موجودات افسانه ای ایران زمین
هیولا ها ، اهریمن زادگان دیو و موجودات افسانه ای ایران زمین
جالب ترین ها ، هیولا ها و موجودات افسانه ای
موجودات افسانهای نامدار در فرهنگ ایرانیان
ازمابهتران
آل : آل یا زائوترسان موجودی خیالی-افسانهای است.
در باور عامه، موجودی است که اگر زن تازهزا را تنها بگذارند، سراغش میآید و بدو آزار یا آسیب میرساند.
آل یک گونه از موجودات اهریمنی در باور مردمان قفقاز، ایران، آسیای میانه و بخشهایی از جنوب روسیه است. در باورهای سنتی، نقش آلها در تولید مثل انسانهاست به همین دلیل آنها را اهریمن وضع حمل یا زایمان میدانند.
آلها در مناطق گوناگون دارای نامهای مختلفی هستند مثلاً در ارمنستان به «آلک»، در میان کردها به «اُل»، در افغانستان و تاجیکستان به «هال» یا «خال»، در کشورهای ترکزبان آسیای میانه به «آلباستی» یا «آلماستی» و در میان مردم کشمیر و بدخشان به «هالماستی» معروفند.
در فرهنگ بختیاریها هم وجود آلها با عبارات رایجی مانند «آل برده» و «الهی آل ببردت» به چشم میخورد.
در روایات ارمنی، آلها قلب و شش زن درحال زایمان، زن آبستن و زنی تازه زایمان کرده (زائو) را میدزدند وسبب مرگ او میشوند. آنها همچنین با آسیب رساندن به جنین در زهدان مادر سبب سقط جنین میشوند. آلها نوزادان زیر چهل روز را دزدیده و اقدام به تعویض آنها با بچه خود یا بچه جن میکنند. (مانند الفها در باورهای ژرمنی). آلها نیز مانند انسانها داری دو جنس زن و مرد هستند.
آنزو
اهریمن
بشکوچ
بختک
پری
دوالپا
دیو
دیو سپید
دیوهای کماله
رخ
زار
سیمرغ اسبتنه
سیمرغ
سمیر
چمروش
شاهپریان
شیردال
گاو بالدار
عفریت
عنقا
عوج بن عنق
غول
فولادزره
لولوخورخوره
مردآزما
مردخوار
نسناس
ننهسرما
هما (اسطوره)
همزاد
هیولا
هدیوش
گلیمگوش
ققنوس
هیولاهای گیلانشبح جنگلیه چوم یه لنگاین موجود افسانه ای به باور خرافی عده ای بسیار قوی و نیرومند است با هیکلی درشت و بی قوراه، با یک چشم بزرگ و نورانی در وسط پیشانی. این موجود یک پای بسیار بزرگ دارد و جای پای او به گفته کسانی که ادعای دیدن آن را دارند ، به اندازه یک سینی بزرگ مسی است. این موجود عحیب در اعماق جنگل و جاهای بسیار دورافتاده و ترسناک زندگی می کند. ادعا می کنند این موجود قبل از حمله به قربانی هایش که معمولا تنها هستند، آنها را با نام و نشان صدا می زند. اینکه این هیولا نام انسان ها را از کجا می داند، معلوم نیست.
غلیاوون
در باورهای خرافی مردم گیلان، غولی جنگلی در جنگل های تالش زندگی می کند. این غول حدود چهار متر قد دارد و در غارها و محل هایی که معمولا محل تردد انسان ها نیست زندگی م یکند و سنگ ها و تپه های بزرگ درخت را به راحتی جا به جا می کند و می تواند برای خود خانه های عجیب بسازد. این موجود خیالی عجیب با آنکه بسیار قدرتمند است، اما گفته می شود آسیبی به آدم ها وارد نمی کند.
سیاگالش
یکی از ایزدان باستانی ایران، ایزدی است به نام «گوش» یا «گئوشورون». این ایزد باستانی که ایزد نگهبان چهارپایان بوده، امروز به صورت یک افسانه درمیان مردم تالش باقی مانده است. در این افسانه «سیاگالش» چوپانی نیمه وحشی است که از مردم دوری می کند و گله ای از گاوهای وحشی دارد. می گویند او حافظ همه حیوانات جنگل است و خانه اش پناهگاه آنهاست. در قلمرو او، کسی اجازه شکار یا آزار رساندن به حیوانات را ندارد و کسانی که این مساله را نادیده بگیرند به سختی مجازات می شوند.
برخی از جنگل نشینان مدعی هستند سیاگالش می تواند به شکل گاوی با چشمان درشت، سم های تیز و شاخ های بلند تبدیل شود. همچنین می گویند گاهی سیاگالش به شکل پیرمردی درآمده و در بازار کره و ماست می فروشد.
هیولاهای مازندران
دختر لولوخورخوره
بم سری کیجا
در مازندران افسانه ای وجودداشت به نام «بم سری کیجا» به معنی «دختری در پشت بام». این شخصیت خیالی چیزی مانند لولوخورخوره بود و برای ترساندن بچه ها استفاده می شد. بچه های شلوغ و اذیت کن توسط بم سری کیجا دزدیده می شدند.
پاگنده مازندرانی
یکی از موجودات افسانه ای که در میان مردم مازندران و به ویژه در حوالی شهرستان نور و روستاهای اطراف آن شناخته شده است و نه تنها مردم بومی بلکه برخی از مسافران و افرادی که در جنگل مشغول طبیعت گردی بودند، ادعای دیدن جای پا و رویت خود این حیوان را کرده اند. موجودی است شبیه به یک میمون بزرگ با قدی نزدیک به سه متر و بدنی پوشیده از پشم سیاه که برخی او را «آل» می نامند.
اما به نام «پاگنده مازندران» هم معروف است. اهالی روستاهای این منطقه بارها ادعاهای دیدن رد پاهایی به طول نیم تا یک متر را گزارش کرده اند. داستان «پاگنده ها» و «یتی ها» و «ساسکواچ ها» داستانی قدیمی است که ارتباط مستقیم با کوهستان های مرتفع و جنگل های انبوه دارد و مختص ایران هم نیست. باور به این موجود در آمریکای شمالی و جنوبی، آفریقا و تبت و حتی در میان اسکیموها رواج بسیار دارد.
ونگ زن
موجود نامریی خیالی که در جنگل و سر جاده می نشیند و افراد تنها را به دام انداخته و با خود می برد. برخی باور دارند که «ونگ زن» فقط به دنبال دزدیدن نوزادان است.
بزدیو
در بخش هایی از مازندران باوری خرافی وجود دارد مبنی بر وجود موجود خیالی به نام «بزدیو». بزدیوها به صورت قبیله ای و گروهی زندگی می کنند و دارای نظام زن سالار هستند. گفته می شود که دانای قبیله بعد از مرگ به درخت کهنسالی تبدیل می شود.
هیولاهای سیستان و بلوچستان ، دیوهای سنگ پران ، مردآزما
افراد بسیاری در نقاط مختلف ایران ادعای دیدن این موجود عجیب را کرده اند و باور خرافی به وجود این دیو در نقاط دیگری جز سیستان و بلوچستان هم دیده شده است. مواجه با «مردآزما» درواقع نوعی آزمایش شجاعت و دلاوری است. گفته شده اگر کسی از او نترسد، مردآزما با او دوست خواهدشد . ولی ترس مردم از او باعث قدرت یافتن این دیو و در نهایت مرگ انسان می شود. این موجود در باور اهالی سیستان و بلوچستان به شکل حیوان ظاهر می شود و ناگهان شروع به سخن گفتن می کند. برخی نیز او را موجودی با قدرت تغییر ظاهر می دانند که در مکان های خلوت و تاریک به افراد ترسو و ضعیف حمله می کند.این موجود در باور مردم خراسان جنوبی به نام «مرده آزمان» نامیده می شود که موجودی است به شکل یک زن کریه و زشت با صورت دراز و دهانی عمودی با دندان های تیز و در گورستان ها و آسیاب های قدیمی زندگی می کند و از نور و روشنایی فراری است.در لرستان این موجود افسانه ای به نام «مرتزما» ظاهر می شود که در کوچه های تاریک کمین می کند. در این باور خرافی مردآزما قدرت آن را دارد که تغییر اندازه دهد، یعنی هرچقدر مردم به او نگاه کنند او بزرگ و بزرگ تر می شود.برخی از داستان گوهای قدیمی مردآزما را موجودی می دانند که به شکل یک مو در مقابل مردم ظاهر می شود و به تدریج بزرگ و بلند می شود.
«مردآزما» در کردستان به نام «جوان از ما» نامیده می شود و در افسانه های اهالی کرمان «مندرآزما» نام دارد. در اینجا او موجودی است به باریکی دسته بیل که از گمشده ها خبر دارد و قد یک وجبی او به تدریج بلند می شود.
دیو یاهلو
در بلوچستان باور خرافی وجود دارد مبنی بر وجود موجود خیالی به نام «دیو یاهلو» که شبیه گاو نر است و شب ها در تاریکی به مردم حمله می کند.
سنگ جیوک
«سنگ جیوک» موجود خیالی است که شب ها در گذرگاه ها کمین کرده به طرف مردم سنگ پرتاب می کند و از مکان هایی که دیده نمی شود، به خانه های مردم سنگ می اندازد. نظیر این داستان و سنگ پرانی موجودات خیالی در نقاط مختلف ایران وجود دارد.
هیولاهای اصفهان ، موش ناقص الخلقه ، مول
«مول» را موجود خیالی شبیه موش یا مارمولک توصیف کرده اند که سری شبیه نوزاد انسان دارد. در قدیم باور خرافی وجود داشته مبنی بر اینکه گاهی برخی زنان به جای بچه عادی، مول به دنیا می آورند.
در این باور خرافی، مول با خوردن جنین انسان، جایگزین آن در بدن زنان می شده و زودتر از موعد زایمان متولد می شده. این موجود به محض تولد و خروج از بدن زائو، خود را به دیوار رسانده و از آن بالا می رفته است. مردم باور داشتند این موجود را باید سریع کشت و دفن کرد. دلیل به وجود آمدن این افسانه می تواند مرتبط با بیماری های مادرزادی، عدم توجه به تغذیه مادران در دوران بارداری، و برخی عوامل ژنتیکی باشد که منجر به تولد نوزادان نارس و ناقص الخلقه می شد. به هر حال این افسانه ترس فراوانی در زنان باردار و خانواده های آنان به وجود می آورد.
ایسیچی
در برخی از نواحی استان اصفهان به باور خرافی بعضی، موجودی شرور به نام «ایسیچی» وجود دارد. ایسیچی شخصیتی شبیه به بختک دارد. قدیمی ها او را موجودی کوتوله با بینی گلی می دانند که با نشستن روی سینه مردم سعی در خفه کردن آنها دارد. در عین حال برخی او را دزد بچه ها می دانند و ادعا می کنند که او بچه های انسان را با بچه های شرور خودش عوض می کند. در منطقه «لنجانات» او را موجودی چهار دست و یا مانند گرگ می دانند که شب ها به قصد خفه کردن مردم به خصوص در موقع خواب وارد خانه ها می شده است.
مجله همشهری دانستنیها: قصه ها و افسانه ها و باورهای خرافی سینه به سینه از دوران غارنشینی به داستان های آفرینش رسیده و اهریمن زادگان در برابر فرشتگان و آفریده های خداوند صف آرایی کردند. گروهی از موجودات شرور هم که توان نبرد روردررو را نداشتند در تاریکی و سیاهی در کمین انسان نشستند. برای آشنایی بهتر با این موجودات، تعدادی از آنها را دسته بندی های مکانی کرده ایم.هیولاهای بختیاری• الازنگیدر باورهای خرافی منطقه بختیاری و لرستان موجودی افسانه ای به نام «الازنگی» وجوددارد. الازنگی یک غول آدمخوار است که قدرت تغییر چهره دارد ودر کوهستان ها با فریب و حیله مردم را گول زده با خود به غارش می برد و آنان را می خورد. در گذشته به کسانی که تنها به کوهستان می رفتند، هشدار داده می شد تا مواظب این غول باشند و گول افراد ناشناس را نخورند. درباره این موجود افسانه ای قصه جالبی وجود دارد.
در قصه آمده که روزی هفت دختر به دلیل فقر خانواده شان در کوهستان رها می شوند تا آنکه الازنگی در شکل پیرمردی مهربان نزد آنان رفته، فریب شان داده و آنها را به غار خود می برد. یکی از این دختران به نام «تمتی» متوجه می شود که اگر به خواب برود توسط دیو خورده خواهدشد. پس با بریدن دست خود پاشیدن نمک بر آن بیدار مانده و با حیله و نیرنگ بالاخره دیو را فریب داده با تهیه وسایل فرار، خواهران خود را نجات داده و می گریزند. دیو که متوجه حیله تمتی می شود، آنان را تعقیب می کند، اما با زرنگی و حیله دختر، در رودخانه افتاده و هلاک می شود.
تپ تپو
عشایر و ایلات بختیاری نیز به موجودی نامریی خیالی به نام «تپ تپو» باور دارند. این موجود هم چیزی نظیر همان بختک است. طبق باروهای خرافی می گویند او هم هنگام خواب خود را روی شخص انداخته او را خفه می کند. تپ تپو مهره هایی دارد که مانند گردنبند به گردش می اندازد و هنگامی که قصد رفتن سراغ قربانی خود را دارد، گردنبندش را روی مشک های آب می گذارد. به همین دلیل اگر شخصی موقع حمله تپ تپو فریاد بزند و آب بخواهد، تپ تپو او را رها کرده و فرار می کند. همچنین می گویند اگر گردنبند تپ تپو را بکشی، او آرزوهای انسان را برآورده خواهدکرد.
هیولاهای شهر آذربایجان
گلیم گوش ها
گلیم گوش ها موجودات خیالی جالب و بامزه هستند. معلوم نیست اصل و ریشه این موجودات از کجاست. در داستان ها گفته شده مردمی کوتاه قد بودند. نویسنده کتاب « عجایب المخلوقات » آنان را « منسک » نامیده است که ظاهرا مخلوقاتی بی آزار بوده اند. آنها گوش های فیل مانند بسیار بزرگی داشتند که در موقع خواب یکی را تشک و دیگری را لحاف خود می کردند و هنگام بیداری می توانستند روی یکی از آنها نشسته و یا دیگری خود را مخفی کنند. درواقع در حالت نشسته به چیزی شبیه یک دلمه یا کلم شبیه می شدند. هنوز هم اگر کسی گوش های بزرگی داشته باشد به او می گویند شبیه « گلیم گوش ها » است.
شاه ماران
در افسانه ها و باورهای خرافی آذربایجان غربی، موجودی وجود دارد موسوم به «شاه ماران». این افسانه به جز ایران در بخش هایی از ترکیه نیز رایج است. شاه ماران موجودی است با سر اسنان و بدن مار که البته از نظر همه مردم شخصیت منفی و بدی نیست.این گروه این باور خرافی را دارند که او نشانه برکت و دانایی است ودیدن او سبب گشایش در کارها می شود. براساس داستان های قدیمی، شاه ماران در قلعه ای بزرگ و دست نیافتنی به همراه مارهای دیگر زندگی می کرد.
هرچند او دارای قدرت بسیار بود، اما قدرت دید چشمان شاه ماران بسیار معروف بود و او را قادر می ساخت تا کیلومترها دورتر را ببیند. داستان عشق شاه ماران به دختر پادشاه و کشته شدن او به دست نگهبانان شاه و در نهایت حمله مارها به شهرا و مردم، قصه ای شنیدنی و سرگرم کننده است. در برخی از نواحی روستایی آذربایجان مردم هنوز هم هنگام رویارویی با مارها این داستان را به یاد آورده و سعی می کنند تا خطری از سوی آنان وجود نداشته باشد و به این حیوانات آسیبی نرساند.
جنوبی ها بیشتر از مردم مناطق دیگر افسانه دارند
نسناس و دوستان ترسناک
بی تردید کناره های خلیج فارس و شهرهای جنوبی ایران یکی از مراکز مهم تولد بسیاری از افسانه های ایران زمین است.دریا و زندگی صیادی، دوری از بخش های داخلی فلات ایران، ارتباط مستقیم و گسترده با مهاجران و ملاحان هندی، آفریقایی و سامی و تحمل سال ها نفوذ اروپاییان باعث به وجود آمدن فرهنگی متفاوت و خارق العاده و متفاوت در کرانه های خلیج فارس نسبت به دیگر نقاط ایران شده است. این داستان ها و افسانه ها، بی اندازه شگفت انگیز و قابل تامل هستند. از آنجایی که در این مختصر امکان بررسی تمامی این قصه ها و افسانه ها نیست، بنابراین تنها به برخی از مهم ترین و رایج ترین آنها می پردازیم.
نسناس
«نسناس» یا «دیو مردم» یا «نیم سوار» موجود خیالی است که به غیر از نواحی جنوبی ایران، اهالی عدن و عمان هم به آن باور دارند. او موجودی نصفه است. یعنی نصف بدن با یک دست و یک پا و یک چشم و یک گوش که به زبان عربی صحبت می کند. نام این موجود در کتاب «بندهش» به صورت «نیم آدم» آمده است. در کتاب «آثارالبلاد» نوشته «زکریا بن محمد بن محمود قزوینی» در توصیف این موجود آممده که این موجود در جنگل های میان عدن و عمان فراوان است و مردمان او را شکار کرده می خورند.
او موجودی بی آزار و شوخ و هزال است که بر درخت بالا رود و از فریاد سگ بگریزد. او آدمی را بسیار دوست دارد و هرجا او را ببیند، بر سر راه او آید و بدو نظاره کند و اگر تنها بیند، او را گرفته ببرد. در برخی روایات آمده که نسناس ها گروهی از مردم عادی بودند که بر رسول خود عصیان کردند و خداوند آنها را به شکل نسناس مسخ کرد. برخی نسناس را جانوری با چهار چشم و صورت سرخ رنگ و قدبلند و موهای سبز توصیف کرده اند که برای اهالی هندوستان مانند گوسفند است و او را صید کرده و می خورند.
بوسلامه یا بوسلمه هیولای افسانه ای
« بوسلامه « هیولای افسانه ای است که شب های تاریک به کشتی ها حمله کرده و ملوانان و مسافران کشتی ها را با خود برده، گوشت و خون آنها را می خورد. برخی از دریانوردان ادعا کرده اند که بوسلمه را دیده اند که از دریا بیرون می آید و در جلوی عرشه کشتی می نشیند، زمانی که ملوانی به او نزدیک می شود، خود را به دریا می اندازد و ملوان هم به خیال اینکه دوستش در آب افتاده خود را به دریا پرت می کند و آن هنگام بوسلمه او را زیر آب می کشد. ساحل نشینان بوشهر هم ادعاهای زیادی درباره رویت این موجود می گویند برخی می گویند، بوسلامه می تواند از دریا بیرون آمده در کنار ساحل کمین کرده و کودکان را با خود ببرد.
هیولای افسانه ای طنطل
«طنطل» موجود خیالی است با قابلیت تغییر چهره. او در بیابان ها در کمین رهگذران و مسافران تنها می نشیند و در موقع مناسب به آنها حمله می کند. طبطل با پریدن روی کول قربانی او را به کنترل خود در می آورد و از آنها کولی می گیرد.
هیولای افسانه ای سعلوه
سعلوه یک دیو زن است که بیشتر به سراغ مردان می رود. او می تواند چهره خود را تغییر داده، به شکل زنی زیبا تبدیل شود و سپس قربانی خود را فریفته و او را بکشد. سعلوه هم شباهت بسیار به افسانه های خون آشام دارد.
ام المساحی
این شخصیت خیالی هم دیو زنی است که در زمارع زندگی می کند. قربانی های او کشاورزانی هستند که به ویژه در شب در مزارع می مانند می گویند دست و پاهای او شبیه بیل است.
هیولای افسانه ای آنشرتو
«آنشرتوها» موجوداتی دوزیست با سرهای کوچک و بسیار سبک و چالاک هستند که مانند انسان ها سخن می گویند و دارای خانواده هستند. آنها در زیر کتف شان زائده ای مانند باله ماهی دارند که می توانند با کمک آن مانندماهی ها شنا کنند.
هیولای افسانه ای دی زنگرو
«دی زنگرو» در زبان بوشهری به معنای «مادر سیاه رو» است و «زنگاه» به معنای خرچنگ. داستان دی زنگرو ارتباط مستقیم با یک پدیده نجومی یعنی ماه گرفتگی یا خسوف دارد. در قدیم اهالی بوشهر تصور می کردند که مادر سیاه رو، موجود است به شکل یک خرچنگ بزرگ که می تواند ماه را ببلعد. آنها دلیل ماه گرفتگی را خورده شدن ان به وسیله این موجود می دانستند و چون این باور خرافی را داشتند که این موجودات از فلزات می ترسند، بنابراین هنگام خسوف با سینی و قابلمه و قاشق و هر وسیله فلزی دیگری به کنار دریا می رفتند، و ضمن کوبیدن بر آنها اشعاری هم می خواندند و آنقدر این کار را ادامه می دادند تا زن سیاه رو یا همان خرچنگ بزرگ ماه را رها کند. پس از پایان یافتن خسوف، بچه ها تا چند روز همان موسیقی و اشعار را با دمام و دهل می زدند و می خواندند.
هیولای افسانه ای دوال پا
«دوال» به معنی «تسمه» و «رکاب کمر« و «بند بلند» است. «دوال پا» موجود خیالی و افسانه ای است که ظاهرا اولین بار در کتاب «وامق و عذرا» و همچنین در داستان «سندباد بحری» و کتاب «عجایب المخلوقات» از آن نام برده شده است. این موجود خیالی بالاتنه ای شبیه به انسان دارد، اما پاهایش شل و دراز و تسمه مانند است. به شکل پیرمرد یا مردی ضعیف و زبون و بیمار در سر راه مردم قرار می گیرد.
او با ناله و زرای و التماس بسیار از مردم طلب کمک می کند و از آنها می خواهد تا او را به خانه مادر بیمارش ببرند. ناله ها و زاری های او کار خودش را می کند و عابر از همه جا بی خبر حاضر می شود به او کمک کند. اما به محض اینکه به کول قربانی خود سوار می شود، پاهای تسمه مانندش را که 40 متر طول دارد، بیرون آورده محکم دور کمر عابر پیچیده، او را وادار به خدمت خود می کند. اگر قربانی بخواهد او را از کولش پایین بیندازد، آنقدر به کمر و پهلوی او فشار می آورد که می تواند آن شخص را خفه کند.
می گویند دوال پا هرگز از کول قربانی خود پایین نمی آید. در داستان ها آمده که راه نجات از شر او این است که او را مست کنند.
در باور خرافی روستاهای اطراف دماوند موجودی عجیب به نام «مردوزوان» وجوددارد. برخی این موجود را شبیه به شخصیت افسانه ای دیگری به نام «مردآزما» می دانند، اما مشخصات او شباهت بسیاری به «دوال پا» دارد. در این باور، مردوزوان شبها در بیابان و صحرا ظاهر می شود و وقتی به انسان در حال فرار می رسد، از پشتش سوار کول او شده، پاهای بلند و ریسمان مانند خود را دور کمر او گره می زند و آن شخص بعد از آن اسیر این هیولا می شود.
هیولاهای ترسناک بابا دریا (بپ دیریا)
«بابا دریا» یا «پدر دریا» یکی دیگر از هیولاهای ترسناک مردم محلی و دریانوردان بندرعباس و بندر خمیر بوده است. براساس افسانه ها، این موجود بدنی پوشیده از پشم سیاه به بلندی حدود 4 متر و شانه هایی به عرض 2 متر دارد. وزنش بایدحدود 1.5 تا 2 تن باشد. دست و پایش شبیه انسان است، اما انگشتان کوچکی دارد و صورتش بسیار شبیه گاومیش است.
می گویند او هنگام غروب آفتاب و نیمه شب ها از دریا خارج شده و اگر کسی را در ساحل ببیند با خود به قعر آب می برد. با این همه این هیولا به شدت از تیشه و اره می ترسد و با دیدن آنها یا شنیدن صدای برخورد دو قطعه آهن می گریزد. گفته شده که چندبار ملوانان بسیار نیرومند توانسته بودند بابادریا را به دام انداخته تکه تکه کنند، اما وقتی اعضای بدنش را به آب انداختند، دوباره به شکل اول درآمده و گریخته است. بابادریا می تواند صورت تغییریافته «بوسلمه» باشد که در خوزستان و بوشهر بسیار معروف است.
هیولای افسانه ای مادر دریا
این افسانه بیشتر در میان صیادان مروارید رواج داشته است. این صیادان ادعای رویت زنی را در زیر آب دارند که بچه شیرخواره ای در آغوش دارد. برخی از غواصان ادعا کرده اند که این زن از آنان خواسته تا گهواره ای برای فرزندش ساخته و برای او ببرند و درعوض چند مروارید درشت پاداش بگیرند. برخی هم حکایت کرده اندکه زنی را در قعر آب دیده اند که مشغول تکان دادن گهواره نوزادی بوده است. این زن که بالاتنه ای شبیه به انسان و پایین تنه ای شبیه به ماهی داشته با زبانی که نه فارسی بوده و نه عربی، از این غواصان می خواهد تا پیش او و فرزندش بمانند.صیادان مروارید معقتدند اگر مادر دریا با غواصی صحبت کند، صیدش رونق پیدا می کند.
براساس همین باور خرافی، اگر گهواره ای به تور صیادان گیرکند،آنها گهواره را به دریا بازگردانده و به سرعت محل را ترک می کنند.
عبیدالماء
عبیدالماء موجودی خیالی انسان نما و سیاه رنگ است که در رودخانه ها زندگی می کند. او موجودی دوزیست است یعنی با اینکه در رودخانه زندگی می کند، اما می تواند از آب خارج شده و به راحتی در خشکی تردد کند. این موجود دارای زن و فرزند است و بدنی سیاه رنگ با ناخن های بزرگ و قوی دارد. ساکنان کنار رودخانه ادعا می کنند که اگر کسی بی موقع در رودخانه شنا کند، مثلا هنگام شب، توسط «عبیدالماء» غرق می شود.
هیولای افسانه ایزار (اهل هوا)
هیولای افسانه ای روح سرگردان
در باورهای عامه اهالی کرانه های خلیج فارس و سیستان و بلوچستان آنها را ارواح سرگردان و جن هایی مزاحم و کافر می دانند که به شکل باد با تسخیر بدن قربانی، بیماری هایی با نشانه های روانی در او به وجود می آورند. در سیستان و بلوچستان، خوزستان و هرمزگان بادها نقش مهمی در داستان ها و قصه ها و باورهای خرافی ایفا می کنند. نظیر چنین باوری در حبشه و مصر و برخی نقاط جنوب آفریقا و حجاز و عمان هم دیده می شود و به همین دلیل شاید بتوان گفت که این باور و مراسم و آیین وابسته به آن، ریشه های افریقایی داشته واز راه حبشه به ایران و عربستان رسیده است.
ادعا می شود بادها دارای قوایی مرموز و جادویی هستند که درهمه جا حضور دارند و هیچ قدرتی یارای مقاومت در برابر آنها را ندارد و انسان ها برای رهایی از ا«ها یا باید قربانی بدهند یا تسلیم آنها بشوند. این بادها مانند انسان ها دارای شعور هستند و می توانند مهربان و بی رحم، کور و نابینا و… باشند. بادها همه جا در دریا و خشکی وجود دارند و به دنبال کالبدی پریشان و دلمرده و خسته از زندگی می گردند.
مردم بومی باور دارند هرجا بیکاری و فقر و وحشت و ترس بیشتر باشد، بادها هم در آنجا حضور دارند و هراندازه ضعف انسان ها بیشتر باشد، قدرت آنها هم بیشتر می شود. در برخی از نقاط جنوبی کشور بادها را همانند هیولاهای وحشتناک یا حیوانات توصیف می کنند. بلوچ ها «زار» یا «باد» را روح یا جنی سرگردان می دانند که گاهی با بدنی پوشیده از موهای زرد و صورتی ترسناک ظاهر می شود. اگر باد به سراع کسی برود، از او به عنوان مرکب خود استفاده می کند و به زودی بیماری و رنجوری و دیوانگی گریبانش را می گیرد.
شخص تسخیرشده به نام «اهل هوا» نامیده می شود و چنین شخصی دچار اوهام وخیالات می شود و احساس می کند که شخص دیگری در کالبد او وجود دارد که با او و موجودات نامرئی خارجی صحبت می کند. اهل هوا در زمان طغیان بیماری دست به اعمالی می زند که از اراده و کنترل او خارج است. در این زمان است که برای مداوا باید سراغ مردان و زنانی رفت که جادوی زار را می دانند و به نام «مامازار» و «بابازار» نامیده می شوند.
این افراد زارها را می شناسند چرا که آنها انواع مختلف دارند و شناسایی آنها از زبان ونوع سخن گفتن آنها مشخص می شود. شخص «هوایی» یا «بادزده» هنگام بی خودی، با زبانی ناشناس کلمات و الفاظی را به زبان می آورد که مخلوطی از آفریقایی و غربی است و حتی برای خود بیمار هم آشنا نیست. بعد از شناسایی زار از سوی بابازار یا مامازار، آن وقت مراسم و آیین خاصی که همراه با موسیقی مخصوص زار است، برای بیرون کردن آن روح خبیث از بدن بیمار اجرا می شود.
مطالب مرتبط با موضوع افسانه ها :
- افسانهها و داستانهای مرتبط با پل چوبی تهرانپل چوبی، به عنوان یکی از مکانهای تاریخی شهر تهران، در طول تاریخ خود شاهد رویدادها و داستانهای بسیاری بوده است. برخی از این داستانها به صورت افسانه و روایات عامیانه در بین مردم نقل شدهاند.
- Agaresشیاطین
- افسانه ٬ موجودات افسانه ای ٬ روح AburaAbura , افسانه ٬ موجودات افسانه ای ٬ روح ,
- آل یا زائوترسان موجودی خیالی-افسانهایآل یا زائوترسان موجودی خیالی-افسانهای
- اَشوزوشت مرغ افسانه ای ایرانمرغ افسانه ایران , اشوزوشت مرغ افسانه ای ایران
- اژدهااژدهای سفید در مالزی , White dragon اژدها در اساطیر جهان
عالی بود دم شما گرم کاش بعضیاشون حداقل واقعی باشن
سلام ، معلوم نیست وجود ماوراء طبیعه اثبات شده اما هنوز باید علم پیشرفت کند . مثلا اخباری که باعث شد تا دیدگاه ما نسبت به جهان تغییر کند : گروهي از اخترشناسان اعلام كردند كه انفجار سياهچالهها مي تواند به كشف ابعاد جديد و بيشتر از چهار بعدي كه انسان هماكنون ميشناسد، منتهي شود. و شاید من و تو عجیب تر از تمام اینها باشیم .
با ارزوی موفقیت . خیدری
ممنون، بسیار جامع و کامل بود…در این جهان پر رمز و راز ما، کی میدونه شاید هنوز هم این موجودات در خفا، در پشت صحنه ی دنیای امروز، به حیات پنهانیشون ادامه بدن…
متشکرم . بله چراکه نه ! امروز دانشمندان از نظر علمی درحال کشف بعد های پنهان جهان هستند و مانمیدانیم این بعد ها چه ویژگی هایی ذارند .
خیلی غیرقابل باوربودن
بله . برای ما هم غیر قابل باور است . این افسانه ها ریشه در باور ها و سنتهای مردم دارد .
ممنون . عالی بود .
سلام و تشکر از شما . امیدوارم این سایت مفید واقع شود .
گروه فن و هنر ایران زمین
سلام و تشکر از شما . عذر میخوام میشه در مورد عفریت که در قرآن هم اومده و میگن در مکان های متروک زندگی میکنه وحکم یک حاکم برای اجنه زیر دستش را داره یکم اطلاعات جمع و منتشر کنید مثلا مثل کارهایی که میتونه بکنه یا از اون مهمتر شکل ظاهریش این یک افسانه نیست و مانند بختک کاملا واقعیت داره پس بنظرم ارزش وقت گذاشتن را داره
با تشکر از پیگیری شما
بر چه اساس اینقد محکم میگید که بختک و عفریت وجود دارن؟؟؟؟؟
سلام و درود . با تشکر از نظرات شما . من به نوبه خود تجربه ای ندارم .
به نظر من موجودات افسانه ای سه دستن اولی اونایی که وجود ندارن و مردم به دلایل مختلف مثل ترسوندن بچه ساختن دومین اونایی که جور دیگه ای وجود داشتن یا دارن مثل کروکودیلهای غول اساس افسانه ای که از زمان دایناسور وجود داشته و زمان آدم ها هم بوده و آدم هم میخورده مثلا اینو میدیدن و میگفتن چمیدونم جنه خودشو این شکلی کرده و دسته آخر اونایی که وجود دارن یحتمل مثل جن
تا نباشد چیزگی مردم نگویند چیزها. همه اینا یه روز کشف میشن.
درود بر شما . من هم با نظر شما موافقم . اما به مستندات بیشتری از زمان حال نیاز داریم .
عالی
با تشکر