سالنامه جشنهای ایرانی
جشن ایرانیان٬ جشن های باستانی٬
نویسنده: { فربد حیدری } Farbod Heidari – دوشنبه ۱ فروردین ۱۳٩٠
1فروردین عید نوروز
6فروردین روز امید ، روز شادباش نویسی
13 فروردین سیزده به در
19فروردین فروردینگان
ابوریحان بیرونی در التفهیم در پاسخ به این سوال که نوروز چیست می فرماید :
«نخستین روز است از فروردین ماه و زین جهت روز نو نام کردند زیرا که پیشانی سال نو است و آنچه از پس اوست از این پنج روز ، همه جشن هاست و ششم فروردین ماه نوروز بزرگ دارند، زیرا که خسروان بدان پنج روز حقهای خشم و گروهان بگزاردندی و حاجتها روا کردندی ، آنگاه بدین روز ششم خلوت کردندی ، خاصگان را و اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین آنست که اول روزی ست از زمانه و بدو فلک آغازید گشتن.
==================================
2اردیبهشت جشن گیاه آوری روز زمین پاک
1تیر جشن آب پاشان ، آغاز تابستان
چنین آورده اند از پیشینیان که خوب است در این روز ،آب برسر و روی دوستان پاشیدن و پنجره ها را گشودن.
6تیر جشن نیلوفر
چنین آورده اند از پیشینیان که خوب است در این روز، گل خریدن و گل بوییدن و گل دادن ودسته گل به آب دادن.
ابو ریحان در آثار الباقیه می نویسد:
برخی از علمای ایرانی می گویند سبب اینکه این روز را نوروز می نامند این است که در ایام تهمورث صائبه آشکار شدند و چون جمشید به پادشاهی رسید دین خود را تجدید کرد و این کار خیلی بزرگی به نظر آمد و آن روز را که روز تازه ای بود ،جمشید عید گرفت.
========================
١۵تیر جشن خام خواری، زادروز حضرت ابولفضل عباس (ع)
6خرداد خردادگان
26خرداد زادروز حضرت علی(ع)
7مرداد مردادگان
4شهریور شهریورگان ،روز کارمند
15 شهریور جشن بازار
13مهر مهرگان ، روز جهانی کودک
جشنهای باستانی ایران زمین
درین آغازین گامهای سال نوین، شادی را آرزومندم از برای سراسر آفرینش.
خدای بزرگ است اهورامزدا، آنکه این زمین را آفرید، آنکه آن آسمان را آفرید، آنکه مردم را آفرید، آنکه شادی را برای مردم آفرید
در ایران باستان، جشن های بسیاری به پا میشده است ؛ از بسیاریِ جشن ها پیداست که ایرانیان برای شادی های زندگی ، ارزش فراوان قائل بودند و طبع انسانی و روح دادگری و گرایش به راستی و مهربانی ، خود دلیل آشکاری بر طبع تاژ (لطیف) و شادی آفرین نیاکان ما میباشد. آنچه که بیشتر فرهنگ های امروز جهان ، دربارهی اندوه و غم و سر بر زانو نهادن گرامی میدارند در فرهنگ ایران بد شمرده شده است :
غم مخور چه غم خورنده را رامش گیتی و مینو از میان میرود و کاهش به تن و روانش افتد
در اوستا و نیز در نوشته های هندیان، از نوروز و مهرگان و سده سخنی نیامده است؛ همچنین در نوشته های ساسانی نیز از سدهیادی نشده است. به احتمالی، نوروز و تا حد کمتری مهرگان که به جشن مردمان برزگر و نه گله دار و کوچنشین میماند،یا از بومیان ایران گرفته شده استیا از میانرودان و بابل نشانه هایی در دست است که نزد آریاها آغاز پاییز سرآغاز سال شمرده میشده است و در ظاهر، در آغاز روزگار هخامنشی نیز، پاییز به همراه جشن های مهرگان در ماه بغیاد، ماه ستایش مهر، آغاز سال به شمار میرفته است.
نوروز
فروردین از آنِ فروهرهای پاکانست که برای دیدار کسان خود به زمین میآیند. برای فرخندگی آتش میافروختند و بنام هفت امشاسپندان (سپند مینو و شش فروزهی اهورایی) سفره های هفت سین میچیدند. نوروز را روز آغازین آفرینش نیز نامیده اند که در آن، اهورامزدا جهان را بیافرید و شش روز درین کار بود؛ از اینروست که نخستین روز فروردین، به نام خداست و ششم نوروز را بزرگ داشته اند.
نوروز تجدید خاطرهی بزرگی است از دلبستگی آدمی به جان جهان و طبیعت دل انگیز آن و همیادی است به قدمت هزاره ها و به عظمتیک ملت. و چه زیباست آیین باستانی ایران که به هنگام شادی زمین و شکفتن جهان، آدمی را به روزگاران کهن میبرد؛ روزگارانی که هرچند در آنها نبوده است، آنها را حس میکند و بهیاد دارد و بدینسو نیاکان خویش را باز مییابد.
باری، در افسانه ها آمده است که جمشید شاه ایران ، دراین روز بر تخت زرین نشسته است که مردم آن را بر دوش خود داشتند آنان پرتوی آفتاب را بر جمشید دیدند و این روز را جشن گرفتند. فردوسی فرماید که جمشید پس از سامان دادن به کشور، بفر کیانی تختی ساخت و بزرگان و مردمان، از گوشه و کنار جهان رو بسوی تختگاه او نهادند و همگی، ارمغانهای گرانبها از زر و سیم و در و گوهر، نثار کردند و شکوه و نیرو و توان جمشید را گرامی داشتند. این اجتماع بزرگ در تختگاه جمشید، در روز ویژه ای انجام گرفت که با روزهای دیگر سال فرق داشت؛ آنروز هرمزد روز،یکم روز از ماه فروردین، آغاز بهار و سال نو بود
در نوشته های اسلامی که متاثر از روزگار ساسانی است، آمده که جمشید، شهر استخر را گسترش داده است و تختی برآن نهاده است و آیین نوروز را برپا کرده است. از روی نوشته های دینی که در ودای هندیان نیز بازتاب دارد، میدانیم که جمشید متعلق به دورانی کهن است که آریاییان بر ایران فرود میآمدند و جایگاه وی در حدود پاختر خاوری ایران بوده است، با دقت نظر میتوان دریافت که کارهای داریوش بزرگ، در ورای نام جمشید نهفته است. البته باید دانست که نوروز جشنی کهن و بسیار باستانی است که شاید به روزگار آریایی و زمان جمشید برگردد.
پس از زردشتی شدن بخش بزرگی از مردم ایران و همگانی شدن سالشماری اوستایی در ایران، در واپسین سالهای شاهنشاهی داریوش بزرگ، در بامداد نخستین روز فرودین (هرمزد روز) سال ۷۲هخامنشی (۴۸۷پیش از میلاد) به افق تخت جمشید، که خورشید پس از طی برج های دوازده گانه دوباره به برج حمل باز میگشت، ماه های هخامنشی که نمونهی ایرانی ماه های بابلی بود، با ماه های اوستایی تطابق داده شد، و از این هنگام بدینور نوروز در آغاز بهار ثابت شده و آنرا جشن میگرفتند، این اقدام در عالم گاهشماری ایران و ستارهشناسی،یکی از کارهای مبتکرانه و مهمی است که در روزگار داریوش بزرگ انجام گرفت.
بی گمانیادواره هایی از برافراشتن تالارهای تخت جمشید در آن تخت بلند در دامنة کوه مهر (شاید این نام بمناسبت بر آمدن خورشیدیا مهر فروزان از پشت آن کوه به آن داده شده است) در ذهن مردم ایران بازمانده است که میدانستند میان بنیاد کاخ با برگزاری آیین نوروز و مهرگان در آن و گردآمدن در باریان و بزرگان و نمایندگان کشورهای گوناگون در این جای ورجاوند، پیوندی وجود داشته است. همچنین از مراسم تحویل خورشید به برج حمل و مراسمی که در تابیدن نخستین پرتو خورشید در بامداد نخستین روز تابستان بزرگ و سال نوین را میگردید، خاطرهایی در ذهن مردم ایران بوده است. از اینرو با توجه به آنکه سرآغاز نوروز بسیار دور و شاید به روزگار جمشید بوده است، و همآنکه در روزگار داریوش بزرگ گاهشماری های ایرانییگانه گشت، آنرا از جمشید دانستند.
چنین بر میآید که در آغاز، تخت جمشید جایگاهی برای برگزاری نوروز نبوده و مهمترین کارکرد آن، برگزاری انجمن های مشورتی با حضور نمایندگان همهی کشورهای بافرهنگ بوده است. ولی پس از برگزاری نوروز بزرگ سال ۷۲هخامنشی، همه ساله در آغاز بهار، با حضور نمایندگانی که هریک هدیه ای آورده اند جشن نوروز با شکوه و خرمی فراوان و با انبوه گل های زیبای بهاری در تخت پارسه برگزار میشده است. البته برخی، برگزاری نوروز در تخت جمشید را به کلی عاری از مدارک مستند میدانند
[۱] مینوی خرد، به نقل از جنیدی، حقوق جهان در ایران باستان، ص ۱۸۶
[۲] بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، ص ۴۹۵تا ۴۹۸
[۳] شریعتی، علی. (ص ۵۰۲تا ۵۰۶). هبوط در کویر، چاپخش، تهران، ۱۳۶۵
[۴] ملهم از نگاره های تخت جمشید و آرامگاه های هخامنشی
[۵]چون این کارهای وی آمد بجای ز جای مهی برتر آورد پای
بفر کیانی یکی تخت ساخت چه مایه بدو گوهر اندرنشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت اوی شگفتی فرومانده از بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند مر آنروز را روز نو خواندند
سرسال نو، هرمز فروردین برآسوده از رنج، تن، دل زکین
[۶] دکتر رضا مردای غیاث آبادی طرفدار این نگره است.
=============
جشنهای ایرانیان
گاهنبار
در ایران کهن، شش جشن سالیانه به نام جشن های گاهنباری برگزار میشده است. در داده های دینی، این شش گام از سال را شش گام آفرینش خوانده اند. این جشن ها با مبدا تابستان، بدین گونه اند: میانهی تابستان (میدیوشم)، پایان تابستان (پتیه شهیم)، آغاز سرما (آیاثرم)، میانهی سال (میدیارم)، برابری شب وروز و گرما و سرما (همسپت مدم) و میانهی موسم سبز(میدیوزرم). چنین بر میآید که جشن های گاهنباری بازمانده ای از گاهشماری کهن پیش از زرتشت است که سال را به چهار موسم و چهار نیم موسم بخش میکرده اند که هریک جشن ویژه ای داشته است. سال گاهنباری از تابستان آغاز و پس از طی هفت پاره (سه موسم و چهار میانهی فصل) به پایان میرسیده است. در دوران ساسانی کوشش میشود به این گام ها، جنبهی دینیِ آفرینش در شش گام داده شود و همزمان در فاصلهی راستین گاهنبارها و شمار آنها دخل و تصرف میشود.
سده
جشن سده بزرگترین جشن آتش ویکی از کهنترین آیینهای گروهی شناخته شده در ایران باستان است که در شامگاه دهم بهمن ماه برگزار میشود. گسترهی برگزاری آن که فراتر از ایران است، نشان از دیرینگی بسیار آن میدهد. در شاهنامه آمده است که دراین هنگام هوشنگ، نیای آریاییان، آتش را بدست آورده است؛ البته گفته میشود که کشف آتش در زمان هوشنگ باوری نوین است و از بخش های افزودهی شاهنامه. پیدایی این جشن را نشان به ستوه آمدن مردم ازیخبندان و آرزو برای رفتن سرما و همچنین رخدادهای کیهانی چندی بر شمرده اند که از آنجمله است: دهم بهمن ماه، یکی از دو هنگامِ سال است که در عرضهای بالایی ایرانزمین، طول تاریکی کامل آسمان، دوازده ساعت تمام است. در زبان اوستایی، سد به معانی متضاد فرو رفتن و برآمدن است؛ در حدود پنج هزار سال پیش و در نخستین شبهای بهمنماه، رویداد جالبی رخ میداده که بعید نیست با آیینهای جشن سده در پیوند باشد و آن برآمدن و فرورفتن همزمان ستاره های سماک رامح و نسر واقع است.
جشن ماه ها
در ایران باستان، هنگامی که نام ماه و روز با همیکی میشد آنرا جشن میگرفتند.
فروردینگان:
فروردین روز فروردین ماه که بهیاد روان درگذشتگان پاک برگزار میشده است که در آن، برای شادی روان مردگان نیایش میکرده اند. نام فرورد (فرورتیش) در میان مادهای ایرانی نشان از کهنگی این جشن میدهد.
اردیبهشتگان:
اردیبهشت روز اردیبهشت ماه که به نام اردیبهشت، جشن پاکی و راستی ودادگری است که بارعام شاهنشاهان را در نیز پی داشته است.
خردادگان:
در خرداد روز خرداد ماه به نام خرداد، جشن رسایی و تندرستی و کمال است که نیاکان ما درآن به کنار جشمه سارها و رودها و دریاها میرفته اند.
تیرگان:
تیر روز تیرماه که به نام ایزد باران، آبریزان نیز گفته میشود. از این گذشته، اینروزیادوارهی آرش کمانگیر، ابرمرد دلاور ایران نیز هست که با رها کردن تیری با تمام نیروی خود مرز ایران و توران را تا به رود جیحون نمایاند و جان سپرد. در تیریشت یشت بند ششم میخوانیم: تیشتریای رایومند را میستاییم، کسی که به تندی به سوی دریای فراخکرت میتازد، به تندی تیری که آرش کمانگر، بهترین تیرانداز آریایی از کوه خشوث به سوی کوه خوان ونت انداخت.
مردادگان:
مرداد روز یک مردادماه ، که جاودانگی را مینمایاند که در آن، مردمان به باغ ها و دامن طبیعت رو میآوردند.
شهریورگان:
شهریور روز شهریور ماه جشن شهریاری بوده است.
مهرگان:
مهر روز مهر ماه، جشن کهنی است که بهیاد مهر، ایزد آریایی برگزار میشده است و به مانند نوروز اهمیت بسیاری داشته است. در حقیقت مهرگان، پیش از رواج نوروز جمشیدی، جشن آغاز سال بوده است. چنانکه به گفتهی گاهنویسان کلاسیک، در آغاز، دربار پارس به هنگام پاییز به پارس رو مینهاد. مهرگان را روز پیروزی فریدون بر آژدهاک نیز میدانند.
آبانگان:
آبان روز آبان ماه، به نام آناهید، ایزد آب است که با ستایش و نیایش و شادمانی و در کنار چشمه سارها و رودها برگزار میشده است.
آذرگان:
آذر روز آذر ماه، به نام آتش و ایزد موکل آن بوده و به گرامیداشت آن پرداخته و آتش افروزی مینموده اند.
دیگان:
روز هشتم و پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام دی است که برای تشخیص آنها، با نام روز پس از خود همراه میشده است. نخستین روز نیز هرمزد میباشد که نام آفریننده جهان است؛ پس به این ترتیب، روز نخست و هشتم و پانزدهم و بیست و سوم دیماه به نام خداوند است و چون نام ماه و روزیکی میشود هر چهار روز جشن است. این جشنها را جشن اورمزد و سه دی میگویند؛یعنی نخستین، در اورمزد روز و سه دیگر در سه روزی است که هر سه دی نام دارد. در ترجمهی آثار الباقیهی ابوریحان بیرونی دربارهی دی ماه مطالبی نوشته شده که خلاصه آنها به این شرح است: دی ماه، نخستین روز آن خرم روز است و این روز و این ماه هر دو بنام خداوند است که هرمزد نامیده شده است. در این روز، عادت ایرانیان چنین بود که پادشاه از تخت پایین میآمد و جامهی سفید میپوشید و در بیابان بر فرشهای سفید مینشست و دربانها و محافظان را که هیبت پادشاه به آنهاست کنار میراند و هر کس که میخواست پادشاه را ببیند خواه دارایا نادار بدون هیچگونه حاجب و مانع به نزد شاه میرفت و با او گفتگو میکرد و در این روز پادشاه با برزگران همنشینی مینمود و دریک سفره با آنها غذا میخورد و میگفت: من امروز مانندیکی از شماها هستم و با شما برادرم زیرا دوام و پایداری دنیا به کارهایی است که با دست شما انجام میشود و امنیت کشور نیز با شاه است؛ نه شاه را از مردم گریزی است و نه مردم را از شاه و چون حقیقت امر چنین باشد پس من که پادشاه هستم با شما برزگران برادر میباشم و مانند دو برادر مهربان خواهیم بود.
بهمنگان:
بمهن روز بهمن ماه، به نام بهمن و به منشی است. ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم مینویسد:
بهمنجه بهمن روز است از بهمن ماه، در این روز بهمن سفید نام گیاهی است با شیر سره و پاک میخوردند و میگویند حافظه میآورد و فراموشی را ببرد، اما در خراسان هنگام این جشن مهمانی میکنند بر دیگی که اندر او از هر دانه خوردنی و گوشت حیوان حلال گوشت و تره و سبزیها وجود دارد.
سپندارمذگان (اسفندگان):
اسفند روز اسفندماه به نام سپندارمذ، جشن عشق و گستردگی و برکت بود که گذشته از زمین که مام همهی ماست، در زنان پدیدار است؛ از اینرو این جشن از آن زنان بود و به پاس قدردانی از مقام زن، مردان و پسران، هدیه هایی به مادران و خواهران و دختران میدادند.
Khshaotha
Hvanvant
نظرات ()