لئوناردو دی سر پیرو دا وینچی (به ایتالیایی: Leonardo da Vinci) (۱۵ آوریل ۱۴۵۲ – ۲ مه ۱۵۱۹) دانشمند، نقاش، مجسمهساز، معمار، موسیقیدان، ریاضیدان، مهندس، مخترع، آناتومیست، زمینشناس، نقشهکش، گیاهشناس و نویسنده ایتالیایی دوره رنسانس بود.
نوشته های لئوناردو در مورد برتری نقاشی بیش از شعر و موسیقی ( و مجسمه سازی ) اولین سهم مهم رنسانس در بحث است. متن هایی که به نام Paragone شناخته می شوند امروزه قسمت بازاریابی Codex vaticanus urbinas latinus 1270 را تشکیل می دهند که از نوت بوک های لئوناردو در اواسط قرن شانزدهم تشکیل شده است.
19. چگونه نقاشی از تمام آثار مردی به دلیل ذهنیت های ظریف که با آن مواجه است عبور می کند
چشم که گفته می شود پنجره روح است، وسیله اصلی است که توسط آن Senso comune[یک اصطلاح که از دانشمندان قرون وسطایی به دست می آید، به معنی حس درونی یا روانشناسی است) ممکن است به طرز وحشیانه و با شکوه کارهای بی حد و حصر طبیعت را تسویه کند و راه دوم، گوش است که از طریق چیزهایی که چشم دیده می شود، شایسته است. اگر شما historiographers یا شاعران و یا ریاضیدانان، چیزهایی را با چشم خود دیده نمی شود، بد نیست که شما قادر به ارسال آنها از طریق نوشته های خود را. شاعر، اگر شما نقاشی را با قلم خود به تصویر کشیدید، نقاش با قلم مو خود را راحت تر می کند و آن را رضایت بخش و خسته کننده برای درک. اگر ادعا کنید که نقاشی [شعر خالی است]، نقاش می تواند بگوید که شعر نقاشی کور است.در حال حاضر در نظر بگیرید که بیشتر آسیب زدن خشمگین، کور شدن یا خاموش شدن است. اگر شاعر، مانند نقاش، در اختراعاتش آزاد باشد، [تخیل شاعر] برای مردان به عنوان نقاشی ها رضایت بخش نیست. برای اینکه، در حالی که شعر به شکل گیری اشکال، اعمال و جای دادن در کلمات گسترش می یابد، نقاش با شبیه سازی های واقعی شکل ها برای تقلبی این فرمها حرکت می کند. در حال حاضر در نظر بگیرید که یک بررسی دقیق تر از مرد، نام و نام خانوادگی او است؟ نام برای انسان در سرزمین های مختلف متفاوت است، و این فرم تنها توسط مرگ متوقف می شود. و اگر شاعر به وسیله گوش از طریق حواسها عمل کند، نقاش [به این طریق] با حس ارزشمندی چشم بیشتر می شود. با این [مقایسه ها] من فقط برای یک نقاش خوب می خواهم که خشم یک نبرد را شکل دهد و برای شاعر چیزی در مورد آن بنویسد و برای هر دو [این جنگ ها] را پیش از عموم قرار دهد. شما خواهید دید که بیشتر بینندگان را متوقف خواهد کرد، چه مدت طول خواهد کشید، که ستایش بیشتری خواهد داشت و بیشتر راضی خواهد شد.
—-
ترجمه در Claire J. Farago، Paragone لئوناردو داوینچی: تفسیر انتقادی با نسخه جدید متن در Codex Urbinas ، مطالعات Brill در تاریخ فکری (Leiden: EJ Brill، 1992)، ص. 209-11.
هر كه در حافظه چوب ببيند باغي
صورتش در وزش بيشه شور ابدي خواهد ماند
شاعر: سهراب سپهری
نه
هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند
و فکر میکنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد
به تماشا سوگند
شاعر: سهراب سپهری
به تماشا سوگند
و به آغاز كلام
و به پرواز كبوتر از ذهن
واژه اي در قفس است
حرف هايم ، مثل يك تكه چمن روشن بود
من به آنان گفتم:
آفتابي لب درگاه شماست
كه اگر در بگشاييد به رفتار شما مي تابد
و به آنان گفتم : سنگ آرايش كوهستان نيست
همچناني كه فلز ، زيوري نيست به اندام كلنگ
در كف دست زمين گوهر ناپيدايي است
كه رسولان همه از تابش آن خيره شدند
پي گوهر باشيد
لحظه ها را به چراگاه رسالت ببريد
و من آنان را ، به صداي قدم پيك بشارت دادم
و به نزديكي روز ، و به افزايش رنگ
به طنين گل سرخ ، پشت پرچين سخن هاي درشت
و به آنان گفتم :
هر كه در حافظه چوب ببيند باغي
صورتش در وزش بيشه شور ابدي خواهد ماند
هركه با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرام ترين خواب جهان خواهد بود
آنكه نور از سر انگشت زمان برچيند
مي گشايد گره پنجره ها را با آه
زير بيدي بوديم
برگي از شاخه بالاي سرم چيدم ، گفتم
چشم را باز كنيد ، آيتي بهتر از اين مي خواهيد؟
مي شنيديم كه بهم مي گفتند
سحر ميداند،سحر!
سر هر كوه رسولي ديدند
ابر انكار به دوش آوردند
باد را نازل كرديم
تا كلاه از سرشان بردارد
خانه هاشان پر داوودي بود
چشمشان را بستيم
دستشان را نرسانديم به سر شاخه هوش
جيبشان را پر عادت كرديم
خوابشان را به صداي سفر آينه ها آشفتيم
من از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم! هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود. کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد. هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت . من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد ….. و شبی از شبها مردی از من پرسید تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟
باید امشب بروم باید امشب چمدانی را که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم و به سمتی بروم که درختان حماسی پیداست رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند یه نفر باز صدا زد سهراب! کفش هایم کو؟
کلاسیسیسم (به انگلیسی: Classicism) جنبش هنری و فرهنگی ویژهٔ نیمهٔ دوم قرن هفدهم در اروپاست. این جنبش مبتنی بر آفرینش آثار هنری و ادبی با الهام از هنر باستان یونان و روم، و بازگشت به اصول و ارزشهای زیباییشناسی آنان است.
کلمه کلاسیک صفتی است که ریشه آن واژه لاتینی کلاسیکوس (classicus) و به معنی درجه اول است. به تدریج این واژه برای سخن گفتن از نویسندگان درجه اول جامعه استفاده شد، یعنی کسانی که نوشتههای آنها در کلاسهای درس تدریس میشد.
ابوالقاسم فردوسیتوسی (۳۲۹ هجری قمری – ۴۱۶ هجری قمری، در توس خراسان)، شاعر حماسهسرای ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه، حماسهٔ ملیایران، است. برخی فردوسی را بزرگترین سرایندهٔ پارسیگو دانستهاند که از شهرت جهانی برخوردار است. فردوسی را حکیم سخن و حکیم توس گویند.
گزیده ای از اشعار فردوسی
« شعری از فردوسی »
چو گفتـــــار بيهــوده بسيــار گشت سخنگوي در مردمي خوار گشت
به نايـافت رنجه مـكن خـــــويشتن كه تيمـار جان باشد و رنج تـن
حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی
****اشعار فردوسی*****
زدانش چو جان تـــرا مـــايـه نيست به از خامشي هيچ پيرايــه نيست
توانگر شد آنكس كه خرسنـــد گشت از او آز و تيمار در بنـــد گشت
****اشعار فردوسی*****
بـه آمــوختن چون فــروتن شـــوي سخن هــاي دانندگــان بشنوي
مگوي آن سخن، كاندر آن سود نيست كز آن آتشت بهره جز دود نيست
حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی
****اشعار فردوسی*****
بيــــا تا جهــــان را به بــد نسپريم به كوشش همه دست نيكي بريم
نبــاشد همي نيك و بـــد، پــــايدار همـــــان به كه نيكي بود يادگار
****اشعار فردوسی*****
همــــان گنج و دينار و كاخ بلنـــــد نخواهــــد بدن مرترا ســـودمند
فــريــدون فــرّخ، فرشته نبـــــــود بــه مشك و به عنبر، سرشته نبود
به داد و دهش يــافت آن نيگـــــوئي
تو داد و دهش كن، فريدون توئي
شاهنامه (دیباچه) از فردوسی ، درباره شاهنامه
********اشعار فردوسی********
« شعری از فردوسی »
سپاه شب تیره
شبی چون شَبَه روی شسته به قیر
نه بهرام پیدا ، نه کیوان ، نه تیر
****اشعار فردوسی*****
دگرگونه آرایشی کرد ماه
بسیچ گذر کرد بر پیشگاه
شده تیره اندر سرای درنگ
میان کرده باریک و دل کرده تنگ
ز تاجش سه بهره شده لاژورد
سپرده هوا را به زنگار و گَرد
شاهنامه (دیباچه) از فردوسی ، درباره شاهنامه
****اشعار فردوسی*****
سپاه شب تیره بر دشت و راغ
یکی فرش گسترده از پّر زاغ
نموده ز هر سو به چشم اهرمن
چو مار سیه ، باز کرده دهن
****اشعار فردوسی*****
چو پولاد زنگار خورده سپهر
تو گفتی به قیر اندر اندود چهر
فرو ماند گردون گردان به جای
شده سست خورشید را دست و پای
****اشعار فردوسی*****
سپهر اندر آن چادر قیرگون
تو گفتی شدستی به خواب اندرون
نَبُد هیچ پیدا نشیب از فراز
دلم تنگ شد زان شب دیریاز
با تشکر از توجه شما گروه فن و هنر ایران زمین
به صنایع چوب فن و هنر ( تاسیس 1340 تهران ) خوش آمدید .
طراح و سازنده ( رنگ کاری ) دکوراسیون چوبی سفارشی
بدلیل قطع پیام رسان واتساپ تصاویر و درخواست خود را روی ایمیل bestart2000@gmail.com ارسال کنید و با پیامک اطلاع دهید . ویا میتوانید از بخش کامنت ها پیام بگذارید . پیام رسان های سروش , بله , ایتا ، واتساپ ، تلگرام در دسترس است .
افتخار همکاری صنایع چوب فن و هنر با هنرمندان و معماران برجسته و محبوب ایرانی آرشیتکت و معمار جناب فرزاد دلیری , از برترین معماران ایران و افتخار همکاری با ایشان در پروژه کوهسار و چندین پروژه دیگر
آرشیتکت فرزاد دلیری
بازیگر محبوب و هنرمند رضا کیانیان ( ساخت درب تمام چوب )
معمار موسی عبیر از بزرگان معماری ایران ( اجرای هندریل چوب راش )
معمار موسی عبیر
داستان فن و هنر ایران
هنرکده فن و هنر ایران زمین از سال 1340 در منطقه قلهک مشغول به کار بوده و در گذشت این سالیان توانسته تجارب و تجهیزات خود را برای ساخت نمونه های سفارشی و بسیار با کیفیت آماده کند . ما از ابتدا نمونه ساز بودیم و هیچ گاه تمایل به سری سازی نداشتیم . ما از اهالی قدیم منطقه قلهک هستیم , اصالتا یزدی هستیم . ... هم اکنون در تهران شهرک صنعتی خاوران مستقر هستیم و آماده ارائه خدمات نجاری , طراحی و مشاوره به مشتریان هستیم .