استان خوزستان

خوزستان

خوزستان

مرکز اهواز
مساحت ۶۴٬۰۵۷ کیلومترمربع
جمعیت ۴٬۵۳۱٬۷۲۰ نفر (۱۳۹۰)
تعداد شهرستان‌ها ۲۷
منطقه زمانی IRST (گرینویچ+۳:۳۰)
-تابستان (دی‌اس‌تی) IRDT (گرینویچ+۴:۳۰)
نماینده ولی فقیه سید محمدعلی موسوی جزایری
استاندار عبدالحسن مقتدایی سال 1394 – 1395 شمسی – 2016 میلادی

 استان خوزستان

دریاچه سد دز

استان خوزستان با مساحت ۶۴٬۰۵۷ کیلومتر مربع در جنوب غربی ایران در کرانه خلیج فارس و اروندرود قرار دارد و مرکز استخراج نفت و گاز ایران به‌شمار می‌آید. شهر اهواز مرکز استان خوزستان است. این استان پنجمین استان پرجمعیت ایران است.

خوزستان از شمال به استان لرستان، از شمال شرقی و شرق به استان چهارمحال و بختیاری، از شمال غربی به استان ایلام، از شرق و جنوب شرقی به استان کهگیلویه و بویراحمد، از جنوب به استان بوشهر و خلیج فارس و از غرب به کشور عراق محدود می‌شود.  این استان با جمعیّت ۴٬۵۳۱٬۷۲۰ نفر (سرشماری ۱۳۹۰) دارای ۱٬۰۸۳٬۳۴۱ خانوار است که این تعداد شامل ۷۹۳ هزار و ۲۸۹ خانوار شهری و ۲۹۰ هزار و ۵۲ خانوار روستایی است.  استان خوزستان در محدوده ۴۷ درجه و ۴۲ دقیقه تا ۵۰ درجه و ۳۹ دقیقه طول شرقی از نصف‌النهار گرینویچ و ۲۹ درجه و ۵۸ دقیقه تا ۳۲ درجه و ۵۸ دقیقه شمالی از خط استوا قراردارد.

 

 

استان خوزستان دارای ۱۸ نماینده در مجلس شورای اسلامی و ۶ نماینده نیز در مجلس خبرگان رهبری می‌باشد. شرکت ملی مناطق نفت‌خیز جنوب؛ بزرگترین تولیدکننده نفت ایران، در استان خوزستان و در شهر اهواز مستقر می‌باشد. این شرکت بطور متوسط ۸۵٪ درصد از نفت خام و ۱۶٪ درصد ازگاز طبیعی ایران را تولید می‌کند.

در حال حاضر عبدالحسن مقتدایی به‌عنوان استاندار خوزستان، بالاترین مقام اجرایی این استان، فعالیت می‌نماید.

counties of Khuzestan province, Iran

نام خوزستان در دوران هخامنشیان 
خوزستان یعنی سرزمین مردمان خوزی یا هوزی. در سنگ‌نوشته‌های فارسی باستان که مربوط به ۲۵۰۰ سال پیش هستند برای نامیدن سرزمینعیلام (یعنی منطقهٔ جنوب غربی ایران امروز و دربردارندهٔ خورستان امروز) واژه‌های -ʰŪja و -ʰŪvja به کار رفته است. این واژه‌ها ۲۴ بار در سنگ‌نوشته‌های داریوش یکم و یک بار در سنگ‌نوشته‌ای از خشایارشا ثبت شده‌اند. همین واژهٔ -ʰŪja است که در زبان فارسی تبدیل به خوز شده است.

واژه‌های -ʰŪjiya و -ʰŪvjiya نیز ۷ بار در سنگنوشته‌های داریوش یکم به کار رفته‌اند که در واقع صفت و به معنای «خوزی یعنی اهل سرزمین -ʰŪja و -ʰŪvja» هستند. همین واژهٔ -ʰŪjiya است که در زبان فارسی تبدیل به خوزی شده است.

استرابون و پلینیوس از خوزستان به اسم اوکسی  نام می‌برند. این استان با عیلامیان باستان و شوش کم و بیش مرتبط است. نام اهواز، شوش وهویزه منعکس‌کننده ساکنین این منطقه در زمان عیلامیان بوده‌است .

نام خوزستان در دوران ساسانیان[ویرایش]
نام استان خوزستان در فارسی میانه (یا همان پهلوی ساسانی) و نیز در پارتی (یعنی همان پهلوی اشکانی) به صورت hūjestān (یعنی هوجِستان) یا hūžestān (یعنی هوژِستان) آمده است.

بخشی از متنی پارتی بر روی دستنویس مانوی M 5569 که از زمان و مکان مرگ مانی می‌گوید و در سدهٔ سوم میلادی (یعنی سیصد سال پیش از اسلام) نوشته شده است:

آوانگاری به خطّ فارسی:

پَد چَفار سَخت، شَهرِوَر ماه، شَهرِوَر رُوژ، دُشَمبَت، اود اِیوَندَس ژَمان، اَندَر اَوِستام ای هوژِستان، اود شَهرِستان چِ بِیلاپاد، کَذ اَهراماد هُو پِدَر رُوشن …
آوانگاری به خطّ آوانگار بین‌المللی :

pad čafār saxt šahrewar māh, šahrewar rōž, dōšambat, ud ēwandas žamān, andar awestām ī hūžistān, ud šahrestān če bēlābād, kaδ ahrāmād hō pidar rōšn
برگردان فارسی:

چهار روز گذشته از شهریورماه، روزِ شهریور، روز دوشنبه، ساعت یازده، در استان خوزستان و در شهر بیت لاپاط [یعنی همان گندی‌شاپور]، که پدر روشنایی (یعنی مانی) عروج کرد .
نام خوزستان در دوران اسلامی
به گفته سوات سوجک در کتاب‌های تاریخ کلاسیک اسلامی، نام این استان خوزستان بود. ابن حوقل- جغرافی دان قرن ۱۰ میلادی – در کتاب خودش صورت الارض در فصلی جداگانه این استان را همراه با نقشه توصیف می‌کند و یاقوت در سده ۱۳ میلادی در مجعم البلدان جزئیاتی از استان خوزستان نوشته‌است .

ریچارد فرای درمورد خوزستان می‌نویسد: “خوزستان استانی ثروتمند و کم ارتفاع بود که دست کم به هفت کوره تقسیم می‌شد؛ بزرگترین جز آن هرمزداردشیر یا هرمزدشهر بود که عرب‌ها بدان سوق‌الاهواز می‌گفتند ”

واژه خوزستان به معنای سرزمین «خوزها» است و خوز را به صورت‌های «هوز» و «حوز» نیز می‌نوشتند و جمع هوز در زبان عربی اهواز است که نام پایتخت استان خوزستان است.   البته ابن خردادبه(متوفای حدود ۳۰۰ ق) خوزستان را با همان اهواز یکی می‌داند و آنجا را سرزمینی وسیع، مشتمل بر هفت کوره بر می‌شمارد که با نام کور الاهواز می خواندش.

ابن خردادبه نظر دیگری دربارهٔ نام اهواز دارد. او نه فقط اهواز بلکه کل موقعیت جغرافیایی خوزستان امروزی را اهواز می‌داند. (متوفای حدود ۳۰۰ ق) خوزستان را با همان اهواز یکی می‌داند و آنجا را سرزمینی وسیع، مشتمل بر هفت کوره بر می‌شمارد و به آن اکوار الاهواز می‌گوید.   سبب وجود همین هفت کوره در این سرزمین، عضدالدوله دیلمی، آنجا را اقلیم هفت حوزه نام گذارده تا آنجا که مقدسی در قرن چهارم هجری، از رواج این نام خبر داده و پیروی خود را از آن، اعلام می‌دارد. همچنین او یادآور می‌شود که برخی از این حوزه‌ها از میان رفته‌است.

کاربرد نام خوزستان در نوشته‌های کهن عربی
أبو ریحان بیرونی‏ (درگذشت: ق ۴۴۰): الآثار الباقیة عن القرون الخالیة. تصحیح: پرویز اذکایی‏. تهران ۱۳۸۰.
صفحهٔ ۲۵۶: … و قیل آنه بلد من خوزستان؛ و لیس ذلک ببعید، غیر ان قول هرقل ملک الروم، حین هرب من انطاکیة الی قسطنطینیة، و التفت الی الشام و قال: «علیک السلام یا سوریة»، سلام مودع، لا یری آنه یرجع الیها ابداً، دلیل علی ان سورستان هی بلاد الشام (۲۷۹). و کالعبرانیین ینسبون الی شط بحر، یقال له العبر؛ و کذلک جمیع الاسماء آلتی اشتهرت بها الفرق المختلفة؛ و عند المزدکیة، ان الزمان لا یخلو) ۱۱۲. (من نبی مبعوث، و ان الانبیاء یبعثون علی التوالی.
صفحهٔ ۳۶۷: … فی الثالث و العشرین، ذکران مارجیورجس (Mar -Georgios) الشهید، و هو جرجیس المقتول مرارا بألوان العذاب؛ و فی الرابع و العشرین، ذکران مارقوس (Marcus) صاحب الانجیل الثانی؛ و فی الخامس و العشرین، ذکران ایلیا (Elias) الجاثلیق بخراسان؛ و فی السابع و العشرین، ذکران خریسطفوروس (ChristoPhorus). و فی الثلاثین، ذکران شمعون بن صباعی (Simeonb) الجاثلیق، المقتول بخوزستان مع من کان معه من النصاری.
برگردان دو متن بالا به فارسی (از این کتاب): أبو ریحان بیرونی (درگذشت: ق ۴۴۰): آثار الباقیه‏. ترجمه: اکبر دانا سرشت‏. نشر امیر کبیر. چاپ پنجم. تهران ۱۳۸۶.

صفحهٔ ۳۱۳: … برخی گفته‌‏اند که سورستان بلد و شهری و قسمتی از خوزستان‏ است و این سخن دور از صواب نیست ولی هنگامی که هرقل امپراتور رم هنگامی که از انطاکیه به قسطنطنیه می‌گریخت روی خود را به شام کرده و گفت سلام بر تو ای سوریه و این سلام، تودیع و خداحافظی کسی با تست که دیگر به تو باز نمی‌گردد پس گفتار قیصر رم دلیل بر آن است که سورستان شام است.
صفحهٔ ۴۵۹: … روز بیست و سوم ذکران مارجیورجس شهید است که به انواع عذاب چند مرتبه او را کشتند و روز بیست و چهارم ذکران مارقوس صاحب دومین انجیل است؛ و روز بیست و پنجم ذکران ایلیا جاثلیق خراسان است و روز بیست و هفتم ذکران خریسطفورس است و روز سی‌ام ذکران شمعون صباعی است که در خوزستان جاثلیق نصاری بوده و با دیگر مسیحیان که با او بودند کشته شد.
السمعانی، أبو سعد عبد الکریم بن محمد بن منصور التمیمی (درگذشت: ق ۵۶۲): الأنساب‏. تصحیح: عبد الرحمن معلمی‏. ناشر: دائرة المعارف العثمانیة. حیدر آباد ۱۳۸۲ قمری.
جلد ۱، ص ۱۵۳: الأرجانی‏ … هذه النسبة الی أرجان و هی من کور الأهواز من بلاد خوزستان‏ و یقال لها ارغان بالغین و هی أرجان، و کان الصاحب إسماعیل بن عباد ینزل بها فی بعض الأوقات‏ …
جلد ۱، صفحهٔ ۲۹۱: … و کذلک رأیت فی عرض الدنیا من أهل المنصورة و مولتان و بلاد بست و سجستان علی بابه، و کذلک رأیت جماعة من أهل فارس و شیراز و خوزستان علی بابه فناهیک بهذا شرفا و اشتهارا و علوا فی الدین و قبولا فی بلاد المسلمین بطول الدنیا و عرضها.
جلد ۱، صفحهٔ ۳۹۵: الأهوازی‏، بفتح الألف و سکون الهاء و فی آخرها الزای، هذه النسبة الی الأهواز و هی من بلاد خوزستان‏، و تنسب جمیع بلاد الخوز الی الأهواز [یقال لها کور الأهواز]، و البلدة آلتی هی الأهواز الساعة یقال لها سوق الأهواز و هی علی قرب من أربعین فرسخا من البصرة و کانت احدی البلاد المشهورة المشحونة بالعلماء و الأئمة و التجار و المتمولین من أهل البلد و الغرباء و قد خربت أکثرها و بقیت التلال، و لم یبق بها الا جماعة قلیلة، و المشهور بالنسبة الیها من القدماء الضحاک ابن زید الأهوازی، یروی عن إسماعیل بن ابی خالد، روی عنه عبد الملک ابن مروان الأهوازی‏ …
جلد ۳، صفحه‌های ۵۱ و ۵۲: التستری‏، بالتاء [المضمومة] المنقوطة من فوق بنقطتین و سکون السین المهملة و فتح التاء المعجمة أیضا بنقطتین من فوق و الراء المهملة، هذه النسبة الی تستر بلدة من کور الأهواز من بلاد خوزستان‏ یقولها الناس شوشتر و بها قبر البراء بن مالک رضی الله عنه‏‏ …
جلد ۳، صفحهٔ ۳۴۸: الجندیسابوری، بضم الجیم و سکون النون و فتح الدال المهملة و سکون الیاء المنقوطة [من تحتها] بنقطتین و فتح السین المهملة بعدها الألف و الباء المنقوطة [بنقطة] بعدها [واو] و راء مهملة، هذه النسبة إلی بلدة من بلاد کور الأهواز- و هی خوزستان – یقال لها جندیسابور‏‏ …

منبع : ویکی پدیا

فکه، منطقه‌ای بیابانی در شمال غربی خوزستان و جنوب شرقی استان ایلام است.

این منطقه از جنوب به چزابه و شهر بستان، از شرق به میشداخ و رقابیه، از شمال غرب به عین خوش و شهر موسیان، از شمال شرق به چنانه، برغازه و سپس به شهر شوش و از غرب به استان العماره عراق منتهی می‌گردد. طول و عرض جغرافیایی منطقهٔ عمومی فکه از ۳۱ درجه و ۵۴ دقیقه شمالی تا ۳۲ درجه و ۱۵ دقیقه شمالی و ۴۷ درجه و ۲۵ دقیقه شرقی تا ۴۷ درجه و ۵۵ دقیقه شرقی امتداد دارد. ارتفاع آن از ۰ تا ۱۴۰ متر از جنوب به شمال، گسترده است. فکه به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم می‌شود. بخش جنوبی آن جزو استان خوزستان و شهرستان دشت آزادگان محسوب می‌شود، بخش شمالی آن جزو استان ایلام و از توابع شهرستان دهلران می‌باشد.

منطقهٔ فکه؛ رملی و سرزمین شن‌های روان است، در بخش جنوبی آن رمل و شن‌های روان بیشتر است، به گونه‌ای که حرکت‌کردن بر روی آن بسیار سخت و طاقت‌فرساست. خاک فکه شمالی سخت‌تر است و در بخش‌هایی از آن خاک‌های رس و خاک‌های قابل کشت وجود دارد. بارندگی در فکه بسیار کم است، به گونه‌ای که اکثر مناطق آن خشک و بی‌آب و علف است، در منطقهٔ فکه جنوبی، تعداد روستاها به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسد و تنها عده‌ای از عشایر در آن زندگی می‌کنند. در منطقهٔ فکه شمالی به علت وجود رودخانه دویرج و باران‌های فصلی؛ روستاهای معدودی وجود دارد و منطقه قابل تحمل‌تری است.

فکه یکی از محورهای اصلی حملهٔ ارتش بعثی عراق به محور شمال خوزستان بود. لشکر ۱ مکانیزه عراق از این محور به سمت شوش وارد عمل شد. اما مقاومت تیپ ۳۷ زرهی شیراز و همین‌طور سپاه پاسداران موجب شد عراقی‌ها به سختی و با تاخیر از فکه عبور کنند. ارتش عراق با عبور از محور فکه توانست خود را تا کنار رودخانهٔ کرخه نزدیک جادهٔ اهوازاندیمشک برساند. پس از عملیات فتح‌المبینـکه به آزادسازی بخش اعظمی از منطقهٔ غرب شوش و دزفول انجامیدـ منطقهٔ فکه هم‌چنان در اشغال نیروهای عراقی باقی ماند. در ۱۷/۱۱/۶۱ عملیات والفجر مقدماتی در جنوب فکه انجام شد و رزمندگان ایرانی توانستند با شکستن خطوط پی‌درپی ارتش عراق به عمق مواضع آن نفوذ کنند، اما بر اثر مقاومت شدید عراقی‌ها، رزمندگان ایرانی به مواضع قبلی بازگشتند. در ۱۰/۲/۶۵ ارتش عراق به فکه حمله کرد و بیش از ۷ کیلومتر پیش‌روی نمود. عملیات والفجر مقدماتی، خاطرات تلخی را در پی داشت. تعداد زیادی از نیروهای ایرانی به علت لورفتن عملیات و تجهیزات فراوان دشمن و میادین مین بسیار در منطقه کشته و مجروح شدند، عده‌ای عقب‌نشینی کردند، اما عدهٔ زیادی در این سرزمین جاماندند. برخی بر اثر تشنگی در بیابان سوزان فکه کشته شدند و عده‌ای هم به طرزی فجیع توسط نیروهای بعثی کشته شدند حتی عراقی‌ها برخی از مجروحین را زنده‌به‌گور کردند. این سرزمین علاوه‌بر آن‌که محل کشته‌شدن تعداد قابل توجهی از رزمندگان ایرانی است، شاهد کشته‌شدن سه فرماندهٔ بزرگ جنگ “ ابراهیم هادی ، حسن باقری و مجید بقایی” نیز بود. فکه تا آخر جنگ در دست نیروهای عراقی باقی ماند و برخی پیکرها هم‌چنان در میادین مین باقی ماند.

در سالهای پایانی جنگ سازمان مجاهیدن خلق به حمایت از عراق در این منطقه عملیات کرده و آنرا عملیات افتاب نامیدند.

WhatsApp us