معماری بومی یا سرزمینی
معماری بومی یا سرزمینی, می تواند به هر نوع معماری که به یک مکان خاص تعلق داشته باشد, گفته شود. این می تواند معماری ساختمان های ساده روستایی – شهری تا ساختمان های بزرگ و حتی بناهای یادمانی را دربرگیرد و به غلط در اکثریت موارد, معماری بومی را معادل معماری روستایی قلمداد می کنند.
یکی از پیشکسوتان این بحث در دنیا, آموس راپاپورت است. او از معماری بومی تعریفی خاص ارائه می دهد. راپاپورت, معماری بومی را معماری می داند که در برابر معماری رسمی, شناخته شده و یادمانی قرار می گیرد. به عبارت دیگر، معماری ساده تر، مردمی تر و در مجموع ، معماری که جوابگوی نیازهای قشر عام مردم است. او همچنین استدلال می کند که معماری یادمانی می تواند ریشه در معماری بومی داشته باشد.
حدود نیم قرن است که معماری بومی به عنوان بخشی از مباحث نظری و جزئی از تحقیقات تجربی معماری مطرح است. از این موضوع ابتدا تحت نام های گوناگونی همچون معماری ناشناخته, معماری سنتی, معماری مردمی , معماری عامیانه و یا حتی به عنوان معماری بدون معمار نام برده می شد. این معماری با آنکه در طول تاریخ دست خوش پدیده های گوناگون بوده است, توانسته هویت ویژه خود را حفظ کند. از آنجا که بوم گرایی , شناسنامه معتبری از مردم یک سرزمین به شمار می رود, نمایانگر آداب ورسوم , روحیه و احساسات, اندیشه و عقیده, ذوق و سلیقه و هنر آنان است. در شکل گیری معماری بومی, برخی روابط اجتماعی و اقتصادی در محیط طبیعی و نمادهای فرهنگی, ماهرانه انعکاس میابد, به نحوی که هم زمان, سادگی و آرایش در آنها متجلی است.
معماری بومی که به دور از تخصص ها تحقق میابد, جوابگویی به نیازهای یک جامعه را در ارتباط با عوامل طبیعی و خواسته های معنوی انسان ها عهده دار است, زیرا با مشارکت آنان, در تدبیر و در اجرا زاده می شود و از زندگی روزمره آنان الهام می گیرد و به دور از خودنمایی و برون آراریی, استقرار میابد. از این رو، معماری بومی، بدون دارا بودن سبک و به دور از فرم و “مدل” خاص، خصیصه بدیهه ساز بودن را حفظ کرده است. به همین لحاظ ، مصنوعات و معماری بومی را در مواجهه با سرزمین های ناشناخته, در پیوندی مرموز, مانوس و قابل فهم درمیابیم.
منبع: امیر بانی مسعود, پست مدرنیته و معماری
پاسخگویی معماری بومی و پایدار در سایه فرهنگ:
هر جامعه دارای اهداف و ایده آلهایی است و فرهنگ آن جامه وظیفه نشان دادن ایده آلهای ذهنی را از طریق فرم خود عینیت بخشد و بنابراین نمودی است برای سنجش فرهنگ،فرهنگ بر طراحی که نمودار سیستم ارزشی حاکم است تأثیر گذارده و آن را شکل می دهد و از طرفی دیگر به طور غیرمستقیم یکی از پایه های اصلی زندگانی روانی انسانهاست طراحی تحت تأثیر ایدئولوژی حاکم بر جامعه گاه به این سو و گاه به آن سو می رود و درنتیجه سبک معماری نیز همین تغییرات را نشان می دهد بدون شک پاسخ های معماری پایدار برای برآوردن نیازهای ساکنان خود در سایه فرهنگ شکل می گیرد. چون اگرچه نیازهای ذکر شده به صورت فطری بوده و در تمام ساکنین زمین مشترک می باشد ولی شیوه پاسخگویی و بیان معماری بومی درجوامع و فرهنگ های مختلف متفاوت بوده و این پاسخ ها در جوامع و فرهنگ های مختلف می تواند شکل منحصر به فرد به خود بگیرد.
احیاء هویت فرهنگی و بومی:
ایجاد فرهنگ پایدار، نیازمند زنده کردن احساس اجتماعی، ارتباط و آمیزش با دنیای طبیعی است، در معماری پایدار باید به مردم مجال بروز قابلیت های کامل خود را داد تا خودشان را در یابند و در ارتباط با دیگران به درکی عالی از بشریت برسند و به این ترتیب ارتباط خود با گذشته و آینده را بازیابند در این رابطه توجه به شیوه های معماری بومی موجود راهگشا هستند چرا که اغلب آنها جوابگوی اقلیم و فرهنگ منطقه میباشند ضمنا توجه به این مسئله در طراحی در بالا بردن احساس مکان در هر شخصی که در آن واقع شود موثر بوده و نقش دارد
معماری بومی:
بنابرتعریفی که پاولالیور ازمعماری بومی دارد، معماری بومی، آنگونه ازمعماری است که ازدرون جوامع رشد میکند وطی زمان خود را با شرایط اجتماعی اقلیمی وفناوری سازگار می سازد و تکامل می یابد وبا ارزشها ، اقتصاد و شیوه های زندگی فرهنگهایی که مولد آنها هستند سازگار می باشند و یا به طور خلاصه معماری بومی ، معماری مردم ومعماری توسط مردم ونه برای مردم است نورمحمدی، 1388 ، 19. دراین تعریف یکی ازشاخصه های اصلی معماری بومی که مشارکت مردم درساخت اینگونه ازمعماری، قابل ملاحظه است وهمچنین توجه به ارزشها و همسازی آن با طبع طبیعت است.
درجایی دیگرراپاپورت نیز اینگونه معماری بومی را تعریف میکند: « این نوع مسکن بومی تجلی آن ارزشهای در حال تغییر و نیز تصویر خانه و جهانبینی و شیوه زندگی است وحاصل مجموعه ای از موقعیتهاست » راپاپورت، 1388 ، 26. و یا از دید وی معماری بومی، به جای تسلط بر طبیعت سعی درایجاد تعادل با آن را دارد و این عامل را عامل برتری آن بر معماری های صاحب سبک درزمینه آنچه که به بررسی روابط میان محیط ساخته شده انسان و طبیعت میگردد ،میداند ) همان، 22 ( درمقابل،معماری مدرن که تعیین و تعریف محدوده ی تاریخ آن ،به اندازه ی تعیین وتعریف هر تاریخ نوینی به گونه ای مطلوب وشایسته مشکل است ، نیز در متون مختلف تعاریف متنوعی را از دیدگاههای مختلف تعریف نموده اند که به طور مختصر به آنها اشاره ای خواهیم نمود .
پیترو بلوچی Pietro Belluschi معمار ایتالیایی معماری بومی را اینگونه تعریف می نماید:”هنر بومی، هنری است که توسط مقدار کمی از افراد متخصص و با برنامه تدوین شده ساخته نشده است بلکه در ادامه فعالیت تمامی مردمان دارای تجربه میراث پیشینه یکسان و در دامنه محدودی از تجربه توسط افراد عادی شکل گرفته است.
رودوفسکی در کتاب خودتحت عنوان معماری بدون معمار ذکر می کند که درسها و نکته هایفراوانی است که می توان از معماری آموخت پیش از آنکه آن را تبدیل به هنر حرفه ای و ویژه افراد متخصص گردانیم. وی معماران و خالقان این آثار را هنرمندان ناشناس این نمایش سازندگان بی سواد معرفی می کند که در زمان و مکان ویژه استعداد قابل تحسینی را در انطباق ساختمان در طبیعت پیرامون از خود نشان داده اندو به جای تلاش در جهت تسخیر کردن و تحت سلطه در آوردن طبیعت، کاری که امروزه اغلب معماران انجام می دهند، تنوع آب و هوایی را پاس داشتند، و توپوگرافی و عوارض زمین را به یاری طلبیدند.
حسن فتحی معماری که آثارش در مصردر هم نوایی معماری با سنت وفرهنگ مردم زبانزد است درکتاب “ساختمان سازی با مردم” بیان می دارد که هر ملتی که معماری خاص خود را بنیان نهاده است. خطوط و فرمهای دلخواه خویش را که به سان زبان، عادات و رسوم محلی اش ویژگی خاص دارد نمایان کرده است.وی همچنین ضمن تاکید بر انطباق ووابستگی فرم به فرهنگ به ویژگی های بستری که فرم درآن جاری می شود اشاره می کند ” تا پیش از فروپاشی مرزهای فرهنگی که در قرن نوزدهم اتفاق افتاد، فرم ها و عناصر ویژه معماری بومی در تمامی جهان دیده می شود ساختمان های هرناحیه، میوه شگفت انگیز وحدت میمون تصور مردم با خواسته های محیط بود.
همان طور که از این تعاریف بر می آید تلاش آدمی در رفع ناهنجاریهای محیط به ابداعات عدیده و دخل و تصرف در محیط زیست انجامید، معماری را نیز می توان متکی به تبلور این فعل و انفعالات بر پایه های معماری بومی و علوم و فرهنگ سرزمین های مختلف دانست پس می توان معماری بومی راهموارکردن طبیعت برای پاسخگویی به نیازهای مکانی دانست که با انتخاب و استفاده از مقررات هر سرزمین پدید آمده است.
ویژگی های معماری بومی:
بین معماری « همانطور که هر پدیده دارای ویژگی هایی می باشد ،معماری بومی نیز دارای خصوصیات مهمی است:آدریانو آلپاگونولو بیان می دارد که بومی و نحوه گویش های محلی که وجه تمیز هرگروه و جمعیت انسانی است، خویشاوندی بسیاری وجود دارد قطعا یکی از خصیصه های اصلی معماری بومی تبلور شخصیت فرد تا حد غایت آن است. در اینجا اشاره به گویش های محلی که معرف گروه و جامعه انسانی خاصی می باشند خالی از فایده نیست،”وی همچنین دو خصوصیت دیگر معماری بومی را نداشتن تاریخ تولید و بی نام و نشان بودن آن ذکرمی کند.که خصوصیت نخست ناشناس بودن سازندگان آن )هر چند دانستن نام سازنده ،برای درک ارزش اثر کافی نیست (و خصوصیت دیگر بی نیازی به داشتن تاریخ تولد اثرات که دانستن آن غالباً موجب گمراهی و توهم می شود.
به طور خلاصه می توان موارد زیر را به عنوان راه حلهای مورداستفاده ذکرکرد:
معماری بومی شامل تمامی خانه ها و فضاها و ساختمانهایی است که برای انسانها ساخته می شود.
این ساختمانها که یا توسط مالکان ساخته و یا توسط جامعه احداث می شوند به زمینه های محیطی و منابع در دسترس وابسته اند و از تمام تکنولوژیهای سنتی بهره می برند.
تمامی فرمهای معماری بومی برای رفع نیازهای مشخص، کیفیت های زیستی معین، اقتصاد و روش های زندگی فرهنگهایی که آنها را ایجاد کرده، ساخته شده اند.
می توان این گونه بیان کرد که سازه ه ای بومی در رویارویی صریح ساکنان با وضعیت اقلیمی به وجود می آیند و می توان سادگی این رابطه را به همراه پیام های مستحیل از فرهنگ عمومی دو اصل قرابت و آشنایی با سازه های بومی که تاکنون برای اولین بار دیده می شوند به شمار می آورد. فرهنگ امروزین ما نتیجه برخورد انسان با طبیعت طی وقوع حوادث متعدد در طول تاریخ است. هر حادثه ای در گوشه از فرهنگ روز تاثیر می گذارد که پس نظر در آن، در صور مختلف، صیقل یافته و به صوت زبان، شعر، مثل، طنز، ضرب المثل در ادبیات، و رنگ و خط و نقاشی، اشکال، مجسمه و معماری، اختراعات و علوم و بالاخره ساخت گوشه های فضای زیست و همچنین پیوند و رابطه های این عوامل و پوشش آنها با یکدیگر، عناصر مختلف فرهنگی را تشکیل می دهند به طوری که تفکیک و مرز بندی تاثیرات هر عنصر بر عناصر دیگر ناممکن می نماید. به همین لحاظ بر شمردن ویژگی های اصیل آثار معماری، بدون در نظر گرفتن وضع جغرافیایی تاریخی هر اقلیم و ابعاد و مشخصات فرهنگی علمی ساکنان آن، مشکل به نظر می رسد.به نظر می رسد که رابطه میان محیط زیست ومحیط طبیعی انسان کلید اصلی درک معماری بومی محسوب می شود.در پایان باید این نکته یا این اصل را مورد تأکید قرار داد که معماری سنتی یا معماری بومی می تواند به درجه ای از کمال برسد که کلیه زیبایی های ظاهری و باطنی را درخود جمع آورد: می تواند پا به پای موسیقی، از آهنگ و از ترتیب و رنگ آمیزی در ترسیم و در جایگزین اجزا، در چارچوب شکلی و در حرکت برخوردار باشد. می تواند دلپذیرترین شیوه های تناسب را در تقسیم بندی سطح ها و حجم ها دارا گردد. می تواند نحوه استفاده کردن از نور را در فضاهای داخل چنان اندازه گیری کند و با چنان نظمی رنگهای گوناگون را به دیدارکنندگان از بناعرضه نماید که متعالی ترین احساس هارایاهرشکل دیگرازواکنش را درآنان برانگیزد. معماری بومی که به دور از تخصص ها، تحقق می یابد جوابگویی به نیازهای یک جامعه را در ارتباط با عوامل طبیعی و یا خواسته های معنوی انسان ها عهده دار است، زیرا مشارکت آنان در تدبیر و در اجرا زاده می شود و از زندگی روزمره آنان الهام می گیرد و به دور از خودنمایی و بدون
خاص، خصیصه بدیهه ساز بودن را حفظ » مدل « آرایی استقرار می یابد و از این روی است که معماری بومی، بدون دارابودن سیکل، به دور از فرم و کرده است.
تاثیر فرهنگ بر معماری بومی
خوب است بدانیم که فرهنگ دارای ابعاد مادی نیز می باشد و آن همان ساختمانها و بناهای خاطره انگیز یک ملت استکه به عللت ریشه داشتن در باورها و ارزش ها به عنوان فرهنگ شناخته شده ودر حقیقت حلقه ارتباطی فرهنگ و معماری یک جامعه می باشد پس معماری و بناها نیز می توانندبخشی از فرهنگ یک جامعه به حساب بیایند. معماری به عنوان یکی از عمده ترین محورهایی که درعین بر آوردن نیاز انسان به سر پناه و محیط مصنوع ، رابطه ای تنگاتنگ با فرهنگ برقرار میسازد، میباشد. معماری به عنوان یک پدیده اجتماعی از فرهنگ نشأت گرفته و بر آن تاثیر میگذارد و آینهای است از اندیشههای انسان در رابطه با فضا، زیبایی شناسی، و فرهنگ. به همین سبب سبک معماری هر دوره انعکاسی از فرهنگ و هنر آن محسوب میشود نقاط عطف در مسیر فرهنگ و خلاقیت از مهمترین عوامل پیدایش و مکاتب متفاوت معماری میباشند. هر تمدن و فرهنگ جدیدی از نقطهای شروع میشود که تمدن و فرهنگ قبلی به بن بست رسیده و یا با بحران مواجه شده باشد، ولی مسیر آن در ادامه و تکامل مسیر قبلی و تاریخی خود می باشد و صرفاً در مقاطعی به بازسازی ساختار خود می پردازد. بنابراین با توجه به تاثیر مستقیم فرهنگ در معماری، طبیعی است که تغییرات فرهنگ باعث دگرگونی در مبانی و مفاهیم موثر در پیدایش معماری میشود و در نتیجه آن، اندیشههای متفاوت معماری به وجود می آید که تعیین کننده شیوههای تعامل بین مفاهیم نظری و فرهنگی به طور عام و مفاهیم نظری و فضای معماری به طور خاص میشود. تحولات قرن حاضر موجب دگرگونی و تغییراتی در بین برخی جلوههای زندگی و فرهنگ جامعه شد. حرکت و روند معماری سنتی بازایستاد و ازطرفی به علت سرعت وقوع تحولات فرصت تطابق با فرهنگ را پیدا نکرد. در حالیکه تحولات در کشورهای اروپایی گام به گام صورت گرفته بود و آنها تا حد زیادی تغییرات را به راحتی جایگزین کردند. حال اگر برای دوباره جان گرفتن فرهنگ و معماری کشورمان عوامل اساسی آن شناخته شوند و جان بگیرند، به حیات خود ادامه خواهند داد. معماری فقط مجموعهای از سبکها و فرمها نیست و حتی کاملاً با شرایط اجتماعی و اقتصادی خود را مشخص نمیکند، بلکه مجموعهای از اینهاست.در حقیقت معماری به میزان استحکام سیمان و آهن، کاری ندارند. معماری در واقع به نیازهای فرهنگی مردم توجه می کند. برای روشن شدن این گفته، توصیفی از خانه سازی در ایران قدیم به دست می دهیم.
محرمیت : در معماری ایرانی و در شکل گیری فضاهای مختلف و بخصوص فضاهای مسکونی، مسائل اعتقادی و خاص ایرانیان تأثیرگذار بوده است.
یکی از این ویژگیها، احترام به زندگی خصوصی و حرمت قائل شدن برای آن است. دیگری عزت نفس ایرانیان است که این نیز به نحوی در خانه های ایرانی قابل مشاهده است. در این نوع خانه، فضای درونی به وسیله دیوار از فضای بیرونی جدا می شود و تنها بخشی از ساختمان که بیرون آمده و باخارج است. هشتیها معمولاً دارای سردری است که در » بیرون آمده « و » بیرون جَسته « نام دارد.هَشتی به معنای » هَشتی « در ارتباط است، قسمت ورودی است که دو سوی آن، دو سکّوی سنگی قرار دارد. این سکّوها برای آن ساخته می شدند که مهمان در فاصله ای که در می زند و صاحب خانه آن را باز می کند، بر سکوها بنشیند و ایستاده منتظر نمانَد.تراشیدن و نصب سکّوهای نسبتا بزرگ، کار آسانی نبود ؛ اما روح مهمان نوازی و احترام گذاری ایرانیها، آنان را به ساختن این سکوها ترغیب می کرد. این، مثالی از تأثیر فرهنگ بر خانه سازی است.
آیفونهای آن زمان نیز دو وسیله فلزی بود که هر کدام به روی لنگه ای از در ورودی نصب می شد ؛ یکی حلقه ای شکل و دیگری همانند چکشی کوچک. مراجعه کننده اگر زن بود، وسیله حلقه ای را به در می کوبید و اگر مرد بود، وسیله چکشی را. از این طریق، اهل خانه متوجه می شدند که چه کسی پشت در است و برای گشودن آن، چه کسی باید برود. آنان برای رعایت کردن حریم روابط زن و مرد، از این شیوه استفاده می بردند. با این کار، علاوه بر اینکه حریم در روابط اجتماعی حفظ می شد، از رفت و آمد بیهوده به در ورودی خانه نیز جلوگیری می شد ؛ چرا که معمولاً مراجعه کننده مرد، قصد دیدار مرد خانه را داشت و مراجعه کننده زن، با بانوی خانه کار داشت، بویژه که خانه های آن زمان، دارای حیاطهای بزرگی بود و گاه به چند
هزار متر مربع می رسید و رفت و آمد را خسته کننده می ساخت.
پس از در ورودی، معمولاً دالانی وجود داشت که در عینِ جزو خانه بودن، از محیط اصلی آن جدا بود. یکی از کارکردهای دالان، این بود که فردِ داخل شونده در مسیر دالان، خود را مهیّای ورود به محیط اصلی می ساخت. اهل خانه نیز در همین فاصله، خود را مهیای پذیرایی و مواجهه با او می نمودند. کارکردی این چنین را راهروها یا هالهای کوچکی که در جلو ساختمانهای در به هال امروزی تعبیه می کنند، برعهده دارند. آن دالانها و یا این ) راهروها به آرامش اهل خانه و حفظ حریم خصوصی شان کمک می کند.
درونگرایی: خصوصیات درونگرایانه ریشه ای عمیق در مبانی و اصول اجتماعی فلسفی این سرزمین دارد زیرا همان طور که ذکر شد در فرهنگ معماری ما ارزش واقعی به جوهر و هسته باطنی آن داده می شود. درونگرایی در جستجوی حفظ حریم محیطی است که در آن شرایط کالبدی با پشتوانه تفکر، تعمق و عبادت به منظور رسیدن به اصل خویش و یافتن طمانینه خاطر و آرامش اصیل در درون، به نظمی موزون و متعالی رسیده است، توجه به مسائل درونی بر اساس فرهنگ، نوع زندگی، آداب و رسوم و جهان بینیای شکل گرفته است که همراه با سایر عوامل محیطی و جغرافیایی خود آن بدست آورده است.
مرکزیت: ویژگی موازی با درونگرایی است. سیر تحول عناصر پراکنده )کثرتها( به وحدت مرکزی در اغلب فضاهای معماری دنیای اسلام به چشم می خورد. فضای مرکزی تنظیم کننده تمام فعالیتها بوده و اصل و مرکز فضا را درقسمتی قائل است که نقطه عطف و عروجی استثنایی در آن رخ میدهد.
انعکاس: در اغلب فضاهای معماری ایران منظره کلی حاصل از شکل گیری عناصر کالبدی، بوجود آورنده کلیتی بصری است که اجزای آن درقالب محوربندهای حساب شده و منظم، چهارچوبی را تشکیل میدهند که در آن موضوع شکل و تصویر به کمال میرسد.
پیوند معماری با طبیعت: در معماری سنتی ایران همزیستی مسالمت آمیزی میان انسان، معماری و طبیعت وجود دارد. اشارات فراوان در قرآن درباره گیاه، نور و اجزاء طبیعت و در نهایت تمثیل بهشتی آن موجب شده تا طبیعت در معماری ایران حضور همه جانبهای داشته باشد و فضاها در کنار هم طی یک سلسله مراتب خاص قرار گیرند، گویی همیشه انگیزه احترام و حفظ نعمتهای الهی را پاس می دارند که در قلب طبیعت و اجزاء عناصر آن تجلی کرده است. فعالیتهای اجتماعی، فرهنگ و احکام دینی همواره در آهنگی موزون با طبیعت حرکت کردهاند و همجواری و همدلی انسان با طبیعت موجب شده که عناصر طبیعت به گونههای مختلف در معماری های اصیل حضور داشته و انسان را از فواید تصفیه کننده آن بهره مند گرداند .
هندسه: زبان بیان معماریهای جهان بر هندسه استوار است و از طریق آن روابط میتوان کلیت را آشکار کرد. در معماری و هنر اسلامی هندسه اهمیت ویژهای دارد و تجلیگاه افکار الهی و عقلائی و ادراک جهان هستی است. در هندسه این سرزمین بحث علم و ریشه ریاضی اعداد و ترکیبات پیچیده، همراه با حس شهودی بوده است و این دو که تکمیل کننده آثار هنری محسوب میشوند جدایی ناپذیری هنر حس و علم عقل را در تمدنهای غنی و در تمدن اسلامی نشان میدهند.
هندسهای که بر پایه این نگرش به وجود آمده است از پیچیدگی و ترکیباتی بهرهمند است که بسیاری از اشکال و اعداد مورداستفاده در آن هنرها و مکتبهای فکری بیانگر مفهوم ویژهای هستند. طراحی هندسی ایران فقط از عملکردهای مادی و بوم شناختی تبعیت نمیکند و اشارات والای دیگری نیز دارد که برای رویت و دریافت این مفاهیم باید موقعیت ذهنی و فرهنگی لازم برای درک آنها رافراهم کنیم.
شفافیت و تداوم: نقطه مقابل فضای بسته و تمام شده تداوم و شفافیت قرار دارد، در چنین فضایی مسیر حرکت انسان و یا نگاه او در تداومی پیوسته صورت می گیرد ، به طوریکه گشایشهای فضائی در خطوط افقی و عمودی موجب شفافیت ) transparncy ( در لابه لای دیوارها و ستونها میگردد که درونها و منظرنهایی در افقی لایتناهی، مجدداً جان وجلوه تازهای به خود می گیرد. مفهوم سلسله مراتب ) hierarchy ( ومفهوم تداوم) contiontiy )برای تشریع مفهوم اصل معماری ایران تلقی صحیحی محسوب میشود. تداوم به بزرگی و کوچکی فضا ارتباطی ندارد. با استفاده از هندسه کثرت گرا که همانند طبیعت از مجموعهای سطوح و نقاط در هم کشیده تشکیل شده است، ادامه و تداوم فضایی، پیوند خود در ارتباط با مرکز ثقل خود همچنان حفظ می نماید.
رازو ابهام : احساس عظمت معنوی در کمال سادگی وخلوص در تشکیل و ترکیب ابنیه مد نظر قرار داشته و سادگی ترکیبات این هندسه پایه ولی غنی موجب پیدایش ساختمانهایی شده است که پیام آن با درک ویژه حسی قابل دریافت است و توام با کلیتی است که کمال خود را در منظر و تصویری کامل القاء می نماید.
تعادل موزون توازن حساس: در معماری تعادلی موزون بین ساختمان و محیط طبیعی آشکار است . حس و دانش عمیق به وجود آورندگان آثار معماری آن دوران موجب میشد که عناصر کالبدی در مکان و جای خود حضور خویش را مشخص نمایند و کاربرد هر کدام پاسخی باشد به محیط.
چشم دل: برای درک مفاهیم معماری این سرزمین باید دیدگاه خاص فرهنگیای را که این مفاهیم در درون آن بوجود آمدهاند شناخت با این توضیحات، روشن تر شد که ساختمان سازی چگونه از فرهنگ یک مرز و بوم تأثیر می پذیرد، بنابراین، این، تصوری نادرست است که خانه را تنها یک سرپناه بدانیم. یک واحد مسکونی مناسب باید به ساکنین خود، القای آرامش کند، آنها را از طبیعت جدا نکند )بلکه احساس پیوستگی با طبیعت را در آنها ایجاد کند(، از انسان در برابر آلودگی صوتی محافظت کند، احساس استقلال انسان را از او نگیرد و… .
عوامل فرهنگی موثر در شکل گیری فضای معماری :
در معماری مانند سایر هنرها میتوان تاثیر برخی از پدیده ها و جلوههای عمیق فرهنگ ملی و دینی را به شکل الگو و صورتهایی پایدار مشاهده کرد.
برخی از این طرحها و الگوها در معماری ایرانی مثل چهارصفه و چهارباغ که از عوامل و پدیدههای اصلی فرهنگ و تمدن یک قوم یا ملت هستند بسیار طولانی و پایدار هستند. البته پایداری آنها به معنای فقدان پویایی آنها نیست.
بازتاب فرهنگ در صورت فضای معماری:
عوامل متعددی بر آثار هنری و فضاهای معماری تاثیر می گذارند که زیر مجموعه فرهنگ هستند. این تاثیر گاهی روشن و گاهی ظریف و غیر آشکار است. مانند تاثیر نقش صلیب در طراحی کلیساهای تاریخی به صورت آشکار و سلسله مراتب بین انواع فضاها از جمله عناصر فضای ورودی مسجد جامع ایرانی و مفهوم و محتوای فرهنگی آن که در مرحله نخست از دید مشاهده کننده پنهان میماند.
برخی از خصیصههای فرهنگ در صورت فضای معماری یکسان اثر نمیگذارند، برخی به سادگی و برخی به دشواری قابل شناسایی هستند. یکی از جلوههای فرهنگ در هنرها را میتوان به صورت اهمیت یافتن برخی اعداد و اشکال دانست. یکی از علل توجه به اعداد مربوط به درک انسان از نظم جهان در گذشته بوده که آنرا به ملموس ترین شکل یعنی نظم عددی دریافت میکرد. بسیاری از این شکلها و اعداد در فعالیتها و مراسم آئینی، هنرها، مکتبهای فکری و غیره به صورت ویژهای کاربرد یافتند. کاربرد هر عدد یا شکل در هر یک از انواع فعالیتها یا هنرها از یک سو با ویژگیهای بصری و شمارشی آن فعالیت و از سوی دیگر با خصوصیات و مشخصههای آن شکل یا عدد بستگی داشته است. بنابراین شکلها و عددهائی در هنر معماری مورد توجه و استفاده قرار میگرفت که با ویژگیهای ریاضی، هندسی، کمی و ملموس این هنر و همچنین با فرهنگ عمومی این سرزمین سازگار باشد. مانند عدد چهار ، خصوصیات مربع و دایره ، ویژگیهای مشترک دایره ومربع ، مکعب، حجمهای کروی شکل و چهار طاق و …
نتیجه گیری:
از مطالبی که مطرح شد در می یابیم که فرهنگ و آداب و رسوم یک مرزو بوم بر روی معماری آن منطقه بسیار تاثیرگذار بوده و با محفوظ داشتن عوامل بنیادی ،فرهنگی و هنری در بنا یک اثر ساختمانی معمولی و بی روح را می توانیم به سوی یک معماری کامل و شاخص سوق دهیم،اثری که آرمانها، تاریخ و فرهنگ، ذوق و اندیشه و هنر یک جامعه در آن نهفته است به موازات این بینش توجه به واقعیتها و ضرورتهای ساختمان و عملکرد نیزموجب نوعی تعالی در بیان معمار گردیده و پیام معماری در این مرحله آشکار خواهد شد. شهرها و نواحی مختلف با الگوها و فرهنگ های متفاوت معماری متنوعی را ایجاد کرده که باعث ایجاد معماری بومی گرا در هر منطقه می شود. تاریخ انتشار : 28 مرداد 1393