تخت, تخت پادشاهی

سلام یکی از مشتریان چند روز پیش از واژه کت برای سفارش تخت سنتی استفاده کردند . به همین دلیل به دنبال معنی کت به تعاریف زیر رسیدم .

تخت پادشاهی یا اورنگ پادشاهی

تخت پادشاهی یا اورنگ پادشاهی یا تخت سلطنت صندلی مخصوص پادشاه یا شخص اول مملکت است.

تخت پادشاهی آنچنان اهمیتی دارد که کلمه «تخت پادشاهی» و یا «تاج و تخت» برای اشاره به اصل حکومت پادشاهی نیز به کار می‌رود.

معنی کلمه کت به فارسی

کت
شانه, کتف, ونیزبمعنی تخت, تخت پادشاهی, به معنی قنات وکاریزهم گفته شده, نیمتنه, نیمتنه آستین دارمردانه یازنانه

بصورت پسوند مکان آید : اخسیکث کبوذ نجکث مذیا نکث نو چکث .
کم گوشت از زن و مرد
کت اسپست
قریه ایست فرسنگی میانه جنوب و مغرب شیراز
کت بستن
( مصدر ) 1 – دستهای کسی را از بای بازو بوسیل. طناب به پشت بستن : [ از جیبش طنابی بیرون کشید و کتهای حسن را بست ] . 2 – مغلوب کردن ( مخصوصا در مشاعره )
کت بسته
( صفت ) آنکه کت وی را به پشت بسته باشند .
کت بین
شانه بین کتاف
کت بینی
عمل کت بین شانه بینی
کت تا
نام یکی از سرداران رومی است
کت چشمه
نام محلی به چهاردانگه در هزار جریب مازندران
کت دازور
بخش شرقی از سرزمین ساحلی فرانسه در ساحل بحر الروم ( مدیترانه ) که از تولون تا مانتون ممتد است . دارای آب و هوای بسیار مطبوع و آفتابی و در تابستان و زمستان مرکز مسافران و سیاحان است .
کت زدن
پی کندن کندن حلقه ای از پوست درخت با تبر
کت سعدی
از قناتهای شیراز بوده است
کت سنگ
قریه ایست چهار فرسخ میانه جنوب و مغرب آباده
کت گنبد
نام محلی است فرسخی بیشتر مغرب سروستان است
کت محله
دهی است از توابع چهاردانگه بخش هزارجریب مازندران
کت نو
قریه ایست چهار فرسنگی جنوب آباده
کت و دامن
پوششی زنانرا که مرکب از کت و دامن باشد
کت و مت
بعینه عینا : [ فنی کت مت بف ن میماند ] : [ روی زشت آن بد اختر نحس و شوم راست گویم کت و مت ماند ببوم ] . ( فرزدق رشیدی )
کت و کلفت
( صفت ) کلفت و ضخیم .
کت و کلفتی
ضخیمی
کت و کول
کول دوش
کت کن
دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد
خاره کت
نام موضعی است از انازنکوه متعلق بهزار جریب .
خانه کت
نام محلی است کنار راه شیراز به جهرم میان مهارلو و کمال آباد در چهل و نه هزار و پانصد گزی شیراز .
دره کت
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز

کت .
[ ک َ ] (اِ) تخت پادشاهان را گویند عموماً، و تخت پادشاهان هندوستان را خصوصاً که میان آن را بافته باشند.
(برهان ).
تخت سلاطین هندوستان را گویند.
(آنندراج ).
تخت پادشاهی .
تخت پادشاهان هند.
(ناظم الاطباء).
تخت و اریکه ٔ آراسته را گویند.
سریر.
(دیوان نظام قاری چ استانبول ص 203) : روز ارمزدست شاها شاد زی بر کت شاهی نشین و باده خور.
بوشکور.
خلافت جدا کرد جیپالیان را ز کتهای زرین و شاهانه زیور.
فرخی (از فرهنگ فارسی معین ).
که بر خون برانم کت و افسرت برم زی سراندیب بی تن سرت .
(گرشاسب نامه ).
کت و خیمه و خرگه و شاروان ز هرگونه چندان که ده کاروان .
(گرشاسب نامه ).
سراپرده و خیمه و پیشکار عماری و پیل و کت شاهوار.
(گرشاسب نامه ).
پس آذینها بستند و برکت ها نشستند چنانچه رسم و عادت ایشان بود در اوقاتی که بر دشمن ظفر می یافتند.
(تاریخ قم ص 82).
بر این تند کوه جلنباد گویی چو فغفور بر تختم وفور برکت .
جوینی .
|| تختی باشد میانه .
(فرهنگ اسدی نخجوانی ) : در بر حجله ٔ پر زیور و کت رخت سیاه دیو راهست اگر تخت سلیمان دارد.
نظام قاری .
جامه با صندلی وکت بگذار ای صندوق سر خود گیر که این بقچه کشی کار تو نیست .
نظام قاری .
به تخت کت چو برآمد نهالی زربفت کلاه وار قبا پیش او ببست کمر.
نظام قاری .
مگر به بیشه ٔ کت شیر در نهالی نیست که چون پلنگ بما گشته اند خشم آور.
نظام قاری .
– نیمکت ؛ نیم تخت .
(ناظم الاطباء).
نوعی صندلی بزرگ پشتی دار که دو یا سه تن بپهلوی هم بر آن توانند نشست .
|| تخته .
چوب .
(ناظم الاطباء).
بمعنی تخته و چوب نیز آمده است به سبب آنکه درودگر را کتگر و کتکار می گویند.
(برهان ).
|| پلنگ و آن هندی است .
(از آنندراج ).
رجوع به پلنگ شود.
کت .
[ ک َ ] (اِ) کتف .
شانه .
(ناظم الاطباء).
دوش .
کفت .
بالای بازو و زیردوش .
(یادداشت مؤلف ).
رجوع به کتف و شانه شود.
– از کت افتادن ؛ سخت تنها و مانده شدن از بسیاری کار و سنگینی آن .
(یادداشت مؤلف ).
– کت بسته ؛ که دو دست از پشت بسته .
به طناب دو دوش بسته بسبب جرمی که کرده باشد تا نگریزد : که گمان داشت که این شور بپا خواهد شد هر چه دزد است ز نظمیه رها خواهد شد دزد کت بسته رئیس الوزرا خواهد شد.
ایرج میرزا.
– کت کسی را از (به ) پشت بستن ؛ در فضیلتی و بیشتر در رذیلتی بر وی فایق بودن .
بر او سبقت داشتن .
کنایه از چیره شدن باشد بر کسی .
– کت کسی را بوسیدن ؛ به تفوق او اذعان کردن .
به پیشی و بیشی او مقر و معترف آمدن .
(یادداشت بخط مؤلف ).
|| استخوان پهنی که بر دوش گوسفند و دیگر ستور است .
پاروی گوسفند.
(یادداشت مؤلف ).
کت .
[ ک َ ] (اِ) مانند کث و کند و کده کلمه ای است که معنایی چون شهر و ده و قصبه و امثال آن دهد و در آخر اسامی جایها درآید.
کث .
کند.
کده .
جَنْد.
(یادداشت مؤلف ).
کت ، شهر بود.
(تاریخ بخارای نرشخی ).
رجوع به کث و کد شود.
|| (پسوند) کث .
کد.
مزید مؤخر امکنه چون : بسکت ، تنکت ، چرکت ، خاره کت ، پنجکت ، بنا کت و مانند آن .
(از یادداشت مؤلف ).
کت .
[ ک َ ] (اِ) بمعنی کاریز است چه چاهجو و کاریزکن را کتکن می گویند.
(از برهان ).
کاریز آب را گویند و کت کن کاریزکن را خوانند.
(جهانگیری ).
کت .
[ ک ُ ] (اِ) خفچه ٔ زر و سیم .
|| به لغت مردم کرمان : سوراخ تنگ و تاریک و هر جای تنگ و تاریک .
(ناظم الاطباء).
کت .
[ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) قسمی جامه ٔ زبرین .
نیم تنه .
(یادداشت مؤلف ).
نیم تنه ٔ آستین دار مردانه و زنانه .
(فرهنگ فارسی معین ).
کت .
[ ک ِ ] (موصول + ضمیر) (مرکب از که + ت ضمیر متصل ) مخفف که ترا.
(ناظم الاطباء).
بمعنی که ترا.
(برهان ).
و این ترکیب اغلب در شعر آید هنگامی که در اجزای جمله قلب رخ دهد.
چنانکه در مصرع : کت خالق آفریدنه برکاری .
ضمیر «ت » در کت مفعول صریح «آفرید» است ،یعنی که خالق آفریدت ، ولی چون قلب رخ داده ضمیر فعل به آخر حرف «که » پیوسته است .
اینگونه قلب در ضمایر «ش » و «م » هم روی میدهد همچون کم ْ و کش : ای غافل از شمار چه پنداری کت خالق آفرید نه برکاری .
رودکی .
به کارآور آن دانشی کت خدیو بدادست و منگر بفرمان دیو.
ابوشکور.
و دیگر کت از خویشتن کرد دور بروی بزرگان همی کرد سور.
فردوسی .
از ایرا کسی کت بداند همی بجز مهربانت نخواند همی .
فردوسی .
کسی کت خوش آید سراپای اوی نگه کن بدیدار و بالای اوی .
فردوسی .
آن کت کلوخ روی لقب کرد خوب کرد ایرا لقب گران نبود بر دل فغاک .
منجیک .
خصم تو هست ناقص و مال تو زاید است کت بخت تابع است و جهانت مساعد است .
منوچهری .
هر چه بخواهی کنون بخواه و میندیش کت برساند به کام و آرزوی خویش .
منوچهری .
و آنجا که من نباشم گویی مثالب من نیک است کت نیاید زین کار شرمساری .
منوچهری .
مکن ماها به بخت خویش مپسند بدان کت داد ایزد باش خرسند.
(ویس و رامین ).
مبر گفت غم کان کنم کت هواست به هر روی فرمان و رایت رواست .
(گرشاسب نامه ).
ترا دام و دد باز داند به مهر چه مردم بود کت نداند به چهر.
(گرشاسب نامه ).
مخور باده چندان کت آید گزند مشو مست از او خرمی کن پسند.
(گرشاسب نامه ).
پیاده همان کت بگیرد عنان ز خود دور دارش به تیر و سنان .
(گرشاسب نامه ).
بزرگی ترا شاه مهراج داد کت او رنج و چیز و که ات تاج داد.
اسدی .
شادمانی بدان کت از سلطان خلعتی فاخر آمد و منشور.
ناصرخسرو.
از آن پس کت نیکوییها فراوان داد بی طاعت گر او را تو بیازاری ترا بی شک بیازارد.
ناصرخسرو.
وز عقل یکی سپر کن ارخواهی کت دهر به تیغ خویش نگذارد.
ناصرخسرو.
تا ز ریاضت به مقامی رسی کت به کسی درکشد ای ناکسی .
نظامی (مخزن الاسرار ص 107).
پیش ازآن کت اجل کند در خواب خویشتن را به زندگی دریاب .
اوحدی .
گر دل به کسی دهند باری بتو دوست کت روی خوش و بوی خوش و روی نکوست .
سعدی (کلیات چ فروغی ص 668).
دروغی که حالا دلت خوش کند به از راستی کت مشوش کند.
سعدی .
ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفته ای کت خون ما حلال تر از شیر مادر است .
حافظ.
کت .
[ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ابوالفارس رامهرمز شهرستان اهواز.
سکنه 100 تن .
آب آن از روخانه ٔ ابوالفارس .
محصول آنجا غلات و برنج .
شغل اهالی زراعت است .
(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
کت .
[ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه سکنه 452 تن .
آب آن از قنات .
محصول آنجا غلات و بادام و پنبه .
شغل اهالی زراعت و گله داری است .
(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کت .
[ ک َت ت ] (ع مص ) بانگ نرم کردن شتر.
(منتهی الارب ) (از آنندراج ).
|| اندوهگین کردن کسی را.
(از منتهی الارب ).
بدی رساندن بکسی .
(از اقرب الموارد).
|| خوار گردانیدن .
(از منتهی الارب ).
ذلیل کردن و خشم گرفتن کسی را.
(از اقرب الموارد).
|| جوشیدن دیگ و کذلک الجرة الجدیدة اذا صب فیها الماء.
(منتهی الارب ).
جوشیدن دیگ و همچنین سبوی تازه هنگامی که آب در آن ریخته شود.
(از اقرب الموارد).
|| کت نبیذ و جز آن ، آغاز شدن غلیان آن پیش از شدت یافتن .
کَتیت .
(اقرب الموارد).
و رجوع به همین مصدر شود.
|| کت کلام در گوش کسی ؛ سخن در گوش وی گفتن و راز با وی در میان نهادن .
(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
|| شمردن و منه المثل : لاتکته و لاتکت النجوم ؛ ای لاتعده و لاتحصیه و یقال اتانا بجیش مایکت عدده ؛ ای مایحصی .
(منتهی الارب ).
شمردن قوم و فی المثل : لاتکته او تکت النجوم ؛ ای لاتعده و لاتحصیه .
(از اقرب الموارد).
کت .
[ ک َت ت ] (ع ص ) کم گوشت از مرد و زن .
(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).<
معنی کت در فرهنگ لغت معین

کت
(کَ) (اِ.) 1 – تخت پادشاهی . 2 – (عا.) شانه و کتف . ؛ توی ~ کسی نرفتن مورد قبول کسی قرار نگرفتن .
کت
(کُ) [ فر. ] (اِ.) نیم تنة آستین دار مردانه و زنانه .
کت و کلفت
(کَ تُ کُ لُ) (ص مر.) (عا.) درشت و محکم .
کت و کول
( ~ .) (اِمر.) (عا.) بازوها و شانه ها. ؛ از ~ افتادن احساس خستگی شدید و طاقت فرسا کردن .
کت کن
(کَ. کَ) (ص فا.) کاریزکن ، مقنی .
هم کت
( ~. کَ) (ص .) همراه ، همنشین .
معنی کت در فرهنگ عمید

کت
۱. تخت خواب. ۲. تخت پادشاهی: روز اورمزداست شاها شاد زی / بر کت شاهی نشین و باده خور (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۸۶). ۳. = کاریز
کت
که تو را: بچر کت عنبرین بادا چراگاه / بچَم کت آهنین بادا مفاصل (منوچهری: ۶۶).
کت
۱. شانه. ۲. کتف. ۳. بازو.
کت
نیم تنۀ جلوباز آستین و یقه دار.
کت ومت
عیناً؛ کاملاً: روی زشت آن بداختر نحس و شوم / راست گویم کت ومت مانَد به بوم (فرزدق: لغت نامه: کت و مت).

لغت نامه دهخدا
کت . [ ک َ ] (اِ) تخت پادشاهان را گویند عموماً، و تخت پادشاهان هندوستان را خصوصاً که میان آن را بافته باشند. (برهان ). تخت سلاطین هندوستان را گویند. (آنندراج ). تخت پادشاهی . تخت پادشاهان هند. (ناظم الاطباء). تخت و اریکه ٔ آراسته را گویند. سریر. (دیوان نظام قاری چ استانبول ص 203) :
روز ارمزدست شاها شاد زی
بر کت شاهی نشین و باده خور.
بوشکور.
خلافت جدا کرد جیپالیان را
ز کتهای زرین و شاهانه زیور.
فرخی (از فرهنگ فارسی معین ).

 

امروزه بیشتر مردم دوست دارند در گوشه منزل خود حداقل یک میز یا صندلی قدیمی یا طرح قدیمی داشته باشند .

بله تخت سنتی گره چینی با شیشه های رنگی و گل میخ های طلایی چیزی است که این سالها باب شده است . برخی که به دنبال ارزانتر آن هستند قید شیشه رنگی و گل میخ های برنجی را میزنند و تخت ساده مشبک سفارش میدهند .

ایا میدانستید بیشتر جنگ های جهان بر سر تاج و تخت و رسیدن به قدرت به راه افتاد .


 

از دریای نور تا تخت طاووس

 

از دریای نور تا تخت طاووس

تا  به حال سری به موزه جواهرات ملی ایران زده اید؟ شاید اگر یک بار این موزه  شگفت انگیز را از نزدیک ببینید، دیگر برق هیچ طلایی چشمتان را خیره نکند.  موزه جواهرت ملی ایران، پر از یادگارهای درخشان تاریخی است که سرمایه های  ملی ما محسوب می شوند. به همین دلیل، تنها سه روز در هفته و آنهم دو ساعت  در هر روز فرصت دارید تا سری به بانک مرکزی ایران در خیابان فردوسی بزنید و  کوه نور و کره جواهر نشان و تخت طاووس را از نزدیک ببیند!

بد نیست بدانید که…

از دریای نور تا تخت طاووس
تاریخچه  جمع‌آوری و نگهداری جواهرات در ایران، از دوره حکومت صفویه آغاز می‌شود.  تا قبل از صفویه‌، جواهرات گران‌بهایی در خزانه دولتی وجود نداشته و  پادشاهان صفوی بیش‌از دو قرن به جمع‌آوری جواهرات پرداختند.
حتی  کارشناسان دولت صفوی، جواهرات را از بازارهای هند و عثمانی و کشورهایی  مانند فرانسه و ایتالیا خریداری می‌کردند و به اصفهان‌، پایتخت حکومت‌،  می‌آوردند.

در  پایان سلطنت شاه سلطان حسین و با ورود محمود افغان به ایران‌، خزاین دولت  با حمله افغان‌ها غارت شد و مقداری از آن‌ها که به وسیله محمود افغان به  اشرف افغان منتقل شده بود، پس از ورود شاه تهماسب دوم به اصفهان‌، به چنگ  نادر افتاد و از خروج آن‌ها از ایران جلوگیری شد.
بعدها نادر برای پس گرفتن آن قسمت از جواهرات که به هندوستان منتقل شده بود، نامه‌هایی به دربار هند نوشت‌، اما جواب نامساعد شنید.
پس از لشکرکشی نادر به هند، محمدشاه گورکانی مبالغی نقدینه‌، جواهر و اسلحه تسلیم نادر کرد.
اما بخشی از اموال و خزاینی که نادر از هندوستان به دست آورده بود به ایران نرسید و در راه بازگشت به ایران از میان رفت‌.
نادر  پس از بازگشت به ایران‌، مقدار قابل ملاحظه‌ای از جواهرات را به رسم  ارمغان برای امرا و حکام و شاهان کشورهای همسایه فرستاد. هم‌چنین مقداری از  اشیای نفیس و مرصع را به آستان حضرت امام‌رضا (ع‌) تقدیم کرد و مقداری را  نیز به سپاه خود بخشید.
در سال 1160 پس از قتل نادر، احمد بیگ افغان  ابدالی‌، از سرداران نادر، دست به غارت جواهرات خزانه نادر زد. از جمله  گوهرهایی که از ایران خارج شد و هرگز بازنگشت‌، الماس معروف کوه نور بود.  این الماس در سال 1266 به ملکه ویکتوریا اهدا شد.
در دوران قاجار  مجموعه جواهرات جمع‌آوری و ضبط شد و تعدادی از جواهرات بر تاج کیانی‌، تخت  نادری‌، کره جواهرنشان و تخت‌طاووس نصب گردید.
در سال 1316 ، قسمت  عمده جواهرات به بانک ملی ایران منتقل شد و پشتوانه اسکناس و بعداً وثیقه  اسناد بدهی دولت به بانک بابت پشتوانه اسکناس قرار گرفت‌. خزانه فعلی در  سال 1334 ساخته و در سال 1339 با تأسیس بانک مرکزی ایران افتتاح و به این  بانک سپرده شد.
جواهرات مهم این موزه الماس دریای نور، تخت طاووس یا تخت خورشید، تخت نادری و کره جواهر نشان است‌.

جواهرات شاخص موزه

دریای نور

دریای  نور، درشت‌ترین و زیباترین الماس برلیان در میان گوهرهای سلطنتی ایران و  یکی از گوهرهای معروف جهان است‌. گفته می‌شود این الماس هزار سال پیش کشف و  استخراج شده است‌. وزن آن 7 مثقال و 20 نخود، یعنی در حدود 182 قیراط‌، و  صورتی است‌، ولی پیش از تراش‌، زیادتر از این بوده است‌.
این الماس  توسط نادرشاه افشار، جزو هدایای محمد شاه گورکانی و غنایم جنگی از هند به  ایران آورده شده و بعد از طی دوران‌های مختلف به دست شاهان قاجاریه رسیده  است‌.

دریای نور، زوج الماس معروف کوه نور است و هر دو از قدیمی ترین جواهرات شناخته شده جهان می‌باشند. این الماس صورتی رنگ،

یکی از بزرگترین الماسهای شناخته شده جهان است.

تاریخچه این الماس به اساطیر و افسانه‌ها می‌رسد. نقل است که بر دسته شمشیر افراسیاب نصب بوده و رستم آنرا در جنگ با تورانیان تصاحب نموده است.

در حمله امیر تیمور به ‌غارت رفت و به دست محمدشاه هند رسید. این الماس به همراه زوج دیگرش کوه نور (که اکنون روی تاج ملکه انگلستان نصب شده‌است)

توسط نادر شاه افشار در جنگ با هند به دست آمده و در سال ۱۷۳۹ میلادی به ایران آورده شدند. ظاهرا محمدشاه به هنگام تسلیم به نادر آنرا در عمامه خود

مخفی نموده که توسط سربازان یافته می‌شود.

دریای نور پس از قتل نادر به نوه او شاهرخ‌میرزا (آخرین پادشاه افشار) رسید و سپس به دست امیر علم خان خزیمه و بعد به محمد حسن خان قاجار و

بعد به لطفعلی‌خان زند و سر انجام به دست آغا محمدخان قاجار افتاد. ناصرالدین شاه (با استدلالاتی که منطقی می‌نماید) معتقد بود که این جواهر یکی

از گوهر‌های تاج کورش کبیر بوده‌است. او برای تولیت این گوهر قیمتی منصبی مخصوص قرار داده بود.
این جواهر در زمان محمدعلی شاه و هنگام شکست وی از مشروطه خواهان به سفارت روسیه برده شد که خوشبختانه به همت مشروطه خواهان

بازپس داده شد و هم اکنون در موزه بانک مرکزی واقع در خیابان فردوسی تهران قرار دارد.

دریای نور تا زمان ناصرالدین شاه در وسط یکی از بازوبندهای سلطنتی نصب می‌شد، ولی در زمان او که استفاده از بازوبند منسوخ شد،

آن را به صورت پیش کلاه درآوردند و در قابی زرین با شیر و خورشید و تاج مرصع به ۴۵۷ قطعه برلیان ریز و عالی و چهار قطعه یاقوت قرار دادند.

این الماس برلیان از دو سو تراش خورده و به شکل هرم مثلث‌القاعده‌ای است که قاعده آن چهار سانتی‌متر درازا و سه سانتی‌متر پهنا دارد و دو سوی

دیگر حدود دو سانتی‌متر است‌. همه سطوح دریای نور صاف و یک نواخت است‌، جز یک سمت آن که فتحعلی‌ شاه با کندن عبارت <سلطان صاحب‌قران

فتحعلی‌شاه قاجار ۱۲۴۴>، از ارزش آن کاسته است

دریای نور که درشت‌ترین و زیباترین الماس برلیان در میان گوهرهای سلطنتی ایران و یکی از گوهرهای معروف جهان است‌. گفته می‌شود این الماس

هزار سال پیش کشف و استخراج شده است‌. وزن آن اکنون هفت مثقال و ۲۰ نخود، یعنی در حدود ۱۸۲ قیراط وصورتی است ولی پیش از تراش

زیادتر از این بوده‌است.رنگ این الماس یکی از استثنایی ترین وکمیابترین رنگها میان الماسهای برلیان شناخته شده جهان است.

کره جغرافیایی

از دریای نور تا تخت طاووس

کره  جغرافیایی که وزن آن با پایه‌های طلایی آن حدود 37/5 کیلوگرم و روی آن  51366 قطعه جواهر گوناگون به وزن 3656/4 گرم نشانده شده است‌.
اقیانوس‌ها  و دریاهای زمردنشان و آسیا مرصع به یاقوت و لعل‌، ایران مرصع به الماس‌،  اروپا مرصع به یاقوت‌، آفریقا مرصع به یاقوت سرخ و کبود و آمریکای شمالی و  جنوبی و استرالیا مرصع به یاقوت و لعل است و خط استوا به وسیله الماس نشان  داده شده و دو حلقه زرین ساده که در روی آن‌ها گل‌های الماس نشان نصب شده‌،  به طور متقاطع کره را در میان گرفته است‌.
روی کره القاب ناصرالدین  شاه منبت و الماس نشان شده است‌. در این کره‌، کوه دماوند با یاقوت درشتی  مشخص و شهر تهران با یاقوت معروفی به نام اورنگ زیب نمایان است‌.

تاج‌ ماه

تاج‌ماه  که بعد از دریای نور، در میان جواهرات سلطنتی خودنمایی می‌کند. این سنگ  سفید و خوش آب و رنگ بادامی شکل 112 قیراط وزن دارد و در وسط بازوبند  سلطنتی بازوی چپ قرار داشت‌. اما بعدها به صورت دگمه یا بر روی سینه یا پیش  کلاه نصب می‌کردند و اینک به صورت پیاده در خزانه جواهرات سلطنتی ایران  نگه‌داری می‌شود.

تاج‌کیانی

تاج‌کیانی، تاجی است که پادشاهان در مراسم تاج‌گذاری از آن استفاده می‌کردند.

تاج کیانی تاج مخصوص سلاطین قاجار است که به دستور فتحعلی شاه ساخته شد و مورد استفاده سلاطین بعدی از نسل وی قرار گرفت.

با انقراض ساسانیان، شاهان ایران دیگر هیچگاه از تاج به این شکل استفاده ننموده بودند و طی آن دوران تاج بصورت جقه بوده است. عناصر به کار رفته

در این تاج الماس، زمرد، یاقوت و مروارید می‌باشد.

 

 

تاج پهلوی

 

رضاشاه پس از رسیدن به سلطنت، حاضر نشد که از تاج کیانی (که مخصوص شاهان قاجار بود) برای تاجگذاری استفاده کند. لذا دستور

ساخت این تاج را داد. این تاج توسط گروهی از جواهرسازان ایرانی زیر نظر سراج‌الدین جواهری (اصلاً اهل قفقاز) در سال ۱۳۰۴ خورشیدی ساخته شده‌است.

بدنهٔ این تاج از طلا و نقره مرصع ساخته شده و در چهار طرف دارای گنگره پله پله به سبک شاهان ساسانی است. در ساخت این تاج ۳۳۸۰

قطعه الماس جمعاً به وزن ۱۱۴۴ قیراط، ۵ قطعه زمرد جمعاً به وزن ۱۹۹ قیراط و ۲ آنه، ۲ قطعه یاقوت کبود به وزن ۱۹ قیراط و ۳۶۸ حبه مروارید استفاده شده‌است.

وزن تاج با احتساب کلاه مخمل داخلی حدود دو کیلو و هشتاد گرم است.

جقه نادری

جقه نادری، آراسته به الماس و زمرد، که در وسط آن یک تخمه زمرد دامله درشت خوشرنگ نصب شده است. در زیر جقه، سه آویز زمرد خوشرنگ امرودی آویخته شده است.

قسمت بالای جقه، هفت شقه است و در دو طرف شقه‌ها نیز دو ریسه و برگ و گل الماس نشان ساخته اند و از نوک شقه‌های جقه، دو آویز زمرد بسیار اعلای سعیدی امرودی آویخته شده است.

در بالای تخمه وسط، هلال الماس نشان و در پایین، در دو سو، شبیه درفش، طبل، لوله توپ و سرنیزه روی زه زین نصب شده است. پارچه درفش به سه ردیف یاقوت، الماس و

زمرد کمرنگ تقسیم شده است. تمام جقه، آراسته به الماس های فلامک خوش آب و درشت و ریز است. رضاخان پهلوی، از جقه مزبور گاهی استفاده می‌کرد.

وزن جقه ۳۳ مثقال و ۱۶ نخود است. ( ساخت ایران، سده ۱۲ ﻫ. ق. )

تخت نادری

تَختِ طاووس که در آغاز «تخت خورشید» نام داشت، یکی از تخت‌های جواهر نشان سلطنتی ایران است که به مباشرت حاجی محمدحسین‌خان صدر اصفهانی(نظام الدوله)، صدر اعظم فتح‌علی‌شاه و به فرمان فتح‌علی‌شاه در سال ۱۲۱۶ هجری قمری توسط جواهرسازان اصفهان ساخته شد

از سال ۱۲۲۴ قمری، از نخستین شب ازدواج فتح علی شاه با طاووس تاج‌الدوله (که نه ساله بود) بر روی این تخت، تخت به نام وی، تخت طاووس نامیده شد.

بنابراین این تخت با تخت طاووسی که نادرشاه افشار به همراه جواهرات کوه نور و دریای نور از نبرد هندوستان با خود به ایران آورد تفاوت دارد. تخت طاووس نادر با مرگ وی توسط غارتگران تخریب و به یغما برده شد.

تخت نادری نام اریکه سلطنتی است که به دستورفتحعلی شاه قاجار توسط جواهر سازان و صنعتگران ایرانی ساخته شده‌است. این تخت مرصع و میناکاری شده شامل ۲۲ هزار سنگ و جواهر قیمتی است که برای اردوکشی به چمن سلطانیه زنجان در ۹ قطعه مجزا ساخته شد. تخت نادری از نظر شکل و ترکیب و تزیینات زیباتر از تخت طاووس است. پشت انداز آن با ترنج و جواهرات درشت و خوش رنگش آن را مجلل تر نشان می‌دهد. در دو طرف پشت انداز تخت که مانند دم طاووس چتر زده و در بالا دارای تاجی است، نقش دو اژدهای پیچ خورده یا سمندر قرار دارد که دم آنها به شکل سر عقاب یا طوطی درآمده‌است، و نظیر همین دو اژدها در دو طرف پله اول تخت نیز دیده می‌شود که در این جا دارای پا بود. و به سطح و دیواره پله چسبیده‌اند. در دیواره عمودی پله اول تخت، نقش شیری، برجسته کاری شده که بدن آن همچون پوست پلنگ خالدار و جواهر نشان شده‌است. در دو طرف تخت نیز در داخل ترنج های اسلیمی مشبک، نقش دو طوطی میناکاری شده مشاهده می‌گردد.

این تخت تنها در مواقع سفر برای پادشاه حمل می‌شد و در بقیه اوقات در خزانه سلطنتی نگهداری می‌شد. تا پیش از تدوین قانون خزانه بانک ملی ایران، این تخت درتالار سلام کاخ گلستان تهران و در کنارتخت طاووس نگهداری می‌شد و پس از آن به موزه جواهرات سلطنتی انتقال یافت. این تخت برای آخرین بار در تاجگذاری محمد رضا شاه پهلوی در چهارم آبان ماه ۱۳۴۶ خورشیدی درتالار سلام کاخ گلستان مورد استفاده قرار گرفت. در حال حاضر این اثر گرانبها در موزه جواهرات بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران نگهداری می‌شود. از این تخت به اشتباه گاهی به عنوان تخت طاووس یاد می‌شود.

این تخت زیبای جواهر نشان و میناکاری شده، در حال حاضر در گنجینه جواهرات ملی ایران در بانک مرکزی نگهداری می‌شود. تخت نادری در دوران قاجار ساخته شد. برخی تصور می‌کنند که چون این تخت، نادری نام دارد پس به احتمال فراوان مربوط به نادرشاه افشار است در صورتی که نادر در زبان فارسی به معنی کمیاب است و این تخت نه به خاطر نادر شاه که به خاطر کمیاب بودن و زیبایی منحصر به فردش به این نام شهره شده. این تخت فوق العاده زیبا به فرمان فتحعلی شاه فاجار ساخته شد و در بسیاری از نقاشی‌های آن زمان دیده می‌شود. این تخت در کاخ گلستان نگهداری می‌شد ولی بعدها به گنجینه جواهرات سلطنتی بانک مرکزی منتقل شد. این تخت برای آخرین بار در زمان تاجگذاری محمدرضا شاه پهلوی مورد استفاده قرار گرفت.

کمربند زرین

 پرونده:Coronation belt 2.png

یک قطعه زمرد منحصر بفرد به وزن حدود یکصد و هفتاد و شش قیراط که با شصت قطعه الماس برلیان و ۱۴۵ قطعه الماس فلامک تزئین شده است،

اساس این کمربند را تشکیل داده است. طول بند زربافت آن ۱۱۹ سانتیمتر بوده و به دستور ناصرالدین شاه ساخته شده است.

تاج فرح پهلوی

«تاج سلطنتی شهبانوی ایران»، نام تاجی برای فرح پهلوی بود که توسط جواهرسازان گالری ون کلیف ان آربل به سفارش دربار پهلوی، برای مراسم تاجگذاری محمد رضا پهلوی سال 1958 میلادی  ساخته شد.

نیمتاج فرح پهلوی

نیمتاج فاطمه پهلوی

گردنبند فرح

 

تاریخچه جمع‌آوری و نگهداری جواهرات در ایران، از دوره حکومت صفویه آغاز می‌شود.تا قبل از صفویه‌، جواهرات گران‌بهایی در خزانه دولتی وجود نداشته و پادشاهان صفوی بیش‌از دو قرن به جمع‌آوری جواهرات پرداختند.

 

حتی کارشناسان دولت صفوی، جواهرات را از بازارهای هند و عثمانی و کشورهایی مانند فرانسه و ایتالیا خریداری می‌کردند و به اصفهان‌، پایتخت حکومت‌، می‌آوردند.

 

در پایان سلطنت شاه سلطان حسین و با ورود محمود افغان به ایران‌، خزاین دولت با حمله افغان‌ها غارت شد و مقداری از آن‌ها که به وسیله محمود افغان به اشرف افغان منتقل شده بود، پس از ورود شاه تهماسب دوم به اصفهان‌، به چنگ نادر افتاد و از خروج آن‌ها از ایران جلوگیری شد.

 

بعداً نادر برای پس گرفتن آن قسمت از جواهرات که به هندوستان منتقل شده بود، نامه‌هایی به دربار هند نوشت‌، اما جواب نامساعد شنید. پس از لشکرکشی نادر به هند، محمدشاه گورکانی مبالغی نقدینه‌، جواهر و اسلحه تسلیم نادر کرد.
اما بخشی از اموال و خزاینی که نادر از هندوستان به دست آورده بود به ایران نرسید و در راه بازگشت به ایران از میان رفت‌.
نادر پس از بازگشت به ایران‌، مقدار قابل ملاحظه‌ای از جواهرات را به رسم ارمغان برای امرا و حکام و شاهان کشورهای همسایه فرستاد.
هم‌چنین مقداری از اشیای نفیس و مرصع را به آستان حضرت امام‌رضا (ع‌) تقدیم کرد و مقداری را نیز به سپاه خود بخشید.

در سال 1160 پس از قتل نادر، احمد بیگ افغان ابدالی‌، از سرداران نادر، دست به غارت جواهرات خزانه نادر زد. از جمله گوهرهایی که از ایران خارج شد و هرگز بازنگشت‌، الماس معروف کوه نور بود. این الماس در سال 1266 به ملکه ویکتوریا اهدا شد.

 

در دوران قاجار مجموعه جواهرات جمع‌آوری و ضبط شد و تعدادی از جواهرات بر تاج کیانی‌، تخت نادری‌، کره جواهرنشان و تخت‌طاووس نصب گردید.
در سال 1316 ، قسمت عمده جواهرات به بانک ملی ایران منتقل شد و پشتوانه اسکناس و بعداً وثیقه اسناد بدهی دولت به بانک بابت پشتوانه اسکناس قرار گرفت‌.
خزانه فعلی در سال 1334 ساخته و در سال 1339 با تأسیس بانک مرکزی ایران افتتاح و به این بانک سپرده شد.

 

این موزه تا قبل از انقلاب فعالیت داشته و بعد از آن تعطیل و دوباره در سال 1369 برای عموم بازگشایی شد.

منبع : وبسایت

WhatsApp us