، ۱۳۵۵: ۲۹۱-۲۹۰)
بعد از گزارش فروغی به انجمن آثار ملّی، سیحون در اسفند ماه سال ۱۳۳۷ خورشیدی، متعهد شد نقشه های قطعی و نقشه های اجزای کار را شامل مقبره اصلی، سکوبندی اطراف و آب نماها و بناهای تابعه ی آن و همچنین، نظارت کار را هر چه زودتر برای ساخت مقبره به انجمن آثار ملی تحویل دهد. او مشخصات فنی بنا را چنین توصیف می کند:[…] استخوان بندی بنا فلزی و دارای روکش آلومینیوم خواهد بود و قسمت سقف با نوعی شیشه های ضخیم الوان و متن قسمت بدنه با کاشی پشت و رو تزئین خواهد شد. زیر سازی بنا با بتن و کرسی و پله ها با سنگ گرانیت و بدنه ی دیوار مجاور آب نماها با سنگ تراورتن و سنگ روی قبر از سنگ سیاه مشهد خواهد بود. (بحرالعلوم، ۱۳۵۵: ۲۹۲) شرکت ساختمانی کا.ژ.ت. در سال ۱۳۳۷ خورشیدی، به انجمن آثار ملّی اطلاع داد، حاضر است مسئولیت ساخت کار را با در نظر گرفتن نظریات سیحون به عهده گیرد و ساختمان آرامگاه خیام را بدون عیب و نقص به اجرا در آورد. سیحون و حسین جودت نیز اعلام کردند: « طرح اولیه ساختمان آرامگاه خیام با استخوان بندی فلزی تهیه گردید و در نظر بود که رو کار آن با آلومینیوم پوشیده شود. پس از مراجعه به اهل فن معلوم شد که رو کش آلومینیوم بر فلز آثار نامطلوبی از لحاظ ترکیبات شیمیایی دارد. از این رو تصمیم گرفته شد که کار را با بتن ظریف اجرا گردد و ارتفاع آرامگاه نیز از ۱۲ متر به ۲۲ متر ترقی داده شود تا عظمت بیشتری پیدا کند».
دیگر آثار هوشنگ سیحون:
بنای یادبود نادر
بنای یادبود نادر
پایه برج مانند مجسمه ها
آرامگاه کمال الملک