زهوار چوبی
زهوار ؛ معنی واژه زهوار , زه چوبی , قاب و فریم دور چهارچوب
لغت نامه دهخدا
زهوار. [ زِهَْ ] (اِ مرکب ) حاشیه ای که از چوب به الوار و جز آن دهند تا آجر را بدان پیوندند در طاق زدن و جز آن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). لبه . حاشیه . کناره . زوار. (فرهنگ فارسی معین ).
– زهواردررفته ؛ سخت پیر یا سخت ضعیف . سخت بیکاره و ناتوان : یک کالسکه ٔ زهواردررفته . یک پیر زهواردررفته . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
پوست سفید قوسی که بر بن ناخنهاست متصل به طرف انسی . (یادداشت ایضاً). چشمه که از زهیدن آبهای بالادست در اراضی پست مجاور ظاهر میشود. (یادداشت ایضاً). دیوار. (فرهنگ فارسی معین ).
فارسی
(زِ)
اسم مرکب
نوار باریکی از چرم یا چیز دیگر که با آن حاشیه یا کنارة چیزی را دوزند.
چوبهای باریکی که در اطراف چهارچوب در و پنجره کوبند.
زهوار در رفته
زَهوار در رفته. زوار در رفته (رجوع شود به «زوار»). سخت پیر یا سخت ضعیف. سخت بیکاره و ناتوان: یک کالسکۀ زهواردررفته. یک پیر زهواردررفته. (منبع: لغتنامۀ دهخدا – رجوع شود به «زَهوار») درب و داغون، فاقد کارآیی، قزمیت. (بر اساس واژۀ «قُزمیت» در فرهنگ فارسی معین)
توضیح: در گویش، بخصوص گویش عامیانه، زَهوار در «زهوار در رفته» زَوار (بدون «ه») تلفظ می گردد. رجوع شود به واژۀ «زوار».
مثال:
“حتماً پدربزرگ الان کت و شلوار قهوه ای و زهوار در رفته اش را پوشیده و از پشت عینک ته استکانی به ساعت چوبی خیره شده تا بتواند به موقع به ایستگاه راه آهن برسد.” (منبع: مقالۀ «نگاهی به حوادث حاشیه خطوط راه آهن»، روزنامۀ همشهری، چهار شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۲)