انسانی رنسانس
مرد ویترویوسی یک طراحی از لئوناردو دا وینچی است که به احتمال زیاد در سال ۱۴۸۷ م کشیده شدهاست، و طرحی تمامقد از ویترویوس، معمار ایتالیایی است. ویکیپدیا
مرد ویترویوسی (به ایتالیایی: Uomo vitruviano) یک طراحی از لئوناردو دا وینچی است که به احتمال زیاد در سال ۱۴۸۷ م کشیده شدهاست، و طرحی تمامقد از ویترویوس، معمار ایتالیایی است. این طراحی، که با جوهر برروی کاغذ کشیده شده، بدن برهنهٔ مردی را در دو حالت مختلف نشان میدهد که همزمان درون یک دایره و مربع محاط شدهاند. این طراحی در ونیز ایتالیانگهداری شده و جز در مواقع خاص به نمایش درنمیآید.
مطابق مشاهدات لئوناردو دا وینچی در متن تصویر، که بهصورت قرینه نوشته شدهاست، نقاشی بهعنوان توصیفی از تناسبهای موجود در بدن انسانِ مذکر در قالب بدنِ ویترویوس کشیده شدهاست:
کف دست به پهنای ۴ انگشت است.
کف پا به پهنای ۴ کف دست است.
اندازهٔ نوک انگشتان دست تا آرنج، ۶برابر پهنای کف دست است.
قد یک مرد به اندازهٔ ۴ آرنج است (یعنی ۲۴ کف دست).
همچنین قد انسان به اندازهٔ دستهای بازشدهٔ اوست.
فاصلهٔ میان رستنگاه مو تا پایین چانه، برابر یکدهم قد انسان است.
فاصلهٔ میان روی سر تا پایین چانه، برابر یکهشتم قد انسان است.
فاصلهٔ میان پشت گردن تا رستنگاه مو از جلو، برابر یکششم قد انسان است.
حداکثر عرض شانهٔ انسان، برابر یکچهارم قد اوست (یک آرنج).
فاصلهٔ میان وسط سینه تا بالای سر، یکچهارم قد انسان است (یک آرنج).
فاصلهٔ میان آرنج تا زیربغل، یکهشتم قد انسان است (نصف آرنج).
طول دست (از انتهای مچ تا سر انگشتان)، یکدهم قد انسان است.
فاصله از پایین چانه تا بینی، برابر یکسوم طول صورت است.
فاصله از رستنگاه مو تا ابرو، برابر یکسوم طول صورت است.
اندازهٔ گوش، برابر نصف طول صورت است.
اندازهٔ پای انسان، یکهفتم قد اوست.
انسان گرایی رنسانس مطالعه از دوران باستان کلاسیک است ، در ابتدا در ایتالیا و سپس در سراسر اروپای غربی در قرن 14، 15 و 16 گسترش یافته است. اصطلاح رنسانس انسان گرایی معاصر آن دوره – رنسانس ( rinascimento ، “تولد دوباره”) و “انسان گرایانه” (از آن به عنوان انسان گرایی مدرن و همچنین انسانی رنسانس برای تمایز آن از پیشرفت های بعدی به عنوان انسان گرایی ).
انسان گرایی رنسانس واکنشی به رویکرد سودمندانه و آنچه که به عنوان «پانتانیسم باریک» در ارتباط با اسکولاستیک قرون وسطایی به تصویر کشیده شد، بود .
اسکولاستیک (اِ کُ) [ فر. ] (ص .) 1 – مدرسه – ای ، متعلق به مدرسه های قرون وسطی . 2 – شعبه ای از فلسفه که در دوران قرون وسطی در مدرسه ها و دیرهای وابسته به کلیسا تدریس می شد.
علوم انسانی به دنبال ایجاد یک شهروندان قادر به صحبت و نوشتن با بلاغت و وضوح و در نتیجه قادر به درگیر شدن در زندگی مدنی جوامع خود و متقاعد کردن دیگران به فضیلت و محتاطانه اقدامات. این امر از طریق مطالعه studia humanitatis انجام شد که امروزه به عنوان علوم انسانی شناخته می شود : دستور زبان ، سخنرانی ، تاریخ ، شعرو فلسفه اخلاقی است .
به گفته یکی از محققان این جنبش،
انسان گرایی اولیه ایتالیایی که از بسیاری جهات سنتهای دستور زبان و ادبی قرون وسطی را ادامه داد ، نه تنها Trivium قدیمی را با یک نام جدید و بلندپروازانه ( Studia humanitatis ) فراهم کرد، بلکه محدوده، محتوای و اهمیت آن را در برنامه درسی افزایش داد از مدارس و دانشگاه ها و در تولید ادبی گسترده خود. studia humanitatis منطق حذف شدند، اما آنها به دستور زبان سنتی و بلاغت نه تنها تاریخ، اضافه یونانی ، و فلسفه اخلاق، بلکه شعر، یک بار در عاقبت از دستور زبان و فصاحت و بلاغت، عضو مهم از کل گروه ساخته شده است.
انسان گرایی یک شیوه فرهنگ فراگیر بود و نه برنامه نخبگان کوچک، برنامه ای برای احیای میراث فرهنگی، میراث ادبی و فلسفه اخلاقی از دوران کلاسیک. مراکز مهم انسانی در فلورانس ، ناپل ، رم ، ونیز ،جنوا ، مانتوای ، فرارا و اروبینو وجود داشت .
بعضی از انسان شناسان اول مجموعه های عظیم نسخ خطی عتیقه بودند ، از جمله پترارچ ، جیووانی بوچاکیو ، کلوچیو سالوتاتی و پوگجیو برکسیولینی . از آن چهار، پترارچ به دلیل عزت و وفاداری به کتیبههای یونانی و روم، “پدر انسانگرائی” خوانده شد. بسیاری برای کلیسای کاتولیک کار کردند و دستورات مقدس مانند پترارچ داشتند، در حالی که دیگران وکلا و سخنگویان شهرهای ایتالیایی بودند و به همین دلیل دسترسی به کارگاه های کپی کتاب مانند شاعر پترارچ ساوتاتاتی ، صدراعظم فلورانس را داشتند .
در ایتالیا برنامه آموزشی انسانی پذیرفته شد و تا اواسط قرن بیست ویکم، بسیاری از طبقات بالاتری آموزش های انسانی دریافت کرده اند، احتمالا علاوه بر دانش های سنتی نیز وجود داشته است. برخی از بالاترین مقامات کلیسای کاتولیک انسانی بودند که منابع را برای جمع آوری کتابخانه های مهم فراهم می کردند. چنین کاردینال باسیلیس بسریون ، تبدیل به کلیسای کاتولیک از ارتدکس یونانی ، که برای پاپی در نظر گرفته شده بود ، و یکی از دانشمندان فراگیر او بود. چندین پاپ انسان شناس قرن دهم قرن بیستم و اوایل شانزدهم وجود داشت ، یکی از آنها، عنصر سیلویوس پیکولومینی(پاپ پیوس دوم)، یک نویسنده پرشکوه بود و یک رساله دربارهآموزش پسران نوشت . این افراد به عنوان علوم انسانی شناخته می شدند و جنبشی که الهام گرفته بودند به عنوان انسانیت شناخته شده است.
امواج مهاجرت بیزانس دانشمندان یونانی و پناهندگان سیاسی در دوره پس از جنگ های صلیبی اخراج قسطنطنیه و پایان امپراتوری بیزانس در سال 1453 تا حد زیادی احیای کمک یونانی و رومی ادبیات و علوم از طریق آشنایی بیشتر آنان با زبان های باستانی و آثار. آنها شامل Gemistus Pletho ، جورج Trebizond ، Theodorus غزه و جان آرگروپولوس بود .
انسانی ایتالیایی پس از پایان دوران انجنابو (یا کتاب های چاپ شده قبل از سال 1501) به فرانسه ، آلمان ، کشورهای کم و انگلیس به فرانسه ، آلمان ، فرانسه و انگلستان گسترش یافت و با اصلاحات پروتستان مرتبط شد .در فرانسه، انسان از پیش برجسته گیوم Budé (1467-1540) اعمال لغوی و روش اومانیسم ایتالیایی به مطالعه عتیقه سکه و تاریخ حقوقی ، آهنگسازی تفسیر دقیق در کد یوستینیانوس . Budé یک مطلق سلطنتی بود(و نه یکجمهوریخواه مانند umanisti اولیه ایتالیایی ) که در زندگی مدنی فعال بود، خدمت به عنوان دیپلمات برای François I و کمک به یافتن Collège des Lecteurs Royaux (بعد Collège de France). در همین حال، مارگریت دو ناوار ، خواهر فرانسوا من، بود شاعر ، رمان نویس ، و عارف مذهبی که در اطراف او جمع شده بودند و یک دایره از شاعران بومی و نویسندگان، از جمله محافظت کلمان MAROT ، پییر دو رونسار ، و فرانسوا رابله .