رازها
ورودی در خانه های قدیمی، بی ادعاترین بخش اونا است . دری ساده و چوبی، کلون ها و شاید مقرنسی گچی زیر قاب آجری. حرفی از پرگویی و اغراق درمیان نیست. بیشتر اوقات کسی بادیدن اون تشویق به ورود نمیشه و سادگیش چیزی از رازهایی که در پشت دیوارهای کاهگلی ازدید مخاطب مخفی شده، نمایان نمی کنه.
زمانیکه در باز شد و وارد شدی ، هشتی نیمه تاریک اجازه نمیده قدم های تند برداری . از زمانی که روبروی درچوبی قرار می گیری تابه حیاط روشن برسی سلسله مراتبی بر تو می گذره. به حیاط که رسیدی به خط آسمان نگاه میکنی و هره های آجری و ماهی های حوض. باز هم فقط قسمتی ازخانه در دسترس توست . هنوز مانده تا بتوانی عظمت خانه را درک کنی . اگر خانه و ساکنانش نخواهند هیچوقت متوجه نمیشی که چند اتاق وحیاط و ایوان ازدیدت مخفی مونده . اونجا دقیقادرهمون زمانی که فکر می کنی همه چیو میدونی ، دری دیگر برویت باز میشه و میبینی باز هم دنیای دیگری در کاره و رازی دیگر…
منبع: روزنامه همشهری دوشنبه 21 تیر 95