زبان مردم تهران از قدیم تا حال

زبان تهران قدیم

روستای تهران قسمتی از شهر ری بود

زبان مردم تهران در دوره اشکانیان زبان پهلوی اشکانی بود که از پارسی باستان گرفته شده بود .زبان این منطقه از قدیم زبان پاسی قدیم بود .

در زمان اشکانیان خط و زبان پهلوی رایج گردید و برای کسب تحصیل و یادگیری ادبیات بکار گرفته می شد .

اما شروع تغییر لهجه ها و گویش تهرانی :

در ری منطقه تهران و قصران و… در سده های 3 و 4 ه . ق  به روزگار علویان ؛ آل زیار ؛ آل بویه ، دیالمه راه داشتند و بدین سبب زبان تبری یا مازندرانی نیز در تهران نفوذ کرد ..

ادامه دارد …..

منابع : ویکی پدیا ، سایت تیشینه ، سایت محله همشهری

همه گویش‌‍‌های فارسی در حال تبدیل شدن به گویش تهرانی هستند .

رواج گویش تهرانی در موسیقی تاجیکستان و افغانستان

گویش قدیم تهرانی ها

لهجه تهرانی یکی از لهجه‌های زبان فارسی است که معمولاً در ایران لهجهٔ معیار شمرده و در رسانه‌های گفتاری ایرانی (به جز رسانه‌های محلی) از این لهجه استفاده می‌شود. همچنین در تدریس زبان فارسی در کشورهای غیرفارسی‌زبان نیز از این لهجه استفاده می‌گردد. لهجهٔ تهرانی به شکل کنونی از زمان قاجار به وجود آمده است و با لهجهٔ اهالی بومی تهران متفاوت است.

لهجه قدیم تهرانی هنوز هم در مناطقی مانند شمیران و دماوند وجود دارد ولی در معرض نابودی است.

تهران در تقسیمات کشوری قدیم و پیش از این که پایتخت ایران شود از ملحقات شهر تاریخی ری بوده است؛ بنابراین گویش مردم این شهر نیز از شعب گویش راجی یا رازی، همان زبانی که از زبان پهلوی منشعب و در شمال و شمال غربی و مغرب و جنوب ایران رواج داشته، بوده است. به تصریح شمس قیس رازی زبان مردم شهر ری و از جمله تهران، حد فاصل زبان دری مشرق و زبان پهلوی مغرب و جنوب ایران محسوب می‌گردیده است. امروزه از این گویش اثری بر جای نمانده است. این گویش در زبان چند نسل پیش مردم روستائیان مناطق دولاب و شمیران و کن و سولقان شنیده می‌شد.

در گذر تاریخ
تصور «روستایی بودن» گویش تهران قدیم را از میان برد

لیلا باقری- نزدیک دو قرن از پایتخت شدن تهران می‌گذرد و حالا یکی از نشانه‌های «تهرانی» بودن این است که بدون لهجه و کتابی حرف بزنی. هرکسی کمی لهجه داشته باشد، شهرستانی محسوب می‌شود و گاهی هم بنا بر نوع لهجه، دهاتی! جالب اینجاست که تفکر «لهجه داشتن برابر با دهاتی بودن» یکی از دلایلی است که وقتی تهران پایتخت شد، لهجه تهرانی را کم‌کم از میان برد. روزگاری تهرانی‌ها مانند همه شهرهای ایران گویش خاص خودشان را داشتند و لابد اگر به شهری دیگر می‌رفتند از روی لهجه‌شان معلوم می‌شد تهرانی هستند نه از روی زبان ساده و کتابی و رسمی صحبت کردنشان.
عباس اقبال‌آشتیانی در سال پنجم انتشار مجله یادگار، مقاله‌ای درباره لهجه تهرانی دارد و می‌نویسد که به این لهجه زمان رونق داشتن «ری»، «رازی» می‌گفتند. رازی از لهجه‌های زبان پهلوی بود، یعنی شاخه‌ای از زبان فارسی که در شمال و شمال غربی، مغرب و جنوب ایران رواج داشته است. لهجه‌های مازندرانی، گیلکی، تاتی، لری، کردی، شیرازی و آشتیانی و… از بقایای همان زبان هستند. این زبان به کل از فارسی دری که ابتدا در ماوراء‌النهر و بعد در خراسان و سیستان زبان رسمی می‌شود، متفاوت بوده است. برخی از پژوهشگران بر این باورند که گویش تهران قدیم، دگرگون شده همان زبان مردم «ری» است که بعد از خراب شدن شهرشان، راه تهران را پیش گرفتند. ولی مسلم این است که تا قبل از پایتخت شدن تهران، این گویش بین اهالی بومی تهران مرسوم بوده است. بعد از دوره قاجاریه و روانه شدن میرزاها و منشی‌های تفرشی، آشتیانی، فراهانی، گرگانی و طالقانی و استفاده آنان از زبان رسمی و کتابی به جای گویش مردم بومی تهران، کم‌کم زبان کتابی بین مردم تهران رواج پیدا می‌کند.
مرتضی سیفی‌ در «تهران در آینه زمان» از یک شاعر قدیمی در تهران به نام «ملا سحری تهرانی» نام می‌برد که جزو معدود کسانی‌ است که از او اشعاری به زبان تهرانی باقی مانده است. کسی که زبان شعرهایش به گویش مردان و زنان کهنسال نواحی شمیرانات نزدیک است. جز رسمی شدن زبان دربار، دلایل دیگری هم برای جایگزینی واژه‌های رسمی به جای کلمات قدیمی‌ها در تهران بود. از جمله مداومت برخورد غیر‌تهرانی‌ها با تهرانی‌ها، رشد سوادآموزی و البته ظهور پدیده‌ای مانند رادیو و بعد تلویزیون… این عوامل زمینه را به سمتی برد که مردم تهران با زبان رسمی صحبت کنند و این را از نشانه‌های تهرانی بودن بدانند و جز این را شهرستانی.

گویش تهرانی ها

لهجه تهرانی

گرچه گویش تهرانی به کل فراموش شده است اما می‌توان لابه‌لای کتاب‌ها ردی از این گویش پیدا کرد و فهمید که تهرانی اصیل چه گویشی داشته است. حسین کریمان از کسانی ا‌ست که روی این گویش کار کرده؛ او گویش مردم روستای «آهار» را در کتاب خود با عنوان «قصران» جمع‌آوری کرده است و به‌زعم او این گویش نمونه و یادگاری از گویش مردم تهران قدیم است.

منبع: همشهری محله

تهران از توابع شهر ری بود و گویش مردم ری به زمان مادها برمیکشت .

 

مجموعه غزلی با ترکیبی از واژگان گویش تهرانی و معادل کابلی آنتاریخ:۱۳:۳۰ – ۱۳۹۵/۰۱/۱۸کدخبر: ۱۳۹۵۰۱۱۸۰۰۰۶۱۳

 

 

fna.ir/831ZIG
کتاب «زخم زیبایی» مجموعه اشعار «ابراهیم امینی»، سومین جلد از کتاب‌های «در دری» توسط انتشارات سپیده باوران منتشر شده است.
به گزارش خبرنگار سایت افغانستان خبرگزاری فارس، کتاب «زخم زیبایی» مجموعه اشعار «ابراهیم امینی»، سومین جلد از کتاب‌های «در دری» توسط انتشارات سپیده باوران منتشر شده است.

اشعار کتاب غزل است اما در میان اشعار یک قطعه رباعی و یک قطعه مثنوی دیده می‌شود که اگر این دو قطعه حذف می‌شدند به شماره 110 که عدد مقدسی است می‌رسیم.

غزل‌های اشعار از نظر اندازه کوتاه و در حدود 4 تا 5 بیت هستند.

غزل 3 بیتی هم در کتاب دیده می‌شود اما در همه آن اشعار «آنی» وجود دارد که حسی از طراوت را در خواننده بیدار می‌کند.

به باور منتقدین 99 درصد اشعار این کتاب با وزن‌های کوتاه سروده شدند و تنوع وزن در اشعار دیده نمی‌شود. وزن کوتاه «مفعول فاعلات مفاعل فاعلون» بسیار مورد علاقه شاعر است و 51 درصد اشعار را شامل می‌شود.

هنگامی که اشعار با فاصله‌ای اندک در کنار هم قرار می‌گیرند، خواننده احساس می‌کند با یک ترکیب بند روبرو شده است.

وی با بیان اینکه لغزش وزنی در این مجموعه به طور کلی دیده نمی‌شود، گفت: در چند مورد برای پر کردن وزن به صورت تکلف آمیز از «آه» استفاده شده است که این ضعف کار محسوب می‌شود.

در اغلب قطعات با ظرافت کاری زبانی روبرو می‌شویم به طوری که می‌توان از بعضی ابیات به عنوان ضرب المثل استفاده کرد.

شاعر دارای ظرافت کلام سعدی و جسارت زبانی مولوی است.

امینی شاعری زبان آور است و بیشترین خلاقیت وی در تصرفات جسورانه است. وسعت دایره واژگان شاعر توانایی خلاقیت وی را بالا برده است.

شاعر به زبان عراق امروزی و زبان دری خراسانی تسلط دارد و همزمان به دو گنجینه واژگان آشنا است.

وی از طریق مطالعه با زبان عراق امروز آشنا شده و همچنین به واسطه آشنایی با زبان مادری خود یعنی زبان دری خراسانی، اطلاعات خوبی هم از آن زبان کسب کرده است.

در این مجموعه همنشینی واژگان ترکیبات خاص رایج در قلمرو گویش تهران را با معادل‌هایی که در قلمرو کابل متداول است، مشاهده می‌کنیم.

«ابوطالب مظفری» شاعر افغانستانی در مقدمه کتاب نوشته است: امروزه هر چند کشور ما در مرحله تازه‌ای از تاریخ خود ایستاده است. افق پیش رویش هنوز روشن نیست. خیلی از بزرگان شعر و ادب ما تا کنون آواره‌اند. بسیاری از آنها رخ در نقاب خاک کشیده و آرزوی چاپ کتاب‌هایشان را با خود بدهند. بسیاری دیگری در مهاجرت ملی پیاپی به اقلیم های دور رانده شده‌اند.

تعبیر این وضعیت و رساندن دوباره ادبیات به جایگاه درخورش سرمایه‌های کلان و برنامه‌ریزی‌های سنجیده‌ای می‌طلبد که متأسفانه کشور ما از داشتن هر دو محروم است.

امینی در معرفی خودش در این کتاب نوشته است:

اهل روستای «چمتال» هستم در ولایت بلخ پدرم که در آن سال‌ها در سنگرهای جنگ اقامت و مقاومت داشته و سیر دیدنش برای خانواده مسیر نبوده از سر تسامح یا ناگزیری تاریخ تولدم را ننوشته است اما به گفته از من بزرگتران خانواده در روزی از روزهای سال 1366 خورشیدی به دنیا آمده‌ام. از وقتی که دست چپ و راستم را شناختم، چپ و راست در قالب منقلب کننده غزل طبع آزمایی می‌کنم.

در یکی از غزل‌های کتاب می‌خوانیم:

ای کاش ابر باشم و بارانی‌ات شوم

قربان پرسه‌های خیابانی‌ات شوم

ای کاش مهر ماه شوم در نماز تو

محو خطوط خیره پیشانی‌ات شوم

«اقر باسم ربک» گفتی به کافرت

قربان این مقوله قرآنی‌ات شوم

کاری نکن که کارد بگیرم به جان خویش

یک عمر متهم به پریشانی‌ات شوم

در مجموع اشعار این کتاب شناسنامه دار است و وقتی کتاب را می‌خوانید متوجه می‌شوید شاعر آن از کجا می‌آید.

انتشارات سپیده باوران این کتاب را در 160 صفحه با قیمت 3900 تومان منتشر کرده است.

/انتهای پیام/

ویکی پدیا : لهجه تهرانی

روند شکل‌گیری
از قدیم‌ترین روزها در تهران لهجهٔ قدیم تهرانی رایج بوده که نزدیک به لهجهٔ رازی یعنی منسوب به ری بوده‌است؛ چون این لهجه در شمال ری بوده، به لهجه‌های لواسانی یا همان گویش قصران نزدیک بوده و در واقع بین رازی و مازندرانی بوده و بسیاری از واژه‌های مازندرانی در این گویش وجود داشته‌است.

با تبدیل تهران به شهر توسط شاه تهماسب یکم فقط یک‌پنجم روستای تهران در شهر واقع شد و بقیهٔ شهر باغ و زمین بایر بود. در این دوران مردم مختلف و به‌خصوص نظامی‌ها به تهران مهاجرت کردند تا این‌که در دوران نادرشاه تهران یک پادگان نظامی شده بود.[۳] لهجه‌های این مهاجران با گویش روستای ری ادغام شد. پس از پایتخت شدن تهران توسط آغامحمدخان قاجار مهاجرت به تهران و اقامت در آن سرعت پیدا کرد و بسیاری از اقلیت‌های قومی و مذهبی به تهران آمدند.  تبعید طایفهٔ زند به تهران توسط آغامحمدخان و اثرگذاری لهجهٔ شیرازی را هم نمی‌توان در این گویش بی‌تأثیر دانست.[۵]

ایجاد منصب دیوان در زمان فتحعلی‌شاه اتفاق مهمی در این تحولات بود. پس از آن، تفرشی‌ها و آشتیانی‌ها مناصب مهم حکومتی را برعهده گرفتند. به این ترتیب، دو نوع زبان شایع شد «زبان قلمی» و «زبان شمشیری». حاصل اختلاط این دو زبان، لهجه‌ای است که امروزه در تهران رایج است.[۶] در نتیجه، به هیچ‌وجه نمی‌توان این گویش را تهرانی خالص نامید.[۷]

ویژگی‌های تلفظ[ویرایش]
تبدیل «ان» «ام» در اغلب واژه:

خانه ← خونه
جان ← جون
آرام ← آروم
داماد ← دوماد
ماند ← موند
آقایان← آقایون
استثنا در واژگان کمتر رایج و نوتر از جمله اکثر جمع‌ها با «ان» جاری‌است

در لهجهٔ تهرانی کسره برخی اوقات به صورت «ی» تلفظ می‌شود:

شکر ← شیکر
کشمش ← کیشمیش
بلیت ← بیلیت
جگر ← جیگر
شلنگ ← شیلنگ
بسیاری اوقات حرف آخر برخی واژه‌ها در هنگام استفاده در جمله حذف می‌شود. به‌طور مثال

اون خونه نیس =او در خانه نیست

هنو نرفتی= هنوز نرفتی

تلفظ «را»[ویرایش]
رای مفعولی به‌صورت ro- یا o- تلفظ می‌شود. در حالت نیمه‌رسمی پس از مصوت، ro، و پس از صامت، o-. گاه با «ی» میانجی بعد از مصوت، yo- تلفظ می‌شود و گاهی به‌همراه ایست چاکناییمیانجی به‌صورت ‘o-.

ما را ببین –> ما رو ببین.
دستت را بلند کن. –> دستتو بلند کن.
علی را ببین. –> علی رو ببین –> علی‌یُ ببین.
برزو را بزن. –> برزو رو بزن –> Borzu’o bezan.
تبدیل جملهٔ مفعولی در صورتی که مفعول اول شخص باشد[ویرایش]
برای مثال:

مرا به رستوران برد –> بردم رستوران
مرا کشت –> کشتم
گفتن بعضی کلمات به شکلی دیگر[ویرایش]
مچاله –> چماله
ترک (به فتح ت و ر) –> ترک (به کسر ت و فتح ر)
تشک –> دشک
جمع[ویرایش]
واژگان همواره با «ها» که با تخفیف «ه» ادا می‌شود جمع بسته می‌شوند.

کتاب‌ها –> کتابا
ضمایر[ویرایش]
ضمایر فاعلی[ویرایش]
به جای ضمیرهای سوم شخص صفت‌های اشارهٔ جانشین اسم استفاده می‌شود.

سوم شخص مفرد
او؛ آن –> اون

سوم شخص جمع
ایشان؛ آن‌ها –>اون‌ها –>اونا

های ناملفوظ[ویرایش]
های ناملفوظ در همهٔ موارد با کسره تلفظ می‌شود. تنها استثناء کلمهٔ «نه» است که با فتحه ادا می‌شود.

صرف فعل[ویرایش]
شناسهٔ سوم شخص مضارع به جای «د» های ناملفوظ است. «می‌کند –> می‌کنه»
شناسهٔ دوم شخص جمع به جای «اید –> این» ادا می‌شود. «می‌کنید –> می‌کنین»، «رفتید –> رفتین»
شناسهٔ سوم شخص جمع با تخفیف دال پایانی ادا می‌شود: «می‌کنند –> می‌کنن»
تلفظ ضمایر متصل[ویرایش]
تمام ضمایر متصل با مصوت پیشین کسره ادا می‌شوند جز اول شخص مفرد. واج الف در ضمایر متصل جمع مانند کلمه‌های جمع به و تبدیل می‌شود.

کتابَم کتابِت کتابِش.

کتابِمون کتابِتون کتابِشون.

گذشته مستمر و حال ملموس[ویرایش]
لهجهٔ تهرانی و به طبع آن فارسی ایران دارای برخی ویژگی‌های جدید در دستور زبان است. یکی از این وِیژگی‌ها داشتن دو زمان فعلی گذشته مستمر و حال ملموس است که به کمک فعل کمکی داشتن ساخته می‌شود. این دو زمان به این شکل صرف می‌شوند.

گذشتهٔ مستمر: داشتم می‌رفتم | داشتی می‌رفتی | داشت می‌رفت | داشتیم می‌رفتیم | داشتید می‌رفتید | داشتند می‌رفتند

حال ملموس: دارم می‌روم | داری می‌روی | دارد می‌رود | داریم می‌رویم | دارید می‌روید | دارند می‌روند

این زمان در سایر گویش‌های شرقی فارسی دیده می‌شود. البته گذشته ملموس و حال مستمر با مفهومی کاملاً یکسان در لهجه هراتی نیز با استفاده از کلمه هِی به شکل زیر وجود دارد:

گذشته مستمر: هی می‌رفتم|هی می‌رفتی|هی می‌رفت|هی می‌رفتیم|هی می‌رفتید|هی می‌رفتند

حال ملموس: هی می‌روم|هی می‌روی|هی می‌رود|هی می‌رویم|هی می‌روید|هی می‌روند

ویژگی‌های فارسی کهن در لهجه تهرانی[ویرایش]
بسیاری از خاصیت‌هایی که به عنوان خصوصیات لهجهٔ تهرانی به شمار می‌آوریم در آثار متقدم فارسی به‌وفور یافت می‌شود ولی بعدها بسامد آنها کم شده‌است یا حتی شاید یکسره منسوخ شده‌اند و الان می‌انگاریم که ویژگی خاص لهجهٔ تهرانی‌است. از جمله استعمال ش فاعلی: مثلاً گاه در لهجهٔ تهرانی می‌گوییم «فلانی این کار را کردش» در حالی که در فارسی رسمی همواره می‌گوییم «کرد». در شاهنامه هم ش فاعلی بسیار به کار رفته‌است یا مثلاً در ویس و رامین.

مثال دیگر ادا کردن شناسهٔ سوم شخص جمع به تخفیف د. «کردن» به جای «کردند». به عنوان مثال در تاریخ بلعمی هم چنین چیزی دیده می‌شود (و البته آثار دیگر متقدمان). یا ترکیبی چون «علی، سرش درد می‌کند» که در آن اول رکن (مثلاً مضاف‌الیه) ذکر می‌شود و بار دیگر در جای اصلی با ضمیر ادا می‌شود (که در واقع بدل محسور می‌شود) در ادبیات فارسی کاملاً سابقه دارد. هم در شاهنامه آمده‌است و هم در آثار دیگر مثل غزلیات سعدی. سعدی می‌گوید «تطاولی که تو کردی به دوستی با من / من «آن» به دشمن خونخوار خویش نپسندم» اول کل رکن (در اینجا مفعول) را آورده‌است و بعد یک بار دیگر با «آن» به آن اشاره کرده‌است. یا در جای دیگر می‌گوید «باز می‌بینم و دریا نه پدیدست کرانش» یعنی کرانِ دریا پدید نیست.

وام‌واژه‌ها[ویرایش]
در لهجهٔ تهرانی وام‌واژه‌های زیادی وجود دارد از جمله:

مرسی (ریشه فرانسوی) = سپاسگزارم
داداش (ریشه ترکی) = برادر
قاشُق (ریشه ترکی) = چَمچه
همچنین به خاطر اینکه تهران از ابتدای حکومت ترک‌تبار قاجار پایتخت بوده‌است برخی واژه‌های ترکی نیز در لهجهٔ تهرانی رسوخ یافته‌اند. مانند:

اُغور/ اُغُر/ اوغور (معین) بخت/ دولت/ وقت / خیر/ برکت
ال و بل از اِله و بِله: چنین و چنان
اُماج – اوغماج: نوعی آش که با استفاده از آرد گندم می‌پزند. (لغات‌الترک)
ایز: رد پا (معین)
آیزنه، یزنه: شوهرخواهر (معین)
باجناغ/ باجناغ (معین)
بزک/ بزاک: نقش و نگار/ آرایش (لغات‌الترک) (در اصلیت واژه شک هست).
بقچه بوغچه (معین) بوغ: جامه‌دان/ بسته (کاشغری)
بنچاق (معین)
بی‌بی (معین) عمه
پاتوق/ پاتوق: پا فارسی + توغ ترکی
تپق
جستار وابسته: وام‌واژه‌های ترکی در لهجهٔ تهرانی
راهنمای آوانویسی[ویرایش]
در این نوشتار از نمادهای زیر برای آوانویسی استفاده شده‌است

â = تلفظ حرف آ در واژهٔ آبادان

a = تلفظ حرف ا در واژه احمد

ٍe = تلفظ حرف ا در واژه ابراهیم

C = ج ç = چ

i = تلفظ حروف ای در واژه ایران

ş = ش

Q = غ یا ق

O = تلفظ حرف ا در واژهٔ امید

U = تلفظ حرف و در واژهٔ کوچه

X = خ

Ž = ژ

در جای دیگری درج شده است

لهجه قدیمی یا بومی تهرانی لهجهٔ پارسی اهالی تهران بوده و با گویش روستاهای شمیران و دماوند یکسان بوده‌است. اما با گویش رازی قدیم آنگونه که در اشعار بُندار رازی آمده، تفاوتهایی داشته‌است. گویش تهرانی از خانواده گویش‌های مرکزی ایران و به پارسی تهرانی نزدیکتر بوده‌است. این لهجه امروزه تقریباً در حال نابودی است و در نقاط محدودی از شمیرانات (لواسانات و رودبارقصران) و دماوند استفاده می‌شود.

اما به نظر من : لهجه غالب در  رودبارقصران ، لواسانات بشتر به شمالی نزدیک است . واز انجایی که پدر بزرگم از 100 سال پیش تهران بوده ، لهجه تهرانی قدیم به لهجه کوچه بازاری و جنوب شهر تهران نزدیک است که در جایی خواندم از ری و از زبان مادها امده است .

گویش تهرانیذخیره مقاله با فرمت پی دی اف

تِهْران، پايتخت و بزرگ‌ترين شهر ايران، نيز استان و شهرستاني به همين نام در شمال مرکزي ایران می‌باشد. گویش‌گونه فارسیِ شهر تهران، از شاخه گویش‌های ایرانی جنوب غربی است که به عنوان گونه گفتاری معیار و مشترکِ زبان فارسی پذیرفته شده است. در متون مختلف از این گویش با عناوین «زبان گفتاری»، «زبان عوام»، «زبان عامیانه»، «فارسی گفتاری امروز»، «گفتار عامیانه» و «زبان بازاری» هم یاد شده است. [۱] گویش کهن تهران، گونه‌ای از گویش‌های مرکزی ایران، و از شاخه گویش‌های ایرانی شمال غربی بوده است.

فهرست مندرجات
۱ – پیشینه
۲ – موقعیت کنونی
۳ – ویژگی‌های زبان‌شناختی
۳.۱ – آواشناسی
۳.۲ – صرف
۳.۳ – نحو
۳.۴ – معناشناسی
۴ – پانویس
۵ – منبع

 

پیشینه
[ویرایش]

تهران از نظر جغرافیایی در قلمرو «گویش‌های مرکزی ایران» قرار دارد، یعنی گویش‌هایی که از ری شروع می‌شوند، و تا قم، محلات، دلیجان، خوانسار، اصفهان، نائین، همدان، قزوین، زنجان و جز این‌ها امتداد داشته‌اند. [۲] شماری از گویش‌های این منطقه که ساختار و ویژگی‌های مشترکی داشته‌اند، از میان رفته‌اند که گویش کهن منطقه ری و تهران یکی از آن‌ها بوده است.
از رهگذر نوشته‌های فارسی و عربی می‌دانیم که در شهر ری گویش خاصی به نام «رازی» وجود داشته است. با وجود این، از آن‌جا که ری قدیم میان راه‌های بزرگ شمال، جنوب، شرق و غرب ایران قرار گرفته بود، از همان ابتدا گویش محلی خود را کم‌کم از دست داد، به طوری که امروز آن گویش کاملاً منسوخ شده است. پس از ویران شدن ری، گویش خود شهر از میان رفت یا بیش‌تر در آبادی‌های مجاورش ماندگار شد. در جنوب ری دیگر اثری از این گویش نیست و در شمالِ آن، گویش «تجریشی» را می‌شناسیم که آن هم به احتمال بسیار تاکنون کاملاً از میان رفته است. شماری از واژه‌های خاص گویش تجریشی توسط والنتین ژوکوفسکی، محقق روس، گردآوری شده‌اند، مانند «می‌گدم» (می‌گردم)، «گدن» (گذشتن). [۳] [۴] [۵]
کهن‌ترین منبعی که در آن از زبان مردم ری سخن گفته شده است، کتاب احسن التقاسیم مقدسی، مربوط‌ به سده ۴ق/۱۰م است. او در این کتاب، لهجه‌های «سرزمین کوهستان» را گوناگون می‌داند و می‌نویسد: «در ری «را» بیفزایند و بگویند «را ده»، «را کن»… در زبان عجم‌ها شیواتر از زبان مردم ری نیست». [۶] کتاب بعدی، المعجم شمس قیس رازی متعلق به سده ۶ یا اوایل سده ۷ق است که در آن این زبان به زبان دری نزدیک‌تر قلمداد شده است. از همان زمان این زبان به‌تدریج به فارسی دری نزدیک‌تر شده بود، تا به سایر گویش‌های مرکزی ایران. [۷] این مسئله به‌سادگی پذیرفتنی است، چرا که در نقطه‌ای چون شهر ری، با توجه به این‌که محل تقاطع راه‌های عراق، خراسان، طبرستان و آذربایجان بوده، و پیوسته در آن رفت و آمد جریان داشته، و نیز سال‌ها تحت ادارهسامانیان به سر برده است، باقی ماندن گویشی مرکزی بعید می‌نماید. [۸]
کهن‌ترین متون زبانی از گویش رازی (و کلاً منطقه مرکزی) اشعار بُندار رازی است که از مداحان دیلمیان بوده است. [۹] [۱۰] منابعی که اطلاعات بیشتری درباره این شاعر می‌دهند، تذکرة الشعرای دولتشاه سمرقندی، مجالس المؤمنین قاضی نورالله شوشتری و مجمع الفصحای رضاقلی‌خان هدایت است. [۱۱] [۱۲] بندار ۱۲ تا ۱۷ قصیده به رازی سروده است که در کتاب نقض عبدالجلیل قزوینی(متعلق به حدود سال ۵۵۶ ق/۱۱۶۱م) آمده‌اند. [۱۳] [۱۴] [۱۵] گروهی معتقدند که اشعار بندار رازی به دیلمی است، چراکه در متون کهنی چون تذکرة الشعرای دولتشاه سمرقندی هم آمده که بندار به فارسی و دیلمی و عربی شعر می‌گفته که البته نادرست است. [۱۶] آخرین نسخه‌ای که در آن شعری از بندار را می‌توان دید، کتاب زبدةالآثار در مآثر شهریار مؤید موفق کامکار نوشته ابوالنصر فتح‌الله شیبانی به سال ۱۳۰۱ق است که گزارش سفر ناصرالدین شاه به مازندران و شمال تهران است. در این کتاب، دو بیت رازی آمده است که در متون و تذکره‌های دیگر نیست. این دو بیت عبارت‌اند از: «در ایلخی شاه اسب کروک دبو/ در قافله نیز اشتر لوک دبو» و «این اشتر لوک و اسب کروک منم/ این در بامید می‌زنم بوک دبو». [۱۷]
سند دیگر درباره گویش کهن این منطقه ۶ بیت از شاعری به نام کافی کرجی است که حمدالله مستوفی [۱۸] نقل کرده است و لهجه مردم کرج در سده‌های ۶ و ۷ق/۱۲ و ۱۳م را می‌نمایاند. البته گفتنی است که مقصود از کرج در اینجا کرج ابودُلف است که منطبق بر «آستانه» در ۳۶ کیلومتری جنوب اراک کنونی است. نمونه‌های دیگری از کرجی را می‌توان در رساله‌ای به نام کتاب فی طریق الاخرة از ابوالقاسم الحاج بلّه دید که در کتابخانه مجلس نگهداری می‌شود. [۱۹] علاوه بر این‌ها، از کرجی در تسلیة الاخوان عطاملک جوینی هم نمونه هست که در آن، شعری به کافی کرجی نسبت داده شده است. [۲۰] در لغت‌نامه نیز از شخصی به نام «پورفریدون» یاد شده که در سده ۶ ق می‌زیسته است و به گویش رازی اشعاری دارد. [۲۱]
درباره گویش منطقه ری در سده‌های ۷ و ۸ ق اطلاعات دقیقی وجود ندارد، اما از سده ۱۱ق/۱۷م نمونه‌ای از گویش تهرانی باقی‌مانده است که اطلاعاتی در اختیارمان می‌گذارد و آن، قطعه‌ای از شاعری به نام سَحَری تهرانی یا سِحْری تهرانی است که در تذکره نصرآبادی آمده است. نمونه‌های دیگری از آثار این شاعر را می‌توان در مجمع الفصحا یافت. [۲۲]
علاوه بر آنچه از فهلویات به دست می‌آید، واژه‌هایی از گویش رازی را می‌توان در کتاب‌های گوناگون یافت. مثلاً این واژه‌های رازی در الصیدنه ابوریحان بیرونی آمده‌اند: «انگشت کنیزکان» (نوعی انگور)، تُرمه (torma) (زنجبیل الکلاب)، «کاهو» (کوک)، «هلیله» (آزاد درخت). [۲۳] در ذخیره خوارزمشاهی نیز واژه رازی «درخت هلیله» به معنی «آزاددرخت» ذکر شده است، [۲۴] و در نزهت‌نامهعلایی [۲۵] می‌خوانیم که «توریج» در گویش رازی یعنی «بگریز». اکنون نیز برخی از واژه‌هایی که در فارسی امروز وجود دارند، مختص گویش تهران هستند؛ کلماتی چون «سوسک»، «جیرجیرک»، «زال‌زالک» یا «وجین»، نمونه‌هایی از این واژه‌ها هستند که در متون کهن به کار نرفته‌اند (مثلاً برای «جیرجیرک» از کلمه «زنجره»، یا برای «زال‌زالک» از معادل عربی آن «زعرو»، یا برای «وجین» از «گزین» استفاده شده است). این کلمات جدیدتر متعلق به منطقه ری و گویش قدیم تهرانی بوده‌اند که وارد فارسی تهرانی امروز شده‌اند. [۲۶]

موقعیت کنونی
[ویرایش]

شمار گویشوران تهرانی، استفاده وسیع از لهجه تهرانی در رسانه‌های صوتی و تصویری، و موقعیت تهران به عنوان پایتخت کشور، سبب شده است که لهجه تهرانی معادل گونه گفتاری زبان فارسی درآید و توسط بیش‌تر ایرانیان درک و استفاده شود. کارکرد این لهجه به حدی وسعت یافته است که صورت‌های آن را در برخی از متون نوشتاری زبان فارسی هم می‌توان یافت. امروزه بیش‌تر گفت‌وگوها در متون ادبیات نمایشی فارسی (نمایشنامه‌ها و فیلم‌نامه‌ها) به فارسی گفتاری نوشته می‌شوند و حتی شاعرانی چون فروغ فرخزاد و احمد شاملو از آن در شعر خود استفاده کرده‌اند.[۲۷] تأثیر قابل توجه لهجه تهرانی بر متون، رسانه‌ها و ادبیات باعث شده است که بسیاری از ایران‌شناسان این‌گونه فارسی را در تقابل با گونه ادبی ـ نوشتاری زبان فارسی بررسی کنند. [۲۸] به لهجه تهرانی ضرب‌المثل‌های متعددی نیز موجود است که جعفر شهری آن‌ها را گردآوری، و در کتابی با عنوان قند و نمک چاپ کرده است. مجموعه کتاب کوچه، گردآورده احمد شاملو نیز نمونه‌های متعددی از جملات به لهجه تهرانی را دارد.

ویژگی‌های زبان‌شناختی
[ویرایش]

در این بخش به ویژگی‌های زبان‌شناختی گویش تهرانی پرداخته می‌شود.

← آواشناسی

آواهای فارسی گفتاری تهرانی همان آواهای فارسی معیار هستند، با این تفاوت که آوای / / در آن وجود ندارد (یا بسیار ضعیف تلفظ می‌شود) و آوای /h/ نیز پیش از مصوت شنیده می‌شود. چنانچه دو آوای یادشده پیش از صامت قرار گیرند، توسط کشش جبرانی جایگزین می‌شوند، [۲۹] مانند تلفظ کلمات «اعتقاد» و «محمود» به صورت / /e:teqâd و ma:mud. این پوشش گاهی تمایزات معنایی را در قالب ایجاد جفت‌های کمینه رقم می‌زند، مانند lâ:f (لحاف) و lâf (لاف) یا pa:nâ (پهنا) و panâ (پناه). [۳۰]
تبدیل‌های آوایی در لهجه تهرانی متنوع و متعدد هستند. این فرایندها شامل «همگونی»، «ناهمگونی»، «ابدال»، «حذف» و «اضافه» است. همگونی‌های لهجه تهرانی یا همگونی همخوانی است یا همگونی واکه‌ای؛ که در آن‌ها همخوان یا واکه‌ای برحسب شرایط آوایی بافتش، دچار تغییر می‌شود. همگونی‌های همخوانی هم یا «کامل» هستند (مانند تبدیل daste به dasse)، یا «ناقص» (مانند تبدیل šanbe به šambe). همگونی واکه‌ای نیز هم در کلمات بسیط مشاهده می‌شود (مانند همگونی کامل kelid به kilid، یا همگونی ناقص âvardam به âvordam)، و هم در ساخت‌های غیربسیط (مانند تبدیل bexor به boxor). در ناهمگونی (کـه عکس فـراینـد همگونـی است) آوایی بـافت مشـابـه و یکدست خود را دگرگون می‌کند (مانند تبدیل laškar به lašgar و hičkâr به hiškâr). در فرایند ابدال، نمی‌توان توجیه آوایی ویژه‌ای ارائه کرد و باید آن را نامنظم‌ترین فرایند آوایی دانست که در لهجه تهرانی هم موجود است (مانند تبدیل negahdâr به nigardâr، یا تبدیل mišuyam به mišuram).
دو فرایند «حذف» و «اضافه» نیز در این لهجه دیده می‌شوند؛ [۳۱] (t) و moš (t)، حذف /h/ پس از صامت مانند sob (h) و اضافه شدن واکه در مواردی چون mehr (a) bân، pâs (e) bân و bep (p) â.[۳۲] نمونه تبدیل واکه‌ای، تبدیل /e/ به /a/ هنگام افزایش ضمیر ملکی یا علامت معرفه است، مانند xuna-mun (خانه‌مان) و gušt-a-ro (گوشته را)، نیز خنثی شدن تقابل آوایی /a/ و /e/ در کلمات refiq (رفیق)، šerik (شریک) و kešti (کشتی).
در اینجا باید تذکر داد که تبدیل‌های آوایی فارسی گفتاری  کم و بیش نامنظم‌اند. برای مثال به نظر می‌رسد که خوشه‌های ،ân و ،âm در فارسی نوشتاری همواره در گونه گفتاری تهران به صورت ،un و ،um جلوه می‌کنند، کما این‌که چنین تبدیلی در کلماتی چون «بادام» (بادوم)، «گران» (گرون)، «نان» (نون) و «آسان» (آسون) دیده می‌شود.  اما مشاهده مواردی چون «آبادان»، «احسان»، «تابان» و «پیمان» ثابت می‌کند که چنین تبدیلی همواره رخ نمی‌دهد و از سوی دیگر در کلماتی با همین ساخت، تبدیل واجی رخ می‌دهد، ولی از جنس تبدیل -ân و -âm به -un و -um نیست، مانند کلمات «تومان»، و «دهان» که به جای تومون و دهون، به صورت «تومَن» و «دَهَن» تلفظ می‌شوند. تبدیل کلمات «شکم» به «شیکم» و «نگاه» به «نیگا» نیز ممکن است قاعده تبدیل واکه e به i را در فارسی گفتاری به ذهن متبادر کند که نمونه‌هایی چون «تکان» و «بریان» (که به تیکان و بیریان تبدیل نمی‌شوند) آن را رد می‌کند.
از سوی دیگر، لازم است گفته شود به یادآوری است که صورت‌های واژ ـ واجی تهرانی قابل پیش‌بینی نیستند و تنوعاتی را از خود نشان می‌دهند. مثلاً پیشوند التزامی be- قبل از بُن افعال، عملکردهایی غیرقابل پیش‌بینی دارد، مانند bi-y-â-m و be-bar و bo-do. بن‌های افعال نیز عملکردهایی غیرقابل پیش‌بینی دارند. مثلاً دو فعل «انداختن» و «ارزیدن» با وجودی که هر دو با مصوت یکسانی شروع می‌شوند، درگونه گفتاری صورت‌های مشابه ندارند و به ترتیب افعال mi-ndâz-e و mi-y-arz-e را تولید می‌کنند، که در mi-ndâz-e نه تنها واج میانجی افزوده نشده است، بلکه مصوت اول به کلی حذف شده، و بن فعل دارای خوشه صامت آغازین شده است که می‌دانیم به تنهایی نمی‌تواند در فارسی وجود داشته باشد. نمونه‌های دیگر تبدیل‌های آوایی و ویژگی‌های فارسی تهرانی را می‌توان در پایان‌نامه‌های اینانلو، فتوره‌چی و نونوار [۳۷] [۳۸] [۳۹] مشاهده کرد.

← صرف

در نظام ساخت‌واژی لهجه تهرانی، می‌توان ویژگی‌های منحصربه‌فردی را دید که در گونه نوشتاری زبان فارسی مشاهده نمی‌شوند. به عبارت دیگر، تکواژهای دستوری و قاموسی خاصی ‌را می‌توان ‌یافت که کاربرد آن‌ها محدود به ‌صورت گفتاری زبان است. از میان تکواژهای دستوری آزاد، می‌توان حرف اضافه tu (به معنای در و داخل) و vâse به معنی «برای» را مثال زد که فقط در فارسی گفتاری وجود دارد. در میان تکواژهای ‌دستوری‌ وابسته، شناسه‌ها (به‌ویژه در صرف ‌فعل مضارع) مناسب‌ترین نمونه‌ها هستند. شناسه‌های مضارع که در فارسی نوشتاری به‌صورت شش‌گانه-am، -i، -ad، -im، -id، -and ظهور می‌کنند، در فارسی گفتاری به‌صورت-am، -i، -e، -im، -in، -an تغییر می‌کنند. حتی همین فهرست در مورد برخی از افعال ثابت نمی‌ماند، کما این‌که در صرف گونه گفتاری فعل «خواستن»
به صورت می‌خوام، می‌خوای، می‌خواد؛ شناسه‌ها به صورت -m، -y، -d، -ym، -yn، -n در می‌آیند.
نمونه‌هایی از وندهای ویژه فارسی تهرانی بدین شرح‌اند:
۱. پسوند صفت‌ساز -u برای نشان دادن مبالغه در صفت، در کلماتی چون ریشو، سبیلو، اخمو.
۲. پسوند -e برای نشان دادن صمیمیت، معرفگی، و تحقیر، در کلماتی چون پسره، مرده، حسنه.
۳. پسوندهای القایی-ulu، -ule، -âlu و -eli، که به‌صورت‌های تغییریافته یا تغییرنیافته واژه متصل می‌شوند، در کلماتی چون کوچولو، کوتوله، چاقالو، گردِلی.
۴. پسوند قیدساز و گاه صفت‌ساز -aki در کلماتی چون راستَکی و یواشَکی، [۴۰] که گاه حتی به مصدر هم متصل می‌شود، مانند خوابیدنکی و وایسادنکی. [۴۱]
در برخی از موارد نیز با حذف تکواژهای دستوری وابسته (مانند وندها) مواجهیم؛ [۴۲] (برود)، اگه گم شه چی؟ (بشه)، باید بره کارکنه (بکند).
یکی از ویژگی‌های تمایزدهنده فارسی گفتاری و نوشتاری، کارکردهای ویژه برخی از ضمایر است. در لهجه تهرانی، ضمیر سوم شخص مفرد متصل در موارد دیگری نیز به کار می‌رود که گاه عملکرد آن، معرفه‌سازی است، مانند «حالا باسواداش هم بیکارن»، «بالاخره‌اش ما نفهمیدیم»، «کمِ کمش ۳ تومن می‌ارزه». [۴۳] همچنین در لهجه تهرانی، برخی از پسوندهای شخصی‌ به‌طور زائد به کار می‌روند، مانند «اونوقت‌هات لاغرتر بودی». [۴۴] ضمایر ملکی اول شخص مفرد و جمع نیز می‌توانند تمایزهای معنایی پدید آورند، مانند «دامادم» (شوهر دخترم) در مقابل «دامادمون» (شوهر خواهرم)، یا «مژگان من» (در اشاره به همسر، نامزد یا فرزند) در مقابل «مژگانمون» (در اشاره به اعضای خانواده). [۴۵] [۴۶]
در حوزه تکواژهای قاموسی وابسته یعنی بن مضارع افعال هم این ویژگی‌ها محسوس‌اند؛ مثلاً صرف فعل «خواستن» نشان می‌دهد که در گونه گفتاری، هم بن فعل تغییر می‌کند (یعنی از xâh به xâ کاهش می‌یابد) و هم شناسه‌ها با توجه به اختتام فعل به واکه، دچار دگرگونی می‌شوند (می‌خوام، می‌خوای، می‌خواد…). از سوی دیگر، تکواژهای یک‌واجی (که عمدتاً تصور می‌شود فقط تکواژهای دستوری هستند) می‌توانند در میان تکواژهای قاموسی فارسی تهرانی هم یافت شوند، مانند تکواژهای d، r، g و š در ساخت‌های mi-d-am، mi-r-am، mi-g-am و mi-š-am که در آن‌ها هریک از این تکواژهای یک واجی نماینده بن فعل هستند. مورد قابل توجه دیگر، اجزائی از فعل هستند که به لحاظ معناشناختی از حروف و پیشوندهای فعلی کامل‌ترند، اما در خارج از عبارت‌های فعلی به چشم نمی‌خورند، مانند «جیم» در «جیم شدن»، و «سَمبَل» در «سَمبَل کردن». [۴۷]

← نحو

در عرصه نحو نیز تفاوت‌های گونه‌های گفتاری و نوشتاری زبان فارسی بارز هستند، مثلاً ساخت فعل آینده در فارسی گفتاری وجود ندارد و زمان آینده همواره با فعل مضارع بیان می‌شود. حضور یا عدم حضور کسره اضافه به عنوان اعطا کننده حالت اضافی نیز قابل توجه است، مانند زمانی که صفت در حکم شهرت یا لقب باشد («حسن کچل»، «حسین ریشو»)؛ وقتی که صفت نشانه تعریف بگیرد («دختر بزرگه»)؛ و وقتی صفت و موصوف در حکم ترکیب باشند («کتاب کوچیکه رو می‌گم»). [۴۸]
از سوی دیگر در فارسی گفتاری گهگاه رخ می‌دهد که حرف اضافه‌ای حذف می‌شود و به جبران آن حرکت گروه اسمی رخ می‌دهد که این مسئله درباره متمم‌های مکانی نمود بیشتری دارد، [۴۹]مانند این صورت‌ها:
می‌خواهم به سینما بروم. ← می‌خوام برم Ø سینما.
کلاهش را بر سرش گذاشت. ← کلاشو گذاشت Ø سرش.
ولی این قاعده هم کلی نیست، زیرا همیشه حرف اضافه‌های «به» و «بر» حذف نمی‌شوند، برای مثال نمی‌توان از جمله «به علی گفتم» حرفه اضافه «به» را برداشت. از سوی دیگر، گاه حذف حرف اضافه بدون حرکت گروه اسمی رخ می‌دهد:
مانند: چه چیز در دستت است؟ ← چی Ø دستته؟
آیا گوشی در دستت است؟ ← گوشی Ø دستته؟
برای شام چه داریم؟ ← Ø شام چی داریم؟
یکی دیگر از تفاوت‌های فارسی گفتاری (تهرانی) با فارسی نوشتاری، کاربرد ضمایر به صورت واژه‌بست (clitic) است. مثلاً در فعل با نمود حال کامل می‌توان گفت: چه کسی تو را زده است؟ ولی جمله «چه کسی زده است ات؟» قابل قبول نیست. این در حالی است که در فارسی گفتاری می‌توان گفت: کی زدتت؟/ کسی که ندیدتت؟
نقش‌مایه‌های فارسی گفتاری تهران نیز عملکردهای متنوعی را به نمایش می‌گذارند و حالت‌های دستوری گوناگونی را اعطا می‌کنند. مثلاً «را» که معمولاً نقش‌نمای حالت مفعولی است، می‌تواند به عنوان نقش‌نمای حالت‌های دیگر نیز به کار رود:
۱. حالت فاعلی: خدا رو خوش نمیاد (= خدا خوشش نمی‌آید).
۲. حالت اضافی: من یه تنه همه‌تونو حریفم (= من یک تنه حریف همه‌تان هستم).
۳. حالت بایی: حالا این‌همه کتاب رو چکار کنم؟! (= حالا با این‌همه کتاب چکار کنم؟!)، یا: پولش را شیرینی می‌خورد. [۵۰]
۴. حالت به‌ای: منو نگاه کن! (= به من نگاه کن!).
۵. حالت ازی: تو رو حمایت می‌کنیم (= از تو حمایت می‌کنیم).
۶. و در نهایت، متمم‌هایی که در وسط جمله با استفاده از یک ضمیر تکرار شده‌اند: آن دختر را، صد دفعه برایش نامه نوشتم. [۵۱]

← معناشناسی

علاوه بر واژه‌هایی که پیش از این به عنوان واژه‌های اصیل تهرانی معرفی شدند و معنای آن‌ها در بافت این لهجه شکل گرفته است، می‌توانیم به مواردی اشاره کنیم که در آن‌ها تکواژهایی دچار تنوعات معنایی و کاربردی می‌شوند که در گونه نوشتاری وجود ندارند. مثلاً کلمه «دیگر» را با تلفظ گفتاری «دیگه» در نظر می‌گیریم. این کلمه در فارسی گفتاری این کاربردهای (ظاهراً) منحصربه‌فرد را دارد، و با تغییر آهنگ کلام، مفهوم وجهی (در مثال شماره ۵) پیدا می‌کند:
۱. به معنای علاوه بر این: دیگه چی گفت؟
۲. به معنای کاملاً و اصلاً: من دیگه نیستم/ تو دیگه حرف نزن.
۳. به معنای بیشتر، بیش از این: دیگه پول ندارم/ دیگه نمی‌تونم تحمل کنم.
۴. به معنای بازهم، مجدداً: دیگه از من کمک نخوای‌ها!
۵. قید تأکید برای فعل امر: برو دیگه! (به معنای «زود باش، عجله کن»).
۶. قید یادآوری (به معنای «می‌دانید که…، به خاطر دارید که…»): دنبال مهندس می‌گشتن، خب ما هم مهندسی خونده بودیم دیگه…
۷. نشانه تعجب: این دیگه چشه؟!

در گذر تاریخ
شاعری تهرانی در عصر صفویه

«ملا سحری طهرانی» یکی از شاعران دوران صفویه است که به گویش تهرانی شعر می‌سروده. چند بیت بانمک با این گویش هم از او به یادگار مانده و زبان شعرهایش به گویش مردان و زنان کهنسال نواحی شمیرانات نزدیک است چراکه پژوهشگرانی مانند حسین کریمان روی این گویش کار کرده‌اند و معتقدند گویش مردم روستای «آهار» نمونه و یادگاری از گویش مردم تهران قدیم است. عباس اقبال‌آشتیانی هم در سال پنجم انتشار مجله یادگار، مقاله‌ای درباره لهجه تهرانی دارد و می‌نویسد که به این لهجه زمان رونق داشتن «ری»، «رازی» می‌گفتند. درواقع رازی از لهجه‌های زبان پهلوی بود، یعنی شاخه‌ای از زبان فارسی که در شمال و شمال غربی، مغرب و جنوب ایران رواج داشته است. لهجه‌های مازندرانی، گیلکی، تاتی، لری، کردی، شیرازی، آشتیانی و… از بقایای همان زبان هستند. این زبان به کل متفاوت بوده است، از فارسی دری که ابتدا در ماوراء‌النهر و بعد در خراسان و سیستان زبان رسمی می‌شود. برخی از پژوهشگران باور دارند که گویش تهران قدیم، دگرگون شده همان زبان مردم «ری» است که بعد از خراب شدن شهرشان، راه تهران را پیش گرفتند. در هر صورت مسلم است که تا قبل از پایتخت شدن تهران، این گویش بین اهالی بومی تهران مرسوم بوده است. بعد از دوره قاجار و روانه شدن میرزاها و منشی‌های تفرشی، آشتیانی، فراهانی، گرگانی و طالقانی و استفاده آنان از زبان رسمی و کتابی به جای گویش مردم بومی تهران، کم‌کم زبان کتابی بین مردم تهران رواج پیدا می‌کند.
برگردیم به ملاسحری طهرانی که نامش در تذکره نصرآبادی نوشته میرزا محمد طاهر نصرآبادی آمده است. این تذکره شامل شرح حال و اشعاری از قریب به هزار شاعر عصر صفوی است. برخی ابیات به جا مانده از او به لهجه تهرانی این چند بیت است:

1. کی بو که همچو دسته گل گل دیم ز در درا
هم شو غم بشو و هم دوره بد بسر درا
(کی شود که گلرخ من مانند دسته گل از در درآید. که هم شب غم بگذرد و هم دوره بد به سر آید.)
2. بکوچه‌شان چه مشم دل نمی‌دهد درشم
همین می‌خورم که به این سر بیام و آن سرشم
(وقتی به کوچه‌شان می‌روم دیگر دلم نمی‌خواهد بیرون بیایم. می‌خواهم دائم از این سر بیایم و از آن سر بروم)
البته جز ملاسحری طهرانی شاعران دیگری هم از قصبه تهران و ری در دوره صفویه نام برده شده‌اند. از جمله مولانا امیدی، حکیم خیری طبیب طهرانی، سلیما (شیخ‌الاسلام)، محمدقلی با تخلص سلیم، میررونق با تخلص سمندر، آقاشاپور، کاشف با تخلص شریفا و صیدی.

منبع: همشهری محله

WhatsApp us