معماری
من یک معمارهستم
من یک معمارم / انتخاب کرده ام متفاوت باشم / گاه عجیب خطابم میکنی گاه دیوانه / دیدگاهم را به سخره می گیری / اعتقاداتم را زیر سوال می بری / من زندگی را از دریچه پیچ و خم های احساس می بینم / زمین را جایگاه جادوگری ایده های ذهن خلاقم / آسمان را محل برافراشتن آفریده هایم / من خاص تر از آنم که قضاوتم کنی / من یک معمارم / مرا با خودت مقایسه نکن.
معماری چیست
تعریف معماری
معماری به انگلیسی
رشته معماری
معماری ساختمان
معماری ایران
معماری داخلی
معماری ایرانی
معماری (به انگلیسی: Architecture)، سبک طراحی و شیوه ساخت و ساز ساختمانها و دیگر سازههای فیزیکی است.
معماری، هنر و فن طراحی و ساختن بناها، فضاهای شهری و دیگر فضاهای درونی و بیرونی برای پاسخ همآهنگ به نیازهای کارکردی و زیباشناسانه است.
باید معماری را از مهندسی سازه و ساخت و ساز متمایز ساخت. گرچه بسیاری از بناها (نظیر خانهها و مکانهای عمومی) کاملاً در حیطهٔ دانش معماریست، برخی سازهها و بناهای دیگر (مثل یادمانها، پلها، کارخانهها و غیرو) وجود دارند که در مرزی بین معماری و مهندسی یا معماری و هنر قرار میگیرند.
بسگونگی معماری
به گفته موتیسوس، معماری وسیله واقعی سنجش یک ملت بوده و هست (گروتر، ۱۳۷۵)[۲] و از آنجایی که” معماری“ یکی از مظاهر بیرونی فرهنگ یک جامعه است نماد مناسبی برای مطالعه ”فرهنگ“ آن جامعه محسوب میشود و هر فرهنگ دارای معماری مختص به خود است.
دورافتادهترین قبایل نیز چادرها، کلبهها، تزیینات و شیوهٔ مجتمعسازی مربوط به خود را دارند.
شکل نهایی معماری هر فرهنگ و تمدن نتیجهٔ عوامل اقلیمی (آب و هوا، پستیها و بلندیها و مصالح موجود)، پیشرفتهای تکنیکی، وجود نیروی کار و نهادهای اجتماعی، عقاید مذهبی و نظریههای علمی است. با این حال برخی عوامل در بیشتر جوامع وجود دارند. عواملی که معمولاً با نیازهای بدن انسان مرتبطاند.
محافظت در برابر اتفاقات هواشناختی، مقیاس خاص عناصر معماری -در تناسب با بدن انسان-، منبع گرما، مکان مناسب برای ذخیره غذا و پیشبینی نیازهای بهداشتی از عواملیاند که در فرهنگهای مختلف وجود دارند؛ ولی هر فرهنگ با توجه به اولویتهایش، رابطهاش با طبیعت و درکش از بدن انسان، به این نیازها پاسخ میدهد.
معماری و هنر
معماری یک هنر اجتماعی است.
معماران گاه بناهایی را با ایدههای شخصی طراحی میکنند و حتی میسازند، ولی بیشتر ساختمانها با توجه به نیازهای اجتماعی طراحی میشوند. معمولاً از معماران انتظار میرود که یک ساختمان مشخص را در یک مکان مشخص طراحی کنند. در روند ساخت یک ساختمان افراد زیادی درگیر میشوند؛ به مقدار زیادی سرمایه و منابع و به تخصصهای دیگری به جز معمار نیاز است. همچنین قوانین و آییننامههای ساختمانی، تصمیمگیریهای معمار را محدود میکنند.
در طراحی یک ساختمان معمار تصمیمگیرندهٔ نهایی است؛ ولی خواست جامعه، قوانین و درخواستهای کارفرما بر تصمیمهای او اثر میگذارد. اتفاقی مشابه نیز در مورد ظاهر و نمای ساختمانها میافتد. حتی امروزه که از تجربههای جدید و ناآشنای ظاهری استقبال میشود، در بسیاری از شهرها به ویژه شهرهای تاریخی مقرراتی وجود دارد تا ساختمانهای جدید در قالب شهری جا بیفتند و از یک زبان مشترک ظاهری پیروی کنند.
گرچه محدودیتهایی که توسط عوامل بیرونی بر تصمیمگیری معمار اثر میگذارد در میان بیشتر معماران، یک واقعیت پذیرفته شدهاست؛ ولی در تاریخ معمارهای مهم و معروفی نیز وجود داشتهاند که بر روی کاغذ و بدون توجه به نیازهای جامعه یا حتی قوانین فیزیک، کار کردهاند؛ مانند جیوانی باتیستا پیرانسی و آنتونیو سنت-الیا. این نوع معماران گاه به تمسخر معمار کاغذی نامیده میشوند.
با این همه نباید خواست اجتماع را به دیدهٔ یک مانع در برابر اهداف هنرمندانهٔ معمار نگریست. بیشتر معمارها به این درخواستها به عنوان شرایط طبیعی یک مسیر هنری نگاه میکنند.
معماری به عنوان علم و هنر بارها در گذشته مورد بحث و مجادله بوده است. بیشتر مردم اتفاق نظر دارند که معماری هر دوی اینها است، اما (چه میزان هنر) و (چه میزان علم) یا برتری یک عامل بر دیگری در طول زمان بر حسب وضعیتهای مختلف، متفاوت بوده است. این موضوع بحثی همیشگی است که اغلب تضادها و ستیزهای سختی را در میان معماران به همراه داشته است. معماران متمایل به (فرم) و (جاذبهٔ بصری) اغلب معماری را برای خود مطالبه میکنند. در حالی که معماران متمایل به (برنامهریزی)، (سیر از سؤال به جواب)، (موضوعات اجتماعی) یا (معماری خورشیدی) اغلب در برابر گروه فرمگرا، موضعی دفاعی پیش میگیرند. برای درک توده و حجم معماری، هنر از علم لطیفتر است. بدون تأمل و تفکر در تأثیرات هنر، که بسیار گسترده و نامحسوس است، عموماً نمیتوان تأثیرات بیواسطه و محسوس علم را بر زندگی خود دریافت کرد. علاوه بر این، عموماً در تعریف هنر میان افراد جامعه توافق نظری مشاهده نمیشود، در صورتی که در پذیرش و تصدیق هنر، اتفاق نظر وجود دارد.
رنگ در معماری
یکی از ملاحظات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد، بررسی تأثیر متقابل رنگها است. جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر میکند هر رنگ نسبت به دیگری میزان تیرگی یا روشنی ذاتی اش را مینمایاند. معکوس کردن این ترتیب طبیعی، ناسازگاری رنگی به بار میآورد. هر رنگ دارای سه صفت یا سه بُعد دیداری مستقلاً تغییر پذیر است: فام، درخشندگی و پرمایگی فام، صفتی از رنگ است که جایگاه آن را در سلسلهٔ رنگی (از قرمز تا بنفش) معادل با نور طول موجهای مختلف در طیف مرئی – مشخص میکند قرمز، زرد و آبی را فامهای اولیه مینامند و چون مبنای سایر فامها هستند، رنگهای اصلی نیز نام گرفتهاند.
فامهای ثانویه عبارتند از: نارنجی، سبز و بنفش که از اختلاط مقادیر مساوی از دو فام اولیه حاصل میشوند. فامهای ثالثه از اختلاط فامهای اولیه و ثانویه به دست میآیند: زرد- نارنجی (پرتقالی)، نارنجی- قرمز، قرمز- بنفش (ارغوانی)، بنفش- آبی (لاجوردی)، آبی- سبز (فیروزهای)، سبز- زرد (مغز پستهای). دوازده فام نامبرده را با ترتیبی معین در چرخهٔ رنگ، نشان میدهند.
در چرخهٔ رنگ، فامهای ثانویه و ثالثهای که بین یک زوج فام اولیه جای گرفتهاند، دارای روابط خویشاوندی هستند و در کنار هم سادهترین هماهنگی رنگی را پدید میآورند. مادامیکه این رنگها با رنگهای خالص سفید و سیاه ترکیب شوندایجاد بیشماری از رنگها و سایههای مختلف مینمایند
درخشندگی، دومین صفت رنگ است و درجهٔ نسبی تیرگی و روشنی آن را مشخص میکند (غالباً نقاشان اصطلاح رنگسایه را نیز در همین معنا به کار میبرند). معمولاً درخشندگی رنگهای فام دار را در قیاس با رنگهای بیفام میسنجند. در چرخهٔ رنگ، زرد بیشترین درخشندگی (معادل خاکستری روشن نزدیک به سفید) و بنفش کمترین درخشندگی (معادل خاکستری تیرهٔ نزدیک به سیاه) را دارد.
پرمایگی (اشباع)، سومین صفت رنگ است و میزان خلوص فام آن را مشخص میکند (گاه واژهٔ شدت را در این مورد به کار میبرند). فامهای چرخهٔ رنگ صد در صد خالصاند ولی در طبیعت به ندرت میتوان فام خالصی یافت. همچنین، کمتر رنگیزهای حد اشباع فام مربوطه در چرخهٔ رنگ را داراست.
رنگهای درخشان به تنهایی جذاب هستند اما اگر در یک الگو یا ردیفی منظم قرارگیرند از نظر بصری تأثیر بیشتری خواهند داشت. این نوع آرایش یک ساختار ساده را بر این رنگها حاکم میکند و در نتیجه یک مفهوم و یا نوعی نظم را، ورای حضور محض رنگها، منتقل خواهد کرد.
دیوارها و پیش زمینههای روشن رنگهای سرد، مختصر کاهش در دمای بدن نگرنده ایجاد میکنند و رنگهای گرم باعث مختصر افزایش دمای بدن میشوند. به لحاظ بصری، رنگ گرم پیش میآید و رنگ سرد پس مینشیند.
پنجرهها و مبلمان با زمینه رنگ و سایز متوسط در مبلمان و پنجرههائی با سایز بزرگ شاهد آن هستيم که رنگ آنها با یکدیگر مخلوط ميشود و از لحاظ تأثیرگذاری بر محیط غالب خواهند شد. همچنين ثبات از بین رفته و تلویحاً نوعی تکان بصری ایجاد ميكند. با مبلمان و پنجرههای متوسط و با رنگی متعادل و متوسط ميتوانيم ترکیب بندی با ثبات داشته باشیم. هر ترکیب بندی را میتوان کارآمد دانست به شرط این که عناصر صحنه به طور مؤثر با بینندگان مورد نظر آن، ارتباط برقرار کند. در اغلب موارد، نکته اساسی در شناسایی عناصر کلیدی صحنه نهفته است تا با نظم مبلمان و میزان نور، آنها را از دل سایر عناصر تصویری متفرقه، بیرون بکشید. همین اشیاء مزاحم، صحنهها را مخدوش میکنند و همچنین، بهتر است به جای تمرکز زیاد روی جزییات خیلی خاص، تنها روی ساختار کلی صحنه تمرکز کنید. چراکه تأثیر آنها در مقابل ترکیب بندی عمومی، بسیار سطحی است.
ملحقات تیره از این رو چشمان شما به سمت رنگ تیرهتر کشیده میشوند و شما در روشی قادر خواهید بود ملحقات واثاثیهها را نظم دهید تا هادی دید وکیفیت بصری روان باشند.
رنگ زندگی است زیرا جهان بدون رنگ برایمان مرده جلوه میکند، رنگها ایده آغازین و ثمره نور اصلی بدون رنگ هستند و مقابل آنها تاریکی بدون رنگ است. نور اولین پدیده در جهان است از طریق رنگها روح و طبیعت زنده جهان را برایمان آشکار میسازد.
همچنین کلمه و آوای آن، شکل و رنگ اش، رگههای اصلی از ذات فوق طبیعی است که ما تصویری اندک از آن داریم. همانطور که صدا، رنگ، جلا به لفظ میبخشد، همینطور هم رنگ بطور طبیعی به فرم شکل خاصی میدهد. ماهیت اصلی رنگ طنینی از تصورات خیالی است و در این حالت رنگ موسیقی است. زمانی که اندیشه مفهوم، قاعده مندی، لمس رنگ و طلسم آن، شکسته است آنگاه در دستان خود جز جسم بیروح چیز دیگری نداریم.
رنگهای نارنجی و آبی، رنگهای مکمل هستند و مخلوط این رنگها، رنگ خاکستری بوجود میآورد. وقتی ناظر در این مکان قرار میگیرد، نورهای متفاوتی دریافت خواهد کرد که این نورها متناوباً با نارنجی و آبی است و دیوارها این رنگها را با زوایای دائماً متغیرانعکاس میدهد. این تأثیر متقابل احساسی از غنای رنگ به انسان میبخشد.
رنگها نیروها و انرژیهای درخشندهای هستند که چه آگاه و چه ناخود آگاه روی ما اثر مثبت و منفی خواهند داشت. هنرمندانی که شیشههای رنگین خلق میکنند از رنگ برای خلق چنان محیطی معنوی و اسرار آمیز استفاده میکردند که اندیشههای پرستش کنندگان را بر دوش شاهین معنویت به پرواز درمی آورند. اثرات رنگ نه تنها از لحاظ بصری بلکه از جنبههای روانشناسی و روان شناختی نیز باید بررسی شوند.
سطوح رنگ باید شکل، وسعت و حدود خود را از خود رنگ و نوسان شدت آن (رنگ) کسب کند نه اینکه با خطوط از پیش معین شده باشد.
همچنین، شکلها نیز دارای خصوصیت گویا ومعنی دار نظام زیباشناختی خود هستند. در طراحی، این کیفیتهای معنی دار شکل و رنگ میبایست با یکدیگر مطابقت داده شوند.
یعنی شکل و رنگ در معنی دار بودن و مفهوم خود یکدیگر را تأیید و اثبات ميكنند. سه شکل اصلی مربع، مثلث و دایره نیز مانند سه رنگ اصلی قرمز، زرد و آبی دارای خصوصیات مفهومی و بیانی مشخص هستند.
مربع، نمایانگر ماده، وزن و حدود مشخص است وحسی از کشش و امتداد و تجربه حرکت را القاء میکند. مربع با رنگ قرمز منطبق است و وزن حجم قرمز با شکل سنگین و ساکن مربع مطابقت دارد.
مثلث با زوایای حاد و تند، تأثیر ستیزه جویی، پرخاش و تهاجم را ایجاد میکند. مثلث سمبل تفکر است و حالت وخصوصیت بی وزن آن با زرد روشن هماهنگی دارد.
دایره بر عکس مربع، احساسات را ملایم و معتدل و حس آرامش و حرکت آرام و آهسته را القاء میکند. دایره سمبل روح است که در درون خود همواره در حال حرکت است.
تطابق و تناسب هر رنگ با شکل مربوط به خود مستلزم همانندی و توازن است. اگر رنگها و شکلها در بیان مفاهیم و حالات توافق داشته باشند، تأثیرات آن دو چندان خواهد بود.
معماری و مهندسی
همانگونه که معماری رابطهای مشخص با هنرهای زیبا دارد، رابطهٔ مشخصی هم با مهندسی دارد. معمار میتواند نقش یک مهندس را بازی کند اما نباید فراموش شود که هر یک از این دو حرفه، تعریف مشخصی دارند. بیشتر ساختمانهای تاریخی که مورد تحسین واقع شدهاند به دست اشخاصی ساختهشدهاند که هم معمار و هم مهندس بودهاند. هر بنا نیاز به پیشبینیهای تکینیکی دارد که کار مهندس است. در حالیکه معمار علاوه بر دیدن این نیازها، باید فراتر رود و معنا، حس یا ایدهای را منتقل کند. برای مثال یک بنای مذهبی مثل کلیسا باید بیانکنندهٔ یک نظم کیهانی، منتقلکنندهٔ احساس ایثار و حتی آموزشدهندهٔ ایمان و فلسفهٔ مذهبی از لابلای ریختها و تزئینات باشد. یک ساختمان حکومتی هم باید دارای شخصیت خاص باشد و بازدیدکنندگان (یا شهروندان) را به یک رفتار مورد انتظار وادارد. خانهها بايد عملکرد ایمن و شخصیتی گرم و خانگی داشته باشند. این اهداف و سیاستها توسط فرهنگ یا حتی خود شخص سازنده تعریف میشود و در حوزهٔ کاری معمار (و نه مهندس) قرار دارد.
برخی معماران بارها عنوان کردهاند که یک بنای کارکردی و ایستا ذاتاً زیبا و مطلوب است و معماری باید تنها به عنوان شاخهای از مهندسی شناخته شود. با این همه این دیدگاه منتقدان بسیاری دارد و بناهای کمی واقعاً با در نظر داشتن این تئوری، طراحی و ساخته میشوند.
ویترویوس: ایستایی، کارایی، زیبایی
حدود ۲۰ سال قبل از میلاد، ویترویوس معمار رومی چیزی را که امروز نخستین کتاب باقیمانده در باب معماری شناخته میشود را نوشت. این کتاب به عنوان تنها نوشته دربارهٔ معماری یونان و روم باستان از اعتبار والایی در میان معماران بهرهمند بوده و برای قرنها مأخذ اصلی بیشتر نظریههای معماری به شمار میرفته است.
در این کتاب ویتروویوس کیفیتهای لازم معماری را در سه ردهٔ اصلی ایستایی (به لاتین: firmitas)، کارایی (به لاتین: utilitas) و زیبایی (به لاتین: venustas) تقسیمبندی کرد. این ردهبندی برای قرنهای زیادی بین معماران کاملاً پذیرفته شده بود. هر کدام از این عبارتها به اشکال گوناگون ترجمه و تفسیر شدهاند؛ معنای آنها در طول زمان تغییر کرده و اهمیت آنها به چالش کشیده شده است؛ تا جایی که برخی پيشنهاد کردهاند یکی از این سه کیفیت میتواند نتیجهٔ طبیعی دوتای دیگر باشد .
با این همه این سه کیفیت برای قرنها اصول معماری و به ویژه معماری غربی را تبیین کردهاند و هنوز از آنها به عنوان چارچوبی برای بررسی خوب یا بد بودن معماری استفاده میشود.
ایستایی
ایستایی روشنترین مشخصه از بین سه عبارت ویتروویوس است.
هر بنا بایستی ایستا باشد: وزن خود، بارهای زنده، نیروهای زلزله و باد و دیگر نیروها -که قابلیت تخریب ساختمان را دارند- را مهار کند. انتظار میرود یک بنای خوب، ایستایی لازم و کافی را با به کار بردن مصالح و شیوهٔ ساخت مناسب و بدون هدر دادن بیمورد منابع تأمین کند.
در نظر ویتروویوس، ایستایی شامل معنای پایداری (به لاتین: Peranitas) نیز بوده است. بناها باید قابلیت عمر طولانی (چندین قرن در برخی موارد) را داشته باشند. این معنا امروز تغییر یافته است. به عنوان مثال بناهای موقتی و قابل جابجایی در بسیاری از موارد، معماری خوب به شمار میرود. از سوی دیگر به نظر میرسد برای سازههای موقتی و قابل جابجایی، بایستی معیارهای پایداری جدیدی در نظر گرفت. حتی یک بنای موقتی که تنها یکبار مورد استفاده قرار میگیرد و سپس تخریب میشود باید قابل بازیافت باشد و ازین لحاظ با اصول و محدودیتهایی در طراحی مواجه است.
ایستایی یک بنا به مصالح و شیوهٔ ساخت آن بستگی دارد. تفاوتی بنیادین را در ساخت جرزهای باربر به وسیلهٔ روی هم قرار دادن بلوکها (سنگی، خاکی یا مصالح دیگر) و استفاده از قابها یا اسکلتهایی که با عناصر غیر باربر پوشیده میشود میتوان مشاهده کرد. در تاریخ معماری غرب معمولاً روش اول، روش غالب ساخت بودهاست. در معماری ژاپنی، معماری چینی و معماری عشایری روش دوم بیشتر مشاهده میشود.
در ایران، تا پیش از حملهٔ اسکندر و در شیوهٔ معماری پارسی با الهام از معماری تمدن اورارتو شیوهٔ دوم رواج بیشتری داشتهاست که این را میتوان در تخت جمشید ناظر بود. از شیوهٔ معماری پارتی به بعد، در دوران ساسانیان با الهام از معماری عیلام و در معماری دوران اسلامی، روش اول تبدیل به روش رایج ساختوساز شد.
در یک ردهبندی دقیقتر میتوان مصالح ساختمانی را دستکم در پنج رده تقسیم کرد. همچنین میتوان چهار روش بنیادین در ساخت را نام برد.
روشها
کارایی
کارایی یک بنا شامل عملکرد (به انگلیسی: Function) و همچنین نقش آن به عنوان پناهگاه است. عملکرد یک ساختمان تأثیر عمیقی بر شکلگیری فضاهای مختلف و اندازه و ریخت آنان میگذارد. نقش پناهگاهی نیز گاه روی جهتگیری و شکل ساختمان اثر گذار است، ولی بیشترین اثر آن را در پوستهٔ ساختمان – حد فاصل آن با فضای بیرون- میتوان مشاهده کرد. نقش پناهگاهی یک ساختمان بر روی سیستمهای مکانیکی درون ساختمان هم اثرگذاری ویژهای دارد.
مفهوم عملکرد بیش از آنکه به نظر میرسد مورد مناقشهٔ منتقدان بودهاست. بحث در مورد عملکردگرایی (نظریهای که بیان میدارد ریخت یک معماری میتواند تنها با توجه به عملکردش ساخته شود) ایدهٔ محوری معماری قرن بیستم بود. در برخی موارد منتقدان پست مدرنیست معماری عملکردگرا را با معماری مدرن یکی دانستهاند – و هر دو را رد کردهاند-. امروزه عملکردگرایی معمولاً یک تفکر ارتجاعی و متعلق به گذشته تلقی میشود و حتی گفته میشود نمیتوان بنایی را یافت که تنها با توجه به عملکردش شکل گرفته باشد. با این همه از کتابهای راهنمای عملکردگرایی چون اطلاعات معماری نویفرت به وفور در تمرینها و مدارس معماری استفاده میشود.
عملکردگرایی در طراحی کارخانهها و خانهسازیهای انبوه اصالت خاصی یافت. در کارخانهها، هدف چیدمان فضاها با توجه به روند تولید، کاهش جابجاییها و در نهایت افزایش بهرهوری، موجب این اتفاق شد. در مورد خانهسازی مسئله، ساخت خانههای انبوه، ارزان و باکیفیت بود. با برنامهدهی فضا با توجه به عملکرد میشد بهینهترین اندازهٔ لازم برای هر اتاق را به دست آورد و بنابرآن خانههایی حداقلی ساخت. با ارزانتر شدن هزینه و کاهش مدت زمان ساخت، امکان ساخت خانههای بیشتر فراهم میآمد. این مسئله در میانهٔ دههٔ ۱۹۲۰ – که کمبود خانه یک مشکل حاد بود – مورد توجه معماران اروپا (به ویژه معماران آلمانی) قرار گرفت و باز پس از جنگ جهانی دوم به عنوان یک مسئله مهم مطرح شد. در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ با اُفت نیاز به خانهسازیهای انبوه، عملکردگرایان به تدریج مورد انتقاد قرار گرفتند. عمدهٔ محورهای انتقاد از عملکردگراها آثار مخرب روانشناختی – و جامعهشناختی وقتی که بحث شهرسازی پیش میآید- و زیبایی شناسی ضعیف این نوع معماری است.
در یک نگاه تاریخی میشود گفت عملکرد -با تعاریف مدرنیستها- اثر کمی بر ریختشناسی معماری داشتهاست. ساختمانها را میتوان با توجه به عملکردشان به ساختمانهای مذهبی، حکومتی، اقامتی، تولیدی، آموزشی، تفریحی و غیرو ردهبندی کرد؛ ولی نمیتوان به آسانی پذیرفت که شکل یک ساختمان بر اثر عملکرد آن ساخته میشود. یک خانه با نیاز به خوابیدن، پختوپز، ذخیرهٔ غذا و گاهی کار کردن تعریف میشود ولی مفهوم خانواده و روابط بین زن و مرد نیز بر ریخت آن تأثیر به سزایی دارد. امروزه این یک اصل پذیرفته شدهاست که در همهٔ فرهنگها فضای داخلی خانه، به شکل مردانه یا زنانه است و روابط بین این دو نوع فضا، یک عامل بنیادی در برنامهدهی معماری به شمار میرود.
زیبایی
طبیعت در معماری
سه نوع الهامپذیری از طبیعت درمعماری:
تقلید و الگوپذیری و الهامجویی از طبیعت در معماری به سه شیوه تقسیم میشود. هریک از این شیوهها از شیوهٔ قبل خود کاملتر و آگاهانهتر است و شیوهٔ سوم، شیوه مطلوب و غایی است.
الهام از اشکال طبیعت
الهامگیری معنایی از طبیعت
الهام از قواعد طبیعت
۱. الهام از اشکال طبیعت
در این روش تنها به تقلید از شکل پرداخته شده و به مبانی و اصول سازهای آن توجه نمیشود. به عنوان نمونه لایههای زمین منطبق با نیروهایی که به آن وارد میشوند، شکل میگیرند؛ در حالی که معماران با نادیده گرفتن این نیروها صرفاً وضعیت موجود را برداشت میکنند. تبدیل ساختمانی ظاهراً طبیعی به واقعیت، عملی پُرهزینه و در واقع غیرطبیعی است، زیرا طبیعت از قانون حداقل استفاده از انرژی بهره میجوید، در صورتی که برای ساختن و زنده نگاه داشتن ساختمانی شبهطبیعی با اشکال نامنظم، باید انرژی بسیار زیادی صرف شود.
۲. الهام گیری معنایی از طبیعت
استعاره و معنی میتواند ما را از دام سطحی نگری در امان نگه دارد. کارهای معمارانی که به طبیعت از دید جامع استعاری نگریستهاند و ساختمانهای خود را بر مبنای آن بنا کردهاند بهترین الگوی این راهبرد خلاقیت هستند.
۳. الهام از قواعد طبیعت
بهترین الهامگیری از طبیعت، استفاده از قواعد وقوانین آن است و چون این قواعد، درطبیعت عمومیت دارند، نباید برای بهرهگیری از آنها، از یک نمونه خاص، الهام گرفت. سازههای معماری با بهرهگیری از این قواعد طبیعی، به طبیعت نزدیکتر میشوند. حفظ ساختار موجود در مقابل بارها ونیروهای وارد بر آن در پدیدههای طبیعت، مهمترین فلسفه وجودی سازه آنها است که در سازههای طبیعی از روشهای مختلفی برای مقابله با نیروهای خارجی تهدیدگر استفاده میشود. در ادامه به چهار مورد آن اشاره میشود.
۱–۳ – استفاده حداکثری از تنشهای کششی و فشاری در سازههای خود
طبیعت همواره سعی دارد که تا حد امکان از تنشهای کششی و فشاری در سازههای خود استفاده کند و از تنشهای خَمشی جز در مواردی که ساختار آن ماهیت لایهای دارد، استفاده نکند. اساساً همه ساختارهای طبیعی بافت لایهای دارند؛ یعنی سطوح و حجمها آنها از کنار و روی هم قرار گرفتن لایهها به وجود آمده است. ماهیت لایهای موجب میشود تا در فرمهای طبیعی، فقط عکسالعملهای کششی و یا فشاری بوجود آید.
۲–۳ – مقاومت در برابر نیروها با انعطافپذیری و تغییر
این روش در سازههای طبیعی به وفور مشاهده میشود و از انعطافپذیری بالایی برخوردار است. به عنوان مثال بسیاری از پرندگان ترجیح میدهند لانههای خود را بر روی شاخههای نرم و نازک درختان ایجاد کنند، چرا که هر چه شاخهها از انعطافپذیری بیشتری برخوردار باشند؛ احتمال شکستن آنها کمتر خواهد بود. چنین رویهای سبب میشود که ساختار ضمن صرف مصالح کمتر، پاسخگوی مقاومت به گونه بهتری نیز باشد.
۳–۳ – فرار از نیرو و جا خالی دادن در برابر آن
این روش نیز یکی از روشهای مقابله طبیعت در برابر نیروها است؛ و در حقیقت مبنای آن کاستن از مقدار و شدت نیروی وارده است. مثلاً درختان در اثر وزش بادهای شدید، با خم شدن خود امکان عبور مقداری از نیروها را از بالای خود میدهند و به این ترتیب از میزان نیروی وارده بر تنهٔ آنها کاسته میشود.
۴–۳ – استفاده از نیروهای مزاحم علیه یکدیگر و یا خودشان
درختان در هنگام باد، خم میشوند و مقداری از نیروی باد را به شکل انرژی پتانسیل در خود ذخیره کرده و در حرکتهای رفت و برگشتی، بخشی از این نیرو را خلاف جریان باد، تخلیه میکند. قرارگیری شاخههای درخت به گونهای است که وزن یک سمت از درخت باعث نگهداری سمت دیگر درخت میشود و بالعکس. در معماری مشابه این رفتار در ساختار دکل و دهانه اصلی پل آلامیلو اسپانیا طراحی شده توسط کالاتراوا دیده میشود. در طراحی و ساخت این پل، تعادل بین دکل و دهانه با تلفیق بر اصول زیبایی شناختی به صورت غیر متقارن برقرار شده است، به گونهای که دکل و دهانه اصلی پل، هر یک عاملی برای نگهداری دیگری هستند
برخی تعریفهای معماری
معماری بر سه قسم است. یکی ساخت بناها و دیگری ساخت ساعتها و سوم ساخت ماشینآلات. بناها خود بر دو نوعند: بناهایی که برای استفاده همگان و استحکام بخشیدن به شهرها در مکانهای عمومی ساخته میشوند و بناهایی برای استفادهٔ شخصی افراد. (…) هر سه اینها باید با توجه به دوامٰ راحتی استفاده و زیبایی ساخته شوند. ویتروویوس، تقریباً ۲۰ سال قبل از میلاد
معماری چیست؟ فرم مجسم اصیلترین اندیشههای انسانی! شوق او! انسانیت او! ایمان او! دین او! این چیزیست که روزی معماری بود. والتر گروپیوس، ۱۹۱۹
وظیفهٔ معماری برقرار کردن ارتباط حسیاست به وسیلهٔ مصالح خام. لوکوربوزیه، ۱۹۲۳
معماری بازی حجمها است در زیر نور. لوکوربوزیه، ۱۹۲۳
معماری ارادهٔ سالیان است که در زبان فضایی بیان میشود. میس واندر روهه، ۱۹۲۳
معماری موسیقی جامد است. گوته
معماری ردپای زمان است بر فضا. سید هادی میرمیران
معماری ایدههای بزرگ انسانیت را در بر گرفته است. نه فقط سمبل هر دینی، بلکه تفکر هر انسانی یک برگ از این کتاب وسیع را شامل میشود. ویکتور هوگو
معماری پیش از جنگ جهانی دوم
کاربست فولاد و بتن در ساختمانها که فقط بخشی از آن در اواخر سدهٔ نوزدهم شناخته شده بود در سدهٔ بیستم به مراحل کمال میرسد. معماری مانند نقاشی و پیکرتراشی در اثر استفاده از مصالح صنعتی و سرمشق حاصل از اجزای کار صرفاً تخصصی توسط ماشینها دستخوش انقلاب شد. تضادهای بنیادی و حرکت در جهت خلاف سنتها مشابه آنچه که در هنرهای تجسمی دیدهایم در معماری سبکهایی به وجود میآید که در گذشته بیسابقه بوده است. معماری همراه با تمام هنرهای دیگر در زیر سیطرهٔ تکنولوژی نوین قرار میگیرد. به گفتهٔ زیگنرید گیدئون منتقد (مکانیزاسیون، غرق فرمان میراند) این بدان معنی نیست که استعداد فردی در تولید دسته جمعی شد. بلکه معماران صاحب نبوغ، از ماشین و قدرت بالقوه اش برای الهام گرفتنه شکلهای نو استقبال کردن به بیان درستتر معماری و مهندسی به یکدیگر نزدیک تر شدند و غالباً در وجود یک شخص تجسم یافتند و تکنولوژی اگر نگوییم که بر روی هم در الهام بخشیدن به معمار نوین پیشگام شده است همیشه در این کار دخالت داشته است. حیرتآور اینجاست که آرمان دیرینهٔ رنسانس در زمینهٔ وحدت تئوری و عمل ظاهراً به طور کامل در سبکی اساساً متفاوت با سبک رنسانس تحقق مییابد. در هر حال ما در تاریخ معماری نوین چشم گیرتر از گذشته با نوعی تضاد بین کشش فردی هنرمند به تجربهٔ شخصی و نیاز به طرحهای گسترده، عمومی و غیرشخصی که یک شکلی بر شهرهای بزرگ تحصیل میکنند روبرو میشویم. در چارچوب طرح غول آسای نوین دسته جمعی و عمومی فردیت دیرینهٔ میکلانژ یا برنینی بخشی از وجه تمایز تشخیص خود را از دست میدهد. معمار نوین بیشتر استاد کار کارگاههای سدههای میانه شباهت دارد تا با بعدی منزوی دورهٔ رنسانس که اراده اش را بر کل شکل تحمیل میکند. با آن که معماری نوین قهرمانان خاص خود را دارد معمار روزگار ما تا حدودی مانند برادران پیکر تراش و نقاش خود مایل است شخصیتهایش را از جنبشهای گسترده و دسته جمعی سبکها برگزیند نه آنکه آنها را بیافریند. گویی مردان چون فرانک لویدرایت استثناهایی برای اثبات قاعدهاند مادر (معماریهای نمایشگاهی) و ساختمانهای تجاری ریچاردسن و سالیوان شاهد حرکت در یک معماری عملاً مفید با ابعاد بسیار بزرگ و گنجایش هزاران نفر بودهایم.
استخوان بندی فلزی ساختمانهای آمریکاییان مانند کتابخانهٔ سنت ژنویو اثر لابروست در نظرسنجی پوشانده شده بودند که سبکهای سنتی را به یاد میآورند هر چند سالیوان عمیقاً به طراحی تزئینات معماری مستثقل از سنت علاقهمند بود از این حلحاظ این نماینده بزرگ آمریکا در یک جنبش بینالمللی بود که فرانسویها آن را آرت نوو (هنر نوین) مینامیدند. هر چند در کشورهای مختلف نامهای مختلف داشت. هنر نوین با دورهٔ پست امپرسیونیسم از ۱۸۹۰ تا جنگ اول جهانی معاصر بود و اساساً یک سبک تزئینی مبحثی بر شکلهای موجودات طبیعی مخصوصاً شکلهای القا کننده حرکت و رشد بود. کارماید غالب و مشخص کننده آن یک خط مواج، سیال و مارپیچی است که به گرد اجزای ساختمان میپیچد و یا از آن بالا میرود و مارپیچهای در هم بافته اش به پیچکهای کشیده ختم میشود. این سبک به سادگی در ساختمان فلزی سبک به کار بسته شد و مخصوصاً در خانههای شخصی مورد استفاده قرار گرفت هر چند بسیاری از ورودیهای متروی پاریس با موضوعات متعلق به هنر نوین تزئین شدند. نمونهٔ عالی این سبک پلکان هتل وان ایتولده است که در سال ۱۸۹۵ توسط ویکتورهورتا (۱۸۶۱–۱۹۴۷) در بروکسل ساخته شد نام این معمار با کاربست هنر نوین در عرصهٔ معماری جوش خورده است. آزمایشگری تزئینی با اشتیاق هر چه تمام تر به عنوان سبکی حقیقتاً نوین پذیرفته شد هر چند عملاً آخرین ت ظاهر سبک (صنعتگرایانه) سابق سدهٔ ۱۹ بود.
در زمینهٔ هنر نوین هویت پارهای تأثیرات را میتوان مشخص کرد این تأثیرات از تزئینات سرشار، پرشاخ و برگ و دو بعدی و احترام صنعتگرایانه جنبش هنرها و صنایع ویلیام موریس به مصالح کاردر انگلستان سدهٔ ۱۹ تا انحنای آزاد موجی و شلاق گونهٔ طرحهای ژاپنی در نوسان اند. شجاعت هورتا در استفاده از فلز را میتوان در پایههای سبک، تزئینات نرم و انعطافپذیر و خلوص به کار رفته در یکپارچه سازی طرح و ساختمان مشاهده کرد. هنر نوین در دست هورتا موثرترین وسیلهٔ طراحی داخلی بود، هر چند تمامی دیگر هنرها از معماری تا تذهیب کاری کتاب تحت نفوذ این هنر بودند. این سبک را به مقیاس عظیم معمارانه میتوان در عمارت آپاراتمای کازامیلا مشاهده کرد در سال ۱۹۰۰۷ توسط آنتوینوگودی (۱۸۵۲ تا ۱۹۲۶) در بارسلون برپا شد. گودی معمار مبتکری شد تا با مقام نیرو میکوشید. شکلهایی سراپا عاری از سنت و تا سر حد امکان نزدیک به بی قاعدگی طبیعت بیافریند. او لایههای عظیم سنگ برش خورده را با موجهای بی قرار روی هم نهاد و بر روی هم از بکار گرفتن خط مستقیم خودداری کرد سطوح سنگ همچنان زبر و زمخت رها شدهاند و مانند صخرهٔ فرسایش دیده طبیعی به نظر میرسند. سردرهای ورودی به غارهای فرسایش دیدهٔ دریایی شباهت دارند. ناتورالیسم پرشور، و تلاش برای گریز از هر گونه خشکی مصنوعی به پویایی بی شکل طبیعت هیچگاه گیراتر از این بیان نشده است. کارگودی، خویشاوند معنوی نقاشی و پیکر تراشی اکسپرسیونیستی است.
معماری کلاسیک سراپا تثبیت بود … راستی را نباید به دیوارها، سقفها و کفهای اتاق بگوییم به عنوان اجزای سازنده یکدیگر که سطوحشان به درون یکدیگر داخل میشوند خود نمایی کنند … ممکن است شکل ظاهر سطح دستتان را با مفصل بندی ساختمان استخوانها متضاد ببینند. این کمال مطلوب را که از لحاظ استنباطهای معماریش ژرف است … من … استقرار مینامم .
معماری منظر چیست
معماری منظر یا محوطهسازی تلفیقی از علوم مهندسی شهرسازی و معماری و … است که به طراحی و فضاسازی در محیط باز میپردازد. معماری منظر میتواند مرتبط به یک بنا، پارکسازی و غیره باشد.
معماری منظر, هنر و دانشی جدید است که به ساماندهی فضاهای بیرونی و باز می پردازد.
شکل گیری و تکامل این رشته مبتنی بر دو مؤلفه اساسی است :
اوقات فراغت و طبیعت.
در تعریف مفاهیم اساسی این رشته، منظر موجودی پویا و نسبی خوانده می شود که در تعامل دائمی جامعه و طبیعت شکل می گیرد.
بدین ترتیب، منظر موجودی با قابلیت های فرهنگی خواهد بود که اهداف سه گانه زیباشناسانه، فرهنگی و عملکردی را هم زمان پی می گیرد. ادراک منظر فرآیندی مبتنی بر حس است که بدون واسطه صورت می گیرد. با توجه به فقدان منابع نظری کافی در این رشته و اهمیت آن در دنیای امروز، گروه پژوهشی معماری منظر و محیط در نظر دارد از طریق انجام طرحهای پژوهشی، انتشارمقالات، معرفی و نقد پروژه ها و انجام فعالیتهای حرفه ای زمینه ساز تعریف صحیح و جامع این رشته در ایران باشد. درعین حال سوابق ارزشمند جامعه ایران در توجه به محیط و طبیعت که بوجود آوردنده باغ ایرانی بوده است نیز متاع ناشناخته ای است که بایست پرورده شده و به جهانیان عرضه گردد.
معماری منظر چیست؟
معماری منظر رشته ای است که از لحاظ آموزش آکادمیک در کشور ما عمر کوتاهی دارد و هنوز جایگاه واقعی خود را در فرهنگ عمومی و جامعه حرفه ای به دست نیاورده است. علت این امر را می توان در عدم ارائه تعریفی جامع از آن برای عموم، مشخص نبودن حوزه فعالیت آن و تداخل رشته های وابسته جستجو کرد.
این نوشتار با هدف معرفی رشته معماری منظر، جایگاه حرفه ای و حوزه نفوذ آن ارائه می شود و می کوشد تا در نهایت به یک تعریف مشخص و کامل از آن دست یابد.
معماری منظر شاخه ای از معماری است که با سازماندهی زمین و ساختمان ها برای استفاده و بهره مندی انسان سروکار دارد و به فضای بیرونی- چه از دیدگاه محیط زیست و طبیعت، چه از دیدگاه رابطه آن با زندگی انسان و چه از دیدگاه هنر و زیبایی شناسی- می پردازد. این دانش سعی در درک ارزش ها و زیبایی های طبیعت و سرزمین ها و تفاوت ها و قابلیت های محیط دارد تا در قالب طرح و نگرشی نو، راهکارهای استفاده بهینه از آن و چگونگی تجدید حیات محیط را در مقیاس خرد و کلان جستجو کند.
این تخصص یک تخصص بین رشته ای است که ریاضیات، علوم، مهندسی، هنر، تکنولوژی، علوم اجتماعی، سیاست و فلسفه را شامل می شود. فعالیت یک معمار منظر می تواند از طراحی پارک ملی تا طراحی فضای باز برای شرکت های تجاری بزرگ، از طراحی یک محوطه مسکونی تا طراحی زیرساخت های شهری و مدیریت زمین های بکر و احیاء اراضی مخدوش شده مثل معادن یا محوطه های دفن زباله را در برگیرد. معمار منظر بر روی انواع ساختارها و فضاهای بیرونی اعم از کوچک و بزرگ، روستایی و شهری با مصالح نرم و سخت و مسائل هیدرولوژیکی و اکولوژیکی متفاوت فعالیت می کند.
حوزه فعالیت معمار منظر را می توان در حیطه های زیر خلاصه کرد:
– برنامه ریزی برای توسعه های جدید از لحاظ فرم و مقیاس
– طراحی منظر خیابان ها و زیر ساخت های عمومی شهری
– طراحی محوطه برای مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، هتل ها و …
– طراحی پارک های عمومی، پارک های موضوعی و فضاهای ورزشی
– طراحی محوطه های مسکونی، شهرک های تجاری و صنعتی
– برنامه ریزی برای ساخت بزرگراه ها، ساختارهای حمل و نقل، پل ها و تونل ها
– طراحی فضاهای شهری، میدان ها و پیاده راه ها
– طراحی منظر راه ها
– سازماندهی بازسازی های شهری
– ساماندهی مناظر طبیعی، تاریخی و توریستی
– حفاظت از باغ های تاریخی
– برنامه ریزی ساخت مخازن، سدها، نیروگاه ها و صنایع بزرگ
– ارزیابی محیط و منظر، ارائه طرح برای مدیریت سرزمین و آمایش آن
در یک جمع بندی کلی می توان گفت که معماری منظر؛ هنر و علم تحلیل، برنامه ریزی، طراحی، مدیریت، محافظت و ترمیم زمین است. طراحی منظر و محیط، فرآیند آگاهانه سازماندهی، برنامه ریزی و ایجاد تغییرات فیزیکی در محیط و منظر است. این فرآیند شامل سازماندهی فیزیکی محیط و منظر و طراحی مکان هاست.
نقش اجتماعی معماری منظر؛ افزایش کیفیت زندگی، کاهش تنش و توجه به سلامت و رفاه انسان و بوم است و در این راستا دو مفهوم “پایداری” و “مکان” را مطرح می سازد که اولی به توانایی محیط و منظر برای زنده ماندن، جلوگیری از نابودی محیط و منظر و کاهش کیفیت منابع و دومی به توانایی یک فضا برای برانگیختن تصاویر ذهنی مطلوب و به خاطر سپردن آنها در دوره های طولانی زمان اطلاق می شود.
منابع:
– خراسانی زاده، محسن. 1382. مباحثی درباره شناخت معماری منظر. مجله معماری ایران، شماره 13+12، بهار و تابستان.
– ماتلاک، جان. 1379. آشنایی با طراحی منظر و محیط. سازمان پارک ها و فضای سبز شهرداری تهران. تهران.
—————————————–
معماری منظر
عبارت معماری منظر دلالت بر حرفه ای دارد که قصد آن طراحی و ساماندهی منظر است. بنابراین تعریف مفهوم منظر به شناخت دامنه فعالیت این حرفه کمک خواهد کرد.
منظر به یک معنا محیط پیرامون است و بر فضای ملموس و رویت پذیر اطلاق می شود اما در معنای دیگر دلالت بر ذهنیتی دارد که در انسان به واسطه مواجهه با این فضای کالبدی، نقش می بندد. در حالتی دیگر می توان منظر را ترکیب این دو یعنی پدیده ای مرکب از ذهنیت و عینیت تعریف کرد.
باید دقت داشت که پذیرش هر یک از تعارف فوق، منجر به تعریف حوزه فعالیت معماری منظر می شود. بدین معنی که اگر منظر را صرفا کالبدی بدانیم آنگاه ممکن است که رشته معماری منظر را در حد یک باغبان یا طراح فضای سبز تنزل دهیم و یا توجه بیش از اندازه به حوزه ذهنیِ منظر ممکن است که معماری منظر را به علوم اجتماعی و حوزه های انسان شناختی نزدیک سازد.
در تعریف ساده و ابتدایی از معماری منظر گفته می شود که این رشته تلفیقی از علوم مهندسی شهرسازی و مهندسی معماری است که به طراحی و فضاسازی در محیط باز میپردازد. معماری منظر میتواند مربوط به یک بنا، پارک (بوستان) و غیره باشد.
اما واقعیت این است که چنین تعریفی احتمالاً در آمریکا طرفدارانی داشته باشد. در تعریف معماری منظر در اروپا بیشتر بر جنبه های انسانی و ذهنی آن تاکید می شود و این رشته به سایر رشته های مشابه مانند معماری، شهرسازی، طراحی شهری، طراحی محیط، مهندسی فضای سبز و … کاملا متمایز است و حرفه ای مستقل به شمار می رود که ذیل هیچ یک از این رشته ها قرار نمی گیرد.
کوین لینچ با نام کامل کوین اندرو لینچ (به انگلیسی: Kevin Andrew Lynch)، (زاده ۱۹۱۸ شیکاگو، ایلینوی، درگذشت ۱۹۸۴ مارتا وینیارد، ماساچوست)، یک شهرساز و نویسنده آمریکایی بود. از جمله کتابهای تاثیر گذار وی سیمای شهر و تئوری شکل خوب شهر هستند.
به عنوان مثال کوین لینچ در دهه 80 میلادی چنین دیدگاهی به معماری منظر دارد(که البته امروزه دارای اعتبار نیست):
«معماری منظر همان طراحی شهری ولی در سطح پایین است. معماری منظر در مورد انسان و نحوهٔ آرامش آن بحث میکند؛ یعنی هرچهقدر معماری منظر ما بهتر باشد، منظر ما در همهٔ زمینهها چه در زمینهٔ فرهنگی و چه در زمینهٔ اجتماعی- پیشرفت خواهد کرد.»
در تعاریف کنونی معماری منظر به خصوص به عنوان هنر ایجاد ارتباط میان انسان و طبیعت بیش ازهر چیز به خلق و آمادهسازی زمینههای درک زیبایی در محیط انسانی و به عبارت دیگر به بخش وسیعی از محیط طبیعی و باز توجه میشود. لذا این دانش و حرفه با هنرمندی زمینه ساز طراحی و پردازش زمین و به ویژه نمایش خوانا و پایدار جلوههای بصری در فضاهای باز است، بعلاوه نقش بسیار مهمی را نیز درمدیریت به تعادل رسانیدنمجموعه عوامل و عناصر طبیعی و مصنوع در جوامع زیستی ایفا میکند.
با توجه به مطالعات موجود، آنچه تقریباً در صد سال اخیر به عنوان معماری منظر تعریف شده یا چارچوب کلی از تعریفهای آن ارائه شده است، از یکسو برآمده از دانش ضمنی و آموزههای محیطی بشر در تاریخ تمدن و زندگی جوامع زیستی و ازسوی دیگر متکی بر دیدگاههای صاحبنظران و متخصصانی است که هر یک براساس باورها، دانش و تجربههای خود به موضوع منظر و فعالیتهای معماری منظر پرداختهاند. به این ترتیب، فعالیت کنونی «معماری منظر» همچنان ضمن اتکا به سنتها و تجربههای تمدنهای کهن در پرداخت محیط و ساماندهی منظر، از تجربههای در حوزههای برنامه ریزی و معماری، باغبانی، جغرافیای طبیعی، اکولوژی، مهندسی آب و زمین شناسی در توسعه کیفی محیط زندگی انسان و نیز صیانت از منابع طبیعی و ارزشهای فرهنگی بهره مند میشود. با توجه به هدفهای کنونی معماری منظر، بررسیها بیشتر دیدگاهها و جنبههایی را مورد توجه قرار داده که به واسطه نوع سازماندهی و تنظیم روابط مربوط به آن، آسایش، سلامت و رفاه انسان با سلامت محیط طبیعی، اکولوژی و اکوسیستمهای حیاتی درگرو هم و یکپارچه فرض شدهاند. دراین مورد نیز تاکید بیشتر بر جنبههایی است که نقش تعیین کننده بر مفاهیم پایداری دارند و تاثیرشان در شناخت مسائل جزئی و تعدیل کاستیهای موجود بسیار زیاد است.
هم اکنون هدفهای کلی و چارچوب تعریفهای کنونی معماری منظر در مقیاس جهانی و به ویژه در کشورهای پیشرفته، بر ارتقای کیفیت فضاهای باز و سبز، محیط طبیعی مرتبط با فعالیتهای انسانی و به ویژه مدیریت جلوههای بصری منظر و فرایندهای اکولوژیکی در مقیاسهای گوناگونی تاکید دارد. همچنین، مقیاسها و فعالیتهای معماری منظر را میتوان در چند زمینه معرفی کرد که عبارتند از: مقیاسهای بزرگ (محیط، آمایش سرزمین، پایداری منظر و برنامه ریزی منظر)، مقیاس میانی (محیط شهری، اسکان، مناطق طبیعی بکر و حدود شهر)، و مقیاس خرد (فضاهای باز و محیط طبیعی درون شهری، عناصر طبیعی منظر شهری، محوطهها و سایت معماری.
قدم اول در ایجاد طرحهای معماری در فضاهاو محوطه ها,توجه به پارامترهای مکانی واهداف واحتیاجات بالقوه کسانی است که از این مکانها استفاده میکنند.نتایج این تحقیقات در قالب یک برنامه نوشته شده,فهرست یا تحلیل مکانی ارایه میشود.مرحله بعد درپروسه طراحی توجه به کانسپت یا همان تصورو مفهوم در محوطه سازی است که مجموع طرحها و ایده هاپیرامون چگونگی طراحی و بهبود وضعیت استفاده از یک فضای خاص را در بر میگیرد. در اغلب موارد این ایده ها نتیجه تحقیقات و بررسیهای انجام گرفته است اما گاهی اوقات طرحها وایده ها قبل از تحقیقات شکل میگیرند و متعاقب بررسیهای انجام شده,تغییراتی در انها اعمال میشود
خلاقیتگاهی اوقات ترس از مواجه شدن با تازگیهاو بدایع یا عادت به بدیهیات,منجر به تکیه وتاکید طراح بر بکارگیری راهکارههای ساده وپیش پا افتاده میشود.اولین پیامد ریسک گریزی,یکنواختی یا همان تکرار بینتیجه طرحهای پیشین است. هیچ ایده ای به ذات خود اشتباه نیست واین شرایط زمانی و مکانی موجود است که گاهی باعث میشود برخی ایده ها نادرست جلوه کنند به عبارتی میبایست به ایده ها اعتماد کرد و با رویه تفکر خلاق سعی در تعدیل و به روز کردن انها نمود.
ارایه چند راه حل برای تفکر خلاق
1-انتخاب فضای مناسب 2-بهبود تفکر خلاق 3-استفاده ذهنی از “اماهاو اگرها” 4-بررسی پروژه 5-کنترل و تغییر طرح 6-بررسی راه حلهای غیر عملی 7-بیان ونمودار ساختن ایده نخستین 8-تغییر مسیر 9-استراحت ذهن
منابع
برگرفته از کتاب طراحی شهری؛ تألیف کوین لینچ.
کتاب معماری منظر: درآمدی بر تعریفها و مبانی نظری تالیف سید حسن تقوائی. 1383
معماری منظر؛ درآمدی بر تعریفها و مبانی نظری تالیف دکتر سید حسن تقوائی، دانشگاه شهید بهشتی، 1391
معماری منظر؛ درآمدی بر تعریفها و مبانی نظری تالیف دکتر سید حسن تقوائی، دانشگاه شهید بهشتی، 1391
محوطه سازی از کانسپت تا اجرا.نوشته گرانت دابلیو.ترجمه مریم سیادتی.تهران.یزدا1388
طرحهای شهری در ایران.احمد سعیدنیا.تهران.سازمان شهرداریهای کشور.1382
منبع ویکی پدیا