ارسی های دوست داشتنی را از خاطر نبریم!

ارسی ها خیلی دوست‌داشتنی‌اند، بویژه اگر «عشق معماری سنتی» هم باشی و مدام نوستالژی‌های کودکی را برایت تداعی کنند؛ اما تمام نوستالژی‌ها روی سرت خراب می‌شوند وقتی در سفر نوروزی در خانه‌ای قدیمی در یزد، محو بازی شیشه‌های رنگی و آفتاب ناز فروردین باشی و صدای مادری و بعد پدری و بعد باز هم مادری را بشنوی که در پاسخ  فرزند نوجوانشان که با اشاره به نوشته‌ی روی دیوار (اورسی) می‌پرسد مامان / بابا، اورسی یعنی چی؟ بعد از مکثی نسبتا طولانی با افتخار می‌گویند، فکر کنم اینجا اتاقی باشد که عروس‌ها را در آن می‌آوردند، چون در لهجه‌ی یزدی به عروسی می‌گویند «عاروسی»!
این مقدمه را نوشتم تا بهانه‌ای شود برای شناختن بیشتر اورسی و گفتن این‌که یکی از گوشه‌های زیبای آواز «معمار ایرانی» تا چه حد مهجور است، مثل خیلی گوشه‌های دیگرش که این روزها در بافت بی‌قواره و چشم‌آزار آپارتمان‌هایی که به سرعت قارچ در خیابان‌های دودی و سیمانی سر بر می‌آروند، هضم می‌شوند؛ خیابان‌هایی که حتی ساختمان‌ دانشکده‌‌هایش که قرار است مهندس معمار بیرون بدهند هم کالبدهای بی‌روحی بیش نیستند و همه‌چیز به گوشه‌های تیز و بی‌رحم مربع‌ها و مستطیل‌ها ختم می‌شود و دریغ از ذره‌ای ظرافت و زندگی.

پنجره های ارسی

پنجره های ارسی

پنجره های ارسی

پنجره های ارسی

پنجره های ارسی

پنجره های ارسی

پنجره های ارسی

پنجره های ارسی

پنجره های ارسی

پنجره های ارسی

پنجره های ارسی

پنجره های ارسی

http://www.chidaneh.com

WhatsApp us