روزی روزگاری، چال هرز…
نویسنده: لیلا باقری
امروز به نام محله قبا میشناسیمش اما قبلاً «چالهرز» نام داشته. چند سال پیش اعضای شورایاری تصمیم میگیرند را بکنند «قبا» اما هنوز هم خیلی از قدیمیها، محلهشان را با همین نام یاد میکنند …
امروز به نام محله قبا میشناسیمش اما قبلاً «چالهرز» نام داشته. چند سال پیش اعضای شورایاری تصمیم میگیرند چالهرز را بکنند «قبا» اما هنوز هم خیلی از قدیمیها، محلهشان را با همین نام یاد میکنند. از حد و حدودش اگر بخواهید بدانید، یک مثلث است در جنوبشرقی منطقه. ضلع غربی محله خیابان شریعتی یا شمیران سابق، ضلع شرقی خیابان پاسداران یا سلطنتآباد سابق و ضلع شمالی آن هم بلوار شهرزاد است و بخشی از خیابان پورمشکانی. اگر سهراه ضرابخانه پیاده شوید خیلی راحت با آن پل روگذر ماشین، میتوانید تقاطع شریعتی و پاسداران و جایی را که با کمی اغماض دو ضلع مثلث به هم میرسند ، ببینید. گزارش ما را بخوانید تا تاریخچه این محله باصفا و قدیمی را بهتر بشناسید.
چرا به این محله چالهرز میگویند؟
نخستین سؤالی که به ذهن میرسد این است که چرا نام قدیم محله «چالهرز» است. این را از علیرضا زمانی، نویسنده و تهرانشناس میپرسیم و میگوید: «این محله باصفا و زیبا قبلاً گودالی بوده، دره مانند که هرزآبها درون آن سرازیر میشدند و به همین خاطر به «چالهرز» معروف میشود. ترکیبی از چاله و هرزآبی که درونش میریخت. درواقع این بخش متعلق به منطقهای است که در گذشته به نام شمیران میشناختیم و بین دو گسل اصلی شهر تهران قرار دارد. از شمال هم با محلههای قلهک و دروس، از غرب با داودیه، از جنوب با سیدخندان و مهران و از شرق با ضرابخانه همجوار است.»
زمانی درباره سرنوشت چالهای که هرزآبها را درون خودش جای میداد هم توضیح میدهد: «به مرور زمان این چاله شد جایی برای تخلیه نخاله و خاک و عمقش کم شد. وقتی کمکم با زمینهای دیگر همسطح شد مردم در آن کشاورزی کردند و بعدتر هم شد جایی برای سکونت.»
چالهرز وقف حرم حضرت عبدالعظیم(ع)
قدمت این چاله به زمان شاهطهماست اول باز میگردد. حدود 400 سال پیش و در دوره صفویها، چالهرز به همراه زمینهای زرگنده و اسکله و بالغآباد، زمینهای وقفی حضرت عبدالعظیم(ع) بودند. سندش هم در زمان شاهطهماسب اول تنظیم شد. در ششمین سال سلطنت فتحعلیشاه دوباره سند تمدید و تولیت زمینها به میرزا سیدعلی مستوفی سپرده شد. با این توضیح که: «قریه و مزارع مذکور به طریق سابق متصرف شده و در سرپرستی رعایا و ساکنان لازمه دقت و اهتمام کرده و در امور زراعت و فلاحت وآبادی و معموری آنجا سعی ماکلام نموده و عواید آن را به مصارف آستانه حضرت عبدالعظیم(ع) برساند.» علیرضا زمانی در تکمیل این توضیحات اضافه میکند: «طبق اسناد و وقفنامههای متعدد چالهرز قدمتی چندصدساله دارد اما تاریخ مکتوبش به دوره قاجار بازمیگردد و دست نوشتهها و خاطرات شازدههایی که نامی از چالهرز بردهاند. در عهد ناصری که جاده شمیران تأسیس شد و رفتوآمد به شمیران راحت، کمکم زمینهای اطراف جاده تبدیل شدند به ییلاق خانها و خانزادههای قجری.»
ردپای چالهرز در خاطرات قجری
محمدحسنخان اعتمادالسلطنه وزیر ناصرالدینشاه قاجار بود و نویسنده کتاب «مرآتالبلدان». او درباره چالهرز نوشته است: «چالهرز از دهات بلوک شمیران طهران است در طرف غربی شرابخانه دولتی. هوایش گرم و آبش کم. سهچهار خانوار رعیت در این ده است. باغ هم دارد.» در جای دیگری از خاطرات روزانهاش هم میگوید که: «… از بیرون تشریف آوردند. از ارگ سوار شدند، سلطنتآباد تشریف بردند… قدری سواره گردش کردند… بعد سر قنات ناهار میل کردند، بلافاصله سوار شدند، به چالهرز، که دهی است متعلق به کشیکچیباشی، تشریف بردند. پنج دقیقه ماندند، داودیه رفتند.» در کتاب «محله ما» هم آمده است چالهرز روستای کوچکی بود و باغی به مساحت 200 هزارمترمربع داشت و زمینهای کشاورزی به مساحت 600 هزارمترمربع. یعنی سرجمع 800 هزارمترمربع. باغ سپهسالار تنکابنی و باغ کوکب هم از نخستین باغهای چالهرز بودند. باغ و عمارت سپهسالار در شمال چالهرز و باغ کوکب در جنوب ساخته شدند و سبزی و صیفی و گندم و انواع گلها را پرورش دادند. جز این پاتوقی هم شدند برای شاهزادگان دربار.
سرگذشت باغ سپهدار
محمدولیخان تنکابنی، معروف به سپهدار تنکابنی، 5 دوره رئیسالوزرای دوران قاجار بود. در فتح تهران، در دوره مشروطه، هم از فرماندهان مشروطهخواه. بیشتر زمینهای چالهرز، زمانی ملک او بود. او فارغ از وزارت و سیاست، بخش زیادی از زمینهای چالهرز را آباد کرد و در شمالیترین قسمت محله، باغ و عمارتی ساخت و بیشتر ایام سال را بهویژه وقتی رضاهشاه از او خشم میگرفت در این زمینها سر میکرد. وقتی که مُرد، باغش ماند برای وارثانش که مانند او علاقهای به نگهداری باغ نداشتند و چند سال بعد تاکستان را که در قسمت شرقی باغ، اندرون در بخش غرب، زمینهای صیفیکاری و گندم و جوکاری آبی در جنوب محله و گندم و جوکاری دیم در تپههای شمال شرقی محله را یکجا فروختند به میرزا علیاصغر مصری و 70 هزارتومان پول گرفتند.
باغ نایب احمدشاه قاجار
علیرضا زمانی میگوید که جز سردار، ابوالحسنخان قرهگوزلو که همه به نام ناصرالملک میشناختندش هم در این محله باغی داشت. او به واسطه پدربزرگ سرشناسش، محمودخان ناصرالملک در سفر دوم ناصرالدینشاه به فرنگ، همراه هیئت دولت ایرانی سفر کرد و برای تحصیل در دانشگاه آکسفورد، 6 سال در انگلستان ماندگار شد. بعد از بازگشت به ایران هم در دربار ناصری بهعنوان مترجم قوانین و آییننامهها و گاهی هم مترجم شخصی شاه مشغول به کار شد. 4 سال هم نایبالسلطنه احمدشاه قاجار شد تا او بزرگ شود و روی تخت بنشیند. در همین دوره نیابت، سلطنت باغ و عمارت تابستانی او در چالهرز، محلی شد برای رفتوآمد دولتمردان و برگزاری جلسههای مهم مملکت. این محافل تا پیش از بلوغ احمدشاه و مهاجرت ابوالقاسم خان به اروپا ادامه داشتند.
باغ و بنبست کوکب
از سهراه ضرابخانه که وارد پاسداران شوی، قبل ازاینکه به نگارستان اول برسی کوچهای میبینی به نام شهید «اکرامی» که داخل پرانتز نوشته شده «کوکب». شاید باورتان نشود اما نام کوکب باقیمانده روی این بنبست کوتاه نشانی از باغ بزرگ کوکب دارد که 100 هزار مترمربع در جنوب محله مساحت داشت. طول دیوار غربی این باغ در سمت جاده قدیم شمیران (شریعتی) 492متر بود. دیوار شرقیاش در سمت خیابان سلطنتآباد (پاسداران) 785 متر. دیوار شمالیاش هم 560متر بود. زمینهای این باغ هم متعلق به علیاصغر مصری همان خریدار باغ سپهدار اعظم بود.
در مهرماه 1316 شمسی، شرکت کوکب، این زمینها و قنات جنوبی چالهرز را به قیمت 8 هزارتومان خرید و آب قنات را صرف آبیاریاش کرد. تا جایی که درباره تاریخچه این باغ آمده، باغ را کسی به نام اردشیر گشتاسبپورآباد کرد در اواسط دهه 20، شخصی به نام اردکانی همه سهام شرکت کوکب را که شامل همین باغ و گلفروشی بزرگی در خیابان استانبول بود، خرید. باغ 100 هزار مترمربعی رفتهرفته تکهتکه شد و باقیماندهاش را هم بعد از انقلاب مصادره کردند. در بخشهایی از آن اداره مخابرات و دانشگاه آزاد و خانه و آپارتمان ساختند و تکههایی را هم به حال خودشان رها کردند.
باشگاه آمریکایی و رفتوآمد اجنبیها به محله
زمانی که چالهرز دهآبادی بود حدود 20 خروار جو و گندم از زمینهایش برداشت میکردند. پر بود از درختهای گیلاس و گلابی و گردو و هلو و آلوچه و کشتزارهای یونجه و صیفی و ترهبار که محصولاتشان برای فروش راهی بازار تهران و گاهی هم راهی قلهک و تجریش میشدند. علیرضا زمانی میگوید دهه 20 که شروع شد، کشاورزی بیرون از محدوده باغهای بزرگ متوقف شد و فروش زمین برای ساختوساز آغاز. قبل از سال 1335 هم این محدوده با 204 نفر سکنه، به محدوده تهران اضافه شد. اکبرزادگان، میرطاهری و میرحقانی کسانی بودند که قسمتهای وسیعی از زمینها را خریدند و با دیوار از هم جدا کردند. پیوستن این روستا به تهران دوره جدیدی را شروع کرد برای مصادره برخی زمینهای قجری و واگذاری آنها به آدمهای دیگر. کمکم هم پای پایگاههایی همچون «باشگاه تفریحی پارس آمریکایی» مشهور به «کلوپ آمریکاییها» را به چالهرز باز کرد. آنها بخشی از زمینهای قدیمی باغ سپهدار را از یک مجموعه تفریحی به نام «اشترسپارک» که عصرها محل تفریح اهالی بود، اجاره کردند. اما طولی نکشید که باشگاه پارس آمریکایی یا همان کلوپ آمریکاییها ساخته شد.
مشکل آب در محله چالهرز
وقتی رضاخان آمد و خواست ایران را مدرن کند روند تغییرات در پایتخت خیلی بیشتر از شهرهای دیگر بود. جادهای پهن و دراز از شمال به جنوب کشید برای خودرو و بعد کمکم مردم شروع کردند به رفتوآمد در این جاده و رفتن به شمال تهران برای تفریح. مدتی که گذشت با خودشان گفتند چرا خانهای در شمال نداشته باشند و موج ساختوساز شروع شد و شمیران را به تهران وصل کرد و باغها و روستاها یکی پس از دیگری دیوارکشی و تبدیل به خانه شدند. در زمان پهلوی دوم هم توسعه پایتخت بیشتر در مسیر جاده ارتباطی شمیران و پهلوی بود. برای همین چشم اعیان و اشراف بیشتر به مناطق ییلاقی افتاد وآبادیهایی مانند نیاوران، داودیه، زرگنده و چالهرز هم به فهرست خوشنشینی اضافه شدند. اما اواخر دهه 1330 و اوایل دهه 1340 تهیه آب آشامیدنی برای مردم دغدغه شد. دولت در نقاط محدودی از شهر پمپهای آب کار گذاشته بود و چالهرزیها هم آب شیرینشان را از تانکری که رابط میان پمپ جاده قدیم شمیران و مردم محله بود میگرفتند.
تکیهای که تبدیل به بزرگترین مسجد تهران شد
در سال 1343 در ضلع شرقی چالهرز بنایی ساختند که قرار بود تنها تکیهای باشد برای چالهرزیها اما اقبال مردم از یک طرف و جذب چهرههایی مانند دکتر علی شریعتی از سوی دیگر سرنوشت این تکیه را تغییر داد و آن را تبدیل به حسینیه ارشاد کرد و سال 1346 هم ثبت شد. همین شد که از آن سال به بعد هم علاوه بر طیف درباری گروهی از مذهبیها هم توجهشان به این نقطه جلب شد.
همچنین به گفته زمانی، در آغاز تقسیمبندیها و مرزکشی زمینهای منطقه 300مترمربع از زمینها را مرحوم حسینیان تهرانی خرید و وقف ساخت مسجد کرد. کاشی کوچکی هم بر آن نصب کردند که رویش نوشته بود «مسجد چالهرز» اما کلوپ آمریکاییها و رفتوآمد درباریان و سران دولتی باعث شد تا سال 1349 زمینه مناسب برای ساخت مسجد فراهم نشود. مسجدی که سرانجام در سال 1350 با نام «قبا» ساخته شد و میزبان چهرهایی چون شهید محمد مفتح بود.
دهه هفتاد، دهه پایان باغهای محله
تا دهه 50 منظرههای طبیعی و آب و هوای خوش، اقشار مرفه و متمول را به این سمت میکشید. و مسجد قبا و حسینیه ارشاد، اقشار متدین و ساکنان قدیمی مرکز شهر را. جریانهای سیاسی و اجتماعی پایتخت که بخش قابل توجهی از آنها در چالهرز شکل گرفتند، توسعه یافتند. سرانجام در دوران انقلاب اسلامی، چهره چالهرز مانند دورههای پیش بار دیگر تغییر کرد. بخشی از ساکنان قدیمی چالهرز، که از سرمایهداران و منتسبان حکومت پهلوی بودند، ایران را ترک کردند و املاکشان به تملک دولت درآمد و ساختوساز در باغها و زمینهای خالی آغاز شد. دوران جدید ساختوساز در پایتخت آغاز شده بود. خیابانهای تازه و دسترسیهای جدید کمکم از راه رسیدند و بزرگراههای مدرس و صدر راه همه شهروندان را برای رسیدن به قسمتهای شمالی شهر ساده کردند. چالهرز هم مانند دیگر بخشهای شمیران میزبان جمعیت تازه از راه رسیده شد. دهه 70 دهه پایانی عمر چالهرز پر از زمینها و باغهای قدیمی بود و تولد چالهرز پر از ساختمانهای کوچک و بزرگ.
مطالب مرتبط با موضوع …
سرکار خانم باقری گرامی لطف کنید با من تماس بگیرید تا اطلاعات جدیدی به مقاله بسیار خوب شما اضافه شود. دروس جدید توسط مرحوم غلامحسین خان بوربور، پدر من بنیانگذاری شد و کوچه بوربور که خانه ایشان بود به نام ایشان است. پس از ساختن دفتر مهندسی خود در چاله هرز، بولوار شهرزاد را من نامگذاری کردم و درختان آن را من کاشتم.
درود بر شما , با تشکر از شما حتما از طریق ایمیل با شما در تماس خواهیم بود .