سبک ایران باستان
پوشش زنان در ایران باستان
تاریخ ایران و جهان درج نظر
تاریخ پوشاک به طور کلی بخشی از تاریخ تمدن و فرهنگ انسان است و برای آگاهی از پوشش در ایران، باید فرهنگ مردم ایران را هم بررسی کرد.
روند تاریخ تمدن و فرهنگ انسانی از زمانی آغاز شد که انسانها زندگی فردی و غارنشینی را رها کرده و هستههای ابتدایی نخستین جامعه بشری را پدید آوردند. از این رو در هر جامعهای بنا به شرایط زیر نوع پوشاک و پوشش زنان و مردان متفاوت شد:
آب و هوا و شرایط اقلیمی
پدیده شهرنشینی
کار و پیشه
کشف منابعی چون مس و فلزات
پیدایش ادیان و مذاهب (جهان بینی)
وقوع جنگها
پوشش زنان در ایران باستان هم بنا به شرایطی که ذکر شد همیشه سبک و اسلوب خاصی داشتهاست. بررسیها نشان میدهد که پوشش تمام بدن در دورههای مختلف تاریخی چه نزد زنان و چه نزد مردان در ایران یک حقیقت بودهاست و به هیچ وجه ایرانیان در برهنگی به سر نمی بردهاند. اما این را بایستی در نظر داشت که پوشش کامل و آراسته همراه با تزیینات زنان در ایران، با پوشش چادر سیاه اسلامی بسیار متفاوت بود.
برخی معتقد هستند که این پوشش کامل و آراسته به نوعی ریشه به وجود آمدن حجاب در دنیا است.
ویل دورانت معتقد است نقش پوشش و حجاب زنان در ایران باستان چنان برجستهاست که میتوان ایران را منشاء اصلی پراکندن حجاب در جهان دانست.
دایرهالمعارف لاروس نیز به وجود حجاب زنان در ایران باستان اشاره میکند. در تفسیر اثنی عشری چنین آمدهاست: «تاریخ نشان میدهد که حجاب در فرس(فارس) قدیم وجود داشتهاست.»
شاهنامه و زنان
برای نمونه در جنگها بانوان مبارز ایرانی پوششی همچون مردان میپوشیدند که گواه این سخن جنگ سهراب با گردآفرید است که تا زمانی که کلاهخود از سر گردآفرید نیفتادهبود، سهراب به زن بودن او پی نبرده بود.
دین زرتشتی
زرتشت در حدود بیش از هزار سال (و به روایاتی بیش از هزاران سال) پیش از میلاد مسیح، در کتاب یسنا بر عفت سرشتین در کنار پوشش ظاهری پافشاری کردهاست.
بر پایهٔ آنچه موبد «رستم شهرزادی» گفتهاست، پوشش زن باید به گونهای باشد که حتا یک تار موی او نیز آشکار نگردد. در خرده اوستا، چنین آمدهاست: «همگان نامی ز تو بر گوییم و همگان سر خود را میپوشیم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز میکنیم».
در کتاب پوشاک باستانی ایرانیان در ذیل عنوان «پوشاک اقلیتهای میهن ما» در مورد حجاب زنان زرتشتی چنین میخوانیم: «این پوشاک که بانوان زرتشتی از آن استفاده میکنند، شباهتی بسیار نزدیک به پوشاک بانوان نقاط دیگر کشور ما دارد. چنان که روسری آنان از نظر شکل و طرز استفاده، نظیر روسری بانوان بختیاری است و پیراهن، شبیه پیراهن بانوان لُر در گذشته نزدیک است و شلوار، از لحاظ شکل و بُرش، همان شلوار بانوان کُرد آذربایجان غربی است و کلاهک، همان کلاهک بانوان بندری است».
در کتاب دینی زرتشتیان اوستا و گاتها لباس یا کیفیت خاصی برای حجاب زنان واجب نشدهاست و قانون نامهای وجود ندارد که زرتشتیان را ملزم به پوشانیدن سر و موی خود کند.
کوروش نیکنام دارای دکترای فلسفه زرتشت از دانشکده هندوستان و نماینده سابق زرتشیان در مجلس چندین پرسش را پاسخ دادهاست:
آیا در اوستا قانون حجاب برای زن وجود دارد؟
زن و مرد در تاریخ ایران باستان همواره با پوشش مناسب و زیبا در کنار یکدیگر زندگی کردهاند و این قانونی در اوستا نیست.
در باور زرتشتی حجاب برای بانوان چگونه تعریف شدهاست؟
واژه حجاب در فرهنگ واژگان پارسی نیست، اگر پرسش شما در مورد پوشش بانوان است. در ایران باستان زنان ومردان را هیچگاه برهنه نمیبینیم، نسبت به محل زندگی، آب وهوا وشیوه کار و زندگی هر شهر و روستا پوششهای گوناگونی وجود داشته که نمونه آن را هم اکنون در پوشش زنان گیلکی، مازندرانی، کرد، لر، بلوچ، بختیاری، اقوام دیگر و زرتشتیان مشاهده میکنیم. از ویژگیهایی که در اینگونه پوششها به شکل یکسان وجود دارد دو چیز است، نخست اینکه این پوششها با رنگهای طبیعت همگون است یعنی رنگهای سرخ، سبز، ارغوانی، زرد ودیگر زنگها در پوشش آنان بوده وکمتر از رنگهای تیره به ویژه سیاه استفاده می شده چون باور داشتند رنگهای کبود، افسردگی آور وغم انگیز است. دوم اینکه در همه پوششها دستان زن و مرد برای انجام کارها به ویژه برای کشاورزی آزاد بود، نمونه پوششها را در اقوام لر، کرد، بلوچ، گیلکی و… می توان یافت.
چرا در هنگام نیایش باید کلاه یا روسری بر سر داشته باشیم؟
در باور سنتی و گزارش اوستا، هالهٔ از روشنایی به نام خُوَرِنَه (فر) پیرامون تن ِ انسان را فرا گرفتهاست این هاله نور در انسانهایی که نیکوکار باشند و به خداوند نزدیکتر شوند با شعاع بیشتری همراهاست چون این هاله نور، پیرامون سر انسان بیشتر است عقیده بر این است که به هنگام نیایش و برای ایجاد تمرکز حواس به هنگام راز و نیاز با خداوند بایستی سرها پوشیده باشند از سوی دیگر پوشیدن سر به هنگام نیایش هماهنگی در چهرهها ایجاد میکند و چهره انسان روحانی تر خواهد بود.
مادها
برپایهٔ پذیرفتهشدهترین نظریهٔ کنونی، آریاییانی که به فلات ایران آمدند، به سه دستهٔ اصلی تقسیم شدند: مادها، پارسها و پارتها. مادها نخستین دودمان ایرانی را در ایران تشکیل دادند. دولت ماد را می توان پیشاهنگ دولت آریایی و دولت بزرگ هخامنشی دانست چه «هووخشتر» دولتهای نیرومند آن زمان یعنی آشور و بابل را ضعیف ساخت و بر ارمنستان و آسیای صغیر تا رود هالیس دست یافت. عیلام، پارس، هیرکانی، طبرستان و باکتری از دولت ماد اطاعت میکردند. این دولت اصول کشورداری قبایل متحد و فنون نوین جنگ را بوجود آورد. چنانکه کوروش بزرگ پس از فتح ماد همدان را که پایتخت دولت ماد بود، مرکز پادشاهی خود قرار داد و پارسیان از آداب و رسوم و حتی طرز پوشاک مادها بهره مند شدند.
کتاب «پوشاک باستانی ایرانیان» دربارهٔ پوشش زنان در دوران مادها با تکیه بر نقوش برجستهٔ برجا مانده میگوید که پوشاک زنان آن دوران از دید شکل با پوشاک مردان یکسان است. در ادامه دربارهٔ آن نقوش چنین مینویسد:«مرد و زن به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تمیز داده میشوند. به نظر میرسد که زنان پوششی نیز روی سر خود گذاردهاند و از زیر آن گیسوهای بلندشان نمایان است.»
هخامنشیان
به نظر میرسد که پوشش زنان در دوران هخامنشیان با دوران مادها چندان تفاوتی نکرده باشد. پیرامون پوشاک زنان در این دوره چنین نوشته شدهاند: «از روی برخی نقوش مانده ازآن زمان، به زنان بومی بر میخوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاهاست. به زنان دیگر آن دوره نیز برمی خوریم که ازپهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل برروی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است.»
ویل دورانت دربارهٔ زنان در دوران هخامنشیان میگوید: «زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز درتخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش (اختلاط) کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را، حتی پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در نقشهایی که درایران باستان برجای مانده، هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.»
همچنین توسط یک هیئت روس در دره پازیریک قطعه فرشی کشف شدهاست که مراسم مذهبی را ترسیم میکنند که توسط چهار زن جشن گرفته شدهاست. آنها ایرانی الاصل هستند و لباس هخامنشی به تن دارند. رنگ پوست شخصیتها سفید، چشم هایشان قهوهای و موهایشان آبی است. در این فرش شباهت لباس زنان با مردان بسیار قابل توجهاست، فرضیهای که توسط هرودوت پیش از این تایید شدهاست.
اشکانیان
پس از هخامنشیان و تاخت و تاز اسکندر مقدونی به ایران، هنگامی که وضعیت سلوکیان آشفته بود، اشکانیان ایرانی که از پارتها بودند، به حکومت رسیدند. در این دوران که نفوذ ادیان بودایی و مسیحیتاز شرق و غرب، آیین زرتشتی را کمرنگ نموده بود، زنان ایرانی همچون گذشته دارای حجاب[نیازمند منبع] پوشیدهای بودهاند.
در این باره چنین میخوانیم: «لباس زنان اشکانی پیراهنی بلند تا روی زمین، گشاد، پرچین، آستیندار و یقه راست بودهاست. پیراهن دیگری داشتهاند که روی اولی میپوشیدند و قد این یکی نسبت به اولی کوتاه و ضمنا یقه باز بودهاست. روی این دو پیراهن چادری سرمی کردند.»
درجای دیگر آمدهاست: «چادر زنان اشکانی به رنگهای شاد و ارغوانی و یا سفید بودهاست. گوشه چادر در زیر یک تخته فلزی بیضی منقوش یا دکمه که به وسیله زنجیری به گردن افکنده شده، بند است. این چادر به نحوی روی سر میافتاده که عمامه (نوعی کلاه زنانه) را در قسمت عقب و پهلوها میپوشانیدهاست.»
درکتاب «پارتیان» نیزآمدهاست: «زنان عهد اشکانی قبایی تا زانو برتن میکردند، با شنلی که برافکنده میشد و نیز نقابی داشتند که معمولاً به پس سر میآویختند.»
همچنین از آثار این دوره، روسری ابریشمین خوش رنگ و نگار و نفیس زنان سنگسری به جا ماندهاست که «ساخته مکنه» نام دارد و سدههاست که زنان سنگسری آن را میبافند و میآرایند. آنان این روسری را به ترتیب خاصی بر سر خود میبندند، که این خود نمونهٔ کامل پوشش سر زنان در زمان اشکانیان میباشد.
در دورهٔ اشکانیان پوشش زنان شامل پیراهن شلوار و در مراسمهای رسمی و مذهبی همراه با شال بلندی بودهذاست که نمونههای آن در مجسمههای دورهٔ اشکانیان نمایان است. این مجسمهها بانو اوبال و دخترش را با کلاهی بلند وجواهر نشان همراه با شال بلندی که در پشت آویزان است و گیسوان بافته و جمع سده و پیراهنی دراپه(چیندار به صورت افقی) وشلوار دراپه و جواهرات فراوان نشان میدهد که بسیار یادآور پوشش بانوان هندی است.
پوشش در ایران باستان به علت شرایطی که وجود داشته همیشه دارای اسلوب خاصی بوده است . بررسی ها نشان می دهد که پوشش تمام بدن در ادوار تاریخی ایران چه برای زن و چه برای مرد یک حقیقت بوده و برهنگی نداشتند . ویژگی های پوشش در اقوام مختلف عبارت بودند از : همگونی با رنگ های طبیعت مانند رنگ های زرد ، ارغوانی ، سبز و سرخ و … و سیاه دیده نمی شود . در همه پوشش ها دستان زنان و مردان برای انجام کارها باز بوده است .
پوشش زنان در ایران باستان به پوشش زنان در ایران از تشکیل دولت ماد تا پایان حکومت ساسانیان و حمله اعراب به ایران اشاره دارد.
کتاب «پوشاک باستانی ایرانیان» دربارهٔ پوشش زنان در دوران مادها با تکیه بر نقوش برجستهٔ برجا مانده میگوید که پوشاک زنان آن دوران از دید شکل با پوشاک مردان یکسان است. در ادامه دربارهٔ آن نقوش چنین مینویسد: «مرد و زن به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تمیز داده میشوند. به نظر میرسد که زنان پوششی نیز روی سر خود گذاردهاند و از زیر آن گیسوهای بلندشان نمایان است.»
منبع ویکی پدیا
پوشش زنان و مردان در ایران باستان/ عکس
این دستاوردهای و نوآوریهای دیگری که در دورانهای بعدی رخ داد، صنعت پارچه و پوشاک ایران را پیشتاز و سرآمد جهانیان کرد. جالب است بدانید اسکندر مقدونی، با آنکه به ایران حمله و آن را اشغال کرده بود، لباس ایرانی میپوشید. در این جا به برخی از نوآوریهای ایرانیان در زمینهی پوشاک و پارچه اشاره میشود.
کت و شلوار
ایرانیان نخستین مردمانی بودند که کت آستیندار و شلوار میپوشیدند. مردمان تمدنهای دیگر، بابلیها، آشوریها، یونانیها و رومیها، شلوار نمیپوشیدند و حتی یونانیها ایرانیان را به خاطر شلوارهای رنگیشان مسخره میکردند. ایرانیان حتی نوعی شلوار ویژهی سوارکاری نیز داشتند که تنگ و چسبان بود و اغلب از چرم ساخته میشد.
شلوار در اصل شروال خوانده میشد. عربها آن را سروال نامیدند و جمع آن را سراویل میگویند. در ترکی و کردی نیز شروال گفته میشود. مجارهای آن را شلواری (Schalwary) میگویند. به زبان لاتین، سارابارا (Sarabara) گفته میشد. واژهی انگلیسی Pajama (پاجاما) از واژهی پای جامه ساخته شده است که از واژههای فارسی کهن است.
پوشش زنان
ایرانیان از دیرباز به پاکدامنی اهمیت میدادند و زنان ایرانی پوشیده با چادر یا پوششهای دیگری که بخشهایی از موها را میپوشاند و تنه را در بر میگرفت، در میان مردان ظاهر میشدند. در یک مهر سنگی استوانهای که از دورهی هخامنشی برجای مانده و اکنون در موزهی لوور فرانسه نگهداری میشود، شاهزادهی ایرانی و ندیمههایش دیده میشود که شاهزاده چادر و ندیمهها سرپوش دارند. در طرحی که روی سنگی در ارگیلی ترکیه نقش بسته است، زن ایرانی با پوشش چادر و سوار بر اسب دیده میشود. حتی سرپوشهای پارچهای دورهی هخامنشی از زیر برفهای منطقهی پازریک روسیه پیدا شده است. (یادآوری میشود، سرزمینهایی که نام بردیم، بخشی از امپراطوری پهناور پارسها بودند.)
اثر یک مهر هخامنشی که در موزهی لوور فرانسه نگهداری میشود.
گلدوزی
نقش زدن بر پارچه و لباس از دیرباز در ایران مرسوم بود. در تابوت سنگی اسکندر که در موزهی استامبول نگهداری میشود، ایرانیان شلوارهایی با پارچههای زیبا پوشیدهاند که طرح دار و گاهی نقشهایی از گلها دارند. گلدوزی در دورهی صفویه به شکوفایی رسید به نحوی که هنرمندان روم شرقی (امپراتوری بیزانس) طرحهای ایرانی را بر لباسهای فاخر نقش میزدند. حتی ریشهی عنصرهای اصلی گلدوزی امروزی نیز به ایران بازمیگردد که از راه کشورهای ساحل دریای مدیترانه به ایتالیا و اسپانیا رفته و بعدها در سرزمینهای دیگر مورد توجه قرار گرفته است.
خشایارشاه و همراهانش
ابریشم ایرانی
بافتن پارچه از ایران آغاز شده و تا دروهی صفوی از مهمترین فرآوردههای صادراتی ایرانیان بوده است. با آن که بافت ابریشم به چینیها بازمیگردد، ابریشم ایرانی در دورهی ساسانیان به چنان کیفیت و ظرافتی رسیده بود که چینیها نیز از ایران پارچهی ابریشمی وارد میکردند. برخی از پارچههای ایرانی که ویژهی اسقفها تهیه شده، هنوز در گنجینههای کلیساهای اروپا نگهداری میشود.
ردپای شکوه صنعت پارچهبافی را در واژههای ایرانی که به زبانهای مختلف راهیافته است، میتوان پیدا کرد.
در زبان عربی: دیباج (از واژهی دیباگ به مفهوم زری ابریشمی) و استبرق (از واژهی ستبرگ به مفهوم نوعی پارچهی ابریشمی)
در زبان انگلیسی: Tafta (از واژهی تافته به مفهوم نوعی پارچهی ابریشمی) Chintz (از واژهی چیت به مفهوم نوعی پارچه)
در زبان روسی: Izarbaf (از واژهی هزارباف به مفهوم پارچهی زری گلابتون) و Partcha (از واژهی(پارچه)
لباس ورزشایرانیان نخستین مردمانی هستند که از لباس ورزشی استفاده میکردند. چوگان ورزش باستانی و مورد علاقهی ایرانیان بود. چوگان بازان نوعی پیراهن نیمآستین و شلوار تنگی میپوشیدند تا هنگاه بازی راحتتر باشند. جنس پیراهن چوگان بازی را نیز نوعی انتخاب کرده بودند تا کمتر عرق کنند. انگلیسیها در سالهای استعمار هندوستان در آن سرزمین با چوگان و لباس نیم آستین آشنا شدند و آن را به خود به اروپا بردند که بعدها به آمریکا نیز راه یافت و به تیشرتهای امروزی منجر شد.
لباس شوالیهها
در دورهی اشکانیان و ساسانیان مردان جنگی خود و اسبانشان را زره پوش میکردند. در تاق بستان، در کرمانشاه، سربازی زرهپوش سوار بر اسب زرهپوش بر پهنهی سنگ کندهکاری شده است که با دیدن آن به یاد شوالیههای اروپایی میافتیم. در واقع، شوالیههای اشکانی سرمشق شوالیههای اروپایی قرار گرفتند.
شوالیه ساسانی
نوآوریهای دیگر
دستکش: گزنفون، تاریخنگار یونانی با ایرانیانی روبهرو شده بود که دستهایشان را در پوستهای ضخیم و قابهایی نگه میداشتند. نمونههایی از دستکشهای زینتی در موزهی ایران باستان نگهداری میشود.
انوع کلاه: ایرانیان از دیرباز کلاههای گوناگونی میپوشیدند که نشاندهندهی موقعیت اجتماعی آنان بود. کلاه پاپها و حتی تاج برخی از پادشاهان قدیم اروپا، برگرفته از کلاه و تاج پادشاهان ایران است.
چکمه: پوشیدن چکمههای چرمی از زمان هخامنشیان مرسوم بود و حتی ژوستینین، امپراتور روم شرقی، چکمههای ایرانی میپوشید.
شال: هنوز هم در زبان انگلیسی به همین نام خوانده میشود (shawl) و نوع مردانه و زنانهی آن هر دو نوآوری ایرانی هستند.
آن سه خرمند: طرحی از سه مغ زردشتی که برای شست و شو و معطر کردن عیسی مسیح(ع) دعوت شده یودند. این تصویر موزاییک، بر دیوار کلیسای سنت اپالینار در شهر راون ایتالیا نقش بسته است.
منبع: سایت جوان و تاریخ به نقل از وبلاگ زنده باد ایران
منبع : وبسایت خبری جام جم
اشکانیان
در اینباره چنین میخوانیم: «لباس زنان اشکانی پیراهنی بلند تا روی زمین، گشاد، پرچین، آستیندار و یقه راست بودهاست. پیراهن دیگری داشتهاند که روی اولی میپوشیدند و قد این یکی نسبت به اولی کوتاه و ضمناً یقه باز بودهاست. روی این دو پیراهن چادری سرمی کردند. درجای دیگر آمدهاست:
«چادر زنان اشکانی به رنگهای شاد و ارغوانی یا سفید بودهاست. گوشه چادر در زیر یک تخته فلزی بیضی منقوش یا دکمه که به وسیله زنجیری به گردن افکنده شده، بند است. این چادر به نحوی روی سر میافتاده که عمامه (نوعی کلاه زنانه) را در قسمت عقب و پهلوها میپوشانیدهاست.»
همچنین از آثار این دوره، روسری ابریشمین خوش رنگ و نگار و نفیس زنان سنگسری به جا ماندهاست که «ساخته مکنه» نام دارد و سدههاست که زنان سنگسری آن را میبافند و میآرایند. آنان این روسری را به ترتیب خاصی بر سر خود میبندند، که این خود نمونهٔ کامل پوشش سر زنان در زمان اشکانیان میباشد.